گذري بر زندگي و آثار ابوريحان بيروني
محقق ايراني، نامي جهاني
سيدعليرضا گلشني*
ابوريحان بن احمد خوارزمي بيروني بزرگترين محقق و دانشمند ايراني است، وي در سوم ذيالحجه سال 362 هجري در حومه شهركاثِ خوارزم و به روايت دهخدا در رستاق خوارزم پا به عرصه وجود نهاد و از اينرو به بيروني يعني بيرون خوارزم خوانده شده است. وي علاقهاي خاص به علوم طبيعي و رياضيات داشت. رياضيات را نزد ابونصر عراق آموخت و در دوران جواني، در خوارزم به سياحت و سفر پرداخت. ابوريحان در حدود سال 385 هجري با انقراض سلسله آلِ عراق به دست مامون بن محمد، والي گرگانج، از حكام ماموني خوارزم (385-408 ق/995-1017 م) جلاي وطن كرد و در شرايط سخت به ري آمد. مدتي در ري و احتمالا طبرستان گذراند. او همچنين مدتي در بخارا مورد حمايت دربار سامانيان منصور دوم پسر نوح (حكـ 387-389 ق) قرار گرفت، اما با خراب شدن اوضاع سامانيان و اسارت منصور دوم از سوي سرداران ترك، ابوريحان بار ديگر در سال 389 هجري وارد خوارزم شد. دو سال بعد به دربار قابوس بن وشمگير در گرگان رفت، مدتي را در دربار او زندگي ميكرد و كتاب آثارالباقيه عنالقرون الخاليه را كه از مهمترين آثار باقيمانده از تمدن اسلامي است، در سال ۳۹۰ به نام قابوس تاليف كرده است.
ابوريحان تا سال ۳۹۳ هجري قمري در گرگان بود، دو خسوف را رصد كرد. بار ديگر با شنيدن شهرت «بيتالحكمه»، «محل تجمع عالمان» يا «مجالس العلما» كه به ابتكار مامون بن مامون از حاكمان
دانش دوست ماموني خوارزم شكل گرفته بود، به خوارزم و شهر گرگانج رفت. در اين زمان به تقليد از دارالعلم بغداد، مركزي كه محل تجمع دانشمندان و پزشكان بنامي چون ابنسينا، بوسهل مسيحي، ابوريحان بيروني، ابوعلي مسكويه، ابوالخير خمار بغدادي، سهيلي خوارزمي و ديگر بزرگان بود و ديگر در تاريخ شاهد چنين مجمع علمي در جهان علم تا عصر جديد نبوديم.
با حمله سلطان محمود به خوارزم اين مركز علمي در سال 408 هجري از هم فروپاشيد و سلطان محمود، بيروني را با خود به غزنه برد و وي را منجم رسمي دربار خويش ساخت و در لشكركشيهايش او را همسفر و مشاور خود قرار داد. بيروني پس از مراجعت از هند به غزنه، در سال 420 هجري دو كتاب با عناوين في تحقيق ماللهند و كتاب التفهيم را نگارش نمود. پس از درگذشت سلطان محمود، بيروني همچنان در دربار غزنويان باقي ماند و به سبب تعلق خاطر به سلطان مسعود، كتاب قانون مسعودي را كه در علم نجوم بود، نگاشت و باقي عمرش را در شهر غزنه گذراند و سرانجام در سال 442 هجري، درگذشت. اما دهخدا معتقد است كه وي در دوم رجب 440 هجري و در هفتاد و هفت سالگي درگذشته است.
بيروني غير از فلسفه، رياضي، ستارهشناسي و بزرگترين محقق تاريخ در مورد هنديان، در دانش گياهشناسي و داروشناسي نيز صاحب راي بوده و صاحب كتاب مشهور الصيدله في الطب به زبان عربي، نيز هست.
الصيدله آخرين دستنوشته اصلاحنشده بيروني است كه به عنوان گرانبهاترين منبع درباره تاريخ داروشناسي سدههاي ميانه مشرقزمين شناخته ميشود. در اين كتاب بيش از دو هزار دارو با منشا گياهي، حيواني و معدني با اشاره به ريشه زباني و گويشي وصف شده و تفاوت اساسي آن با قانون ابنسينا اين است كه ابنسينا به راهنمايي كوتاه در داروشناسي اكتفا نموده، درحالي كه بيروني به ذكر منبع دارويي در زبانها و گويشهاي مختلف نيز ميپردازد. بيروني در اين كتاب نه فقط به معرفي داروهاي هندي؛ بلكه درباره هر گياه دارويي كه در ساير سرزمينهاي دور و نزديك آن روزگار مشاهده كرده توضيحاتي ميدهد. وي صيدله را برگرفته از كلمه صيدنه ميداند كه معرب كلمه جندناني است و آن را نوعي صندل بسيار خوشبو و شناخته شده در هند معرفي ميكند كه از گذشتههاي دور توسط ايرانيان و اعراب با هنديان تجارت ميشد.
منابع:
تاريخ تحولات علم پزشكي در ماوراءالنهر (فرارود) (از دوران باستان تا سقوط ازبكان؛ ۵۰۰ پيش از ميلاد تا ۱۶۵۰ ميلادي). نگارنده: سيدعليرضا گلشني. تهران: نوين پژوه سينا، ۱۴۰۰، ص 205-207.
Golshani SA, Seddigh F, Pirouzan H, Daneshfard B. Chorasmia Medical School from the beginning until the Mongol invasion. Journal of Medical Ethics and History of Medicine. 2016;8.
* دكتراي تاريخ ايران بعد از اسلام از دانشگاه فردوسي مشهد، پژوهشگر تاريخ علوم پزشكي، دانشكده طب ايراني اردكان، دانشگاه علوم پزشكي شهيد صدوقي يزد.