گفتوگوي «اعتماد» با محكوم به قصاصي كه چهار بار تا پاي چوبه دار رفت و درنهايت
با پرداخت ديه 2 ميليارد توماني از قصاص رهايي يافت
زندان برايم بهترين دانشگاه دنيا بود
يك جامعهشناس و روانشناس اجتماعي:
نبايد زندانيان را پس از آزادي از زندان في امانالله رها كنيم
بهاره شبانكارئيان
«اين گزارش صرفا با استناد به صحبتهاي محكوم به قصاص تنظيم شده است و نام و عكس مرتبط با اين محكوم با تمايل او بدون فيلتر منتشر ميشود.» «رحمان احسانيزاده» مهندس است و 40 سال دارد و پس از آزادي از زندان در يك معدن در شهرستان يزد مشغول به كار شده است. حدود دو سال است كه از زندان مركزي ياسوج آزاد شده است. رحمان سال 1392 در يك درگيري طايفهاي كه به دليل اختلافات ملكي در يكي از روستاهاي ياسوج رخ داده بود به اتهام قتل راهي زندان ميشود. او در گفتوگو با «اعتماد» در خصوص حادثه پيش آمده جزيياتي را بازگو ميكند.
از خودتان بگوييد.
متولد سال 1361 هستم و در رشته مهندسي صنايع مدرك گرفتهام. مجرد هستم و در حال حاضر در يك معدن در شهرستان يزد مشغول هستم.
از حادثه بگوييد.
12 شهريور ماه سال 1392 بود كه در يكي از منطقههاي ييلاقي و عشايرنشين شهرستان ياسوج درگيري طايفهاي رخ داد. درگيري به دليل اختلافات ملكي اتفاق افتاد. حدود پنجاه نفر از يك طايفه و پنجاه نفر هم از يك طايفه ديگر مقابل هم ايستادند و تيراندازي كردند كه در اين ميان يك پسر 12 ساله به نام «صادق» در فاصله 1200 متري بر اثر همين تيراندازيها جانش را از دست داد. با توجه به نظرات كارشناسان و قضات من به اتهام قتل راهي زندان شدم.
ميخواهيد بگوييد تيراندازي از جانب شما نبوده است؟
خير، با پافشاري خانواده مقتول موضوع پرونده به قسامه ختم شد. تنها كسي كه در طايفه ما تحصيلات داشت من بودم. قبل از اين حادثه مدرك مهندسي داشتم. براي همين طايفه مقابل انگشت روي من گذاشتند تا اين اتهام را به من بزنند. دو نفر هم در روز دادگاه آمدند و سوگند ياد كردند كه تيراندازي از سوي من بوده است. 7 سال در زندان بودم و در آن مدت چهار بار تا پاي چوبه دار رفتم.
كارشناسان چگونه متوجه شدند كه تيرها از اسلحه شما شليك شده است؟
هفت نفر در هيات كارشناسي رسمي دادگستري اعلام كردند كه گلولهاي كه داخل بدن مقتول است از اسلحه من شيك شده است. زياد نميتوانم درخصوص روند پرونده و تناقضاتي كه ايجاد شده بود، صحبت كنم.
دادگاه شما را به چند سال زندان محكوم كرده بود؟
اصلا مشخص نبود و تنها حكمي كه براي من بريده بودند، قصاص بود.
چرا مقتول كه فقط 12 سال داشت در آن درگيري حضور پيدا كرده بود؟
خيلي تصادفي به همراه پدرش آمده بود.
در اين چهار دفعهاي كه تا پاي چوبه دار رفتيد چگونه رهايي يافتيد؟
با پادرمياني ريشسفيدان از چوبه دار نجات پيدا ميكردم. در مدتي هم كه زندان بودم با خانواده مقتول تماس ميگرفتم آنها به من ميگفتند كه ميدانيم قاتل بچه ما تو نيستي ولي ما پول ديه را از تو ميخواهيم. معتمدان شهرمان پادرمياني كردند اما در آن چهار دفعه كه تا پاي چوبه دار رفتم فقط ياد خدا توانست آرامم كند. در نهايت با پرداخت 2 ميليارد تومان به اولياي دم توانستم رضايت آنها را جلب كنم.
اولين دفعهاي كه براي اجراي حكم قصاص به قرنطينه رفتيد حستان چه بود؟
ميدانستم كه بيگناهم و هميشه پيش خودم بر اين باور بودم كه دست خدا بالاتر از دست بندهاش است. حتي وقتي كه ماموران آمدند تا مرا به قرنطينه ببرند با همبنديهايم خداحافظي نكردم و مطمئن بودم كه با توكل به خدا اعدام نخواهم شد. در زندان بسيار عبادت ميكردم و تربيت معلم قرآن براي زندانيان شده بودم. انجمني براي ترك اعتياد داخل زندان بود و من زندانيان بسياري را از اين طريق ترك دادم.
وقتي از زندان آزاد شديد در چه وضعيتي بوديد؟
از زندان كه آزاد شدم وضعيت روحي خوبي نداشتم ولي چه اتفاقي افتاد كه وقتي از زندان آزاد شدم خواستم شغل سخت معدن را ادامه دهم! براي اين است كه من در زندان معنويات عجيبي به دست آوردم. زندان بهترين دانشگاه دنيا براي من بود البته براي زندانيان ديگر هم ميتواند بهترين دانشگاه دنيا باشد به شرطي كه از آن درست استفاده كنند. صبور بودن در برابر مشكلات مهمترين خصلتي بود كه من به واسطه رفتن به زندان ياد گرفتهام. فقط در اين حد به شما بگويم كه در حق من خيلي ظلم و ستم شد.
زندانهاي ما حكم دانشگاه دارند
«عليرضا شريفييزدي» جامعهشناس و روانشناس اجتماعي در خصوص وضعيت زندانياني كه پس از آزادي از زندان در اجتماع حضور پيدا ميكنند به «اعتماد» ميگويد: «مشكلاتي كه معمولا زندانيان بعد از بازگشت به جامعه با آن مواجه ميشوند را به اشكال مختلف ميتوان درجهبندي كرد كه من بهطور خلاصه به چند نكته آن اشاره ميكنم. اولين نكته مقوله برچسب زدن و انگ زدن است. يك نظريه داريم كه مربوط به عنواني به نام برچسب يا انگ زدن است. به اين عنوان كه وقتي شما به يك نفر برچسبي ميزنيد اين موضوع در فكر و جان و روان او ميماند و راحتتر كارهايي كه مربوط به آن برچسب است را انجام ميدهد. يعني فرض كنيد كسي كه مثلا دزدي كرده و او را به دادگاه ميبرند و حكم برايش صادر ميكنند و در نتيجه برچسب دزد و سارق ميگيرد وقتي به جامعه برميگردد به راحتي دزدي خواهد كرد. بنابراين بعد از آزادي از زندان جزو وظايف دستگاههاي ذيربط است كه اين افراد را زيرنظر بگيرند و به لحاظ روانشناسي تحت درمان باشند آن هم به اين دليل كه نظريه برچسب را از ذهن آنها دور كنند و ذهنشان از اينكه دزد هستند بيرون كشيده شود و با خودشان بگويند كه اگر من دزدي كردم، قتل مرتكب شدم به اشتباه بوده و در يك زمان خاص اين اعمال را مرتكب شدم و ديگر قرار نيست آنها را ادامه دهم. نكته دوم كه در مورد اين افراد به لحاظ آسيبشناسي اجتماعي اهميت دارد بحث پذيرش اجتماعي است. يعني معمولا جامعه به اين افراد كار و شغل نميدهد و به آنها اعتماد نميكند به خاطر اينكه مثلا يك جرمي را مرتكب شدند يا آدم كشته يا قاچاق انجام دادند يا دزدي كردند يا به خاطر مواد مخدر و مصرف دستگير شدند. اينجا هم ما نياز به يك فرهنگسازي داريم كه دستگاههاي ذيربط مخصوصا سازمان بهزيستي و انجمن حمايت از زندانيان بايد براي اين افراد زمينهاي فراهم كنند كه بتوانند يك مهارت شغلي را ياد بگيرند يا اگر در انجام كاري توانايي دارند زمينهاي فراهم شود كه اين افراد را به يك مركزي وصل تا بتوانند كار كنند و در قبال آن پولي دريافت كنند. يكي از كارهاي مناسب اين است كه بعد از آزادسازي اين افراد را في امانالله رها نكنيم. مشكل ما همين است كه منتظر ميمانيم افراد جرمي را مرتكب شوند و آنها را دستگير كنيم بعد محكومشان كنيم سپس مدتي آنها را زنداني ميكنيم. زندانهاي ما هم كه حكم دانشگاه دارند. در آنجا اگر فرد كارهاي خلاف كمتري بلد باشد وقتي آزاد ميشود به تعداد كارهاي خلافي كه بلد بوده اضافه ميشود. براي حاصل شدن نتيجه مطلوب بايد بعد از زندان اين افراد كنترل شوند و تحت روانشناسي قرار بگيرند و مرتب به لحاظ اقتصادي بررسي شوند كه دوباره در دامن كار خلاف گرفتار نشوند. توجيه مردم هم در اين جريان بياثر نيست.»