خانه سينما از پايبست ويران نبود
بعضا بدنه مديريتي آن نقش بسزايي ايفا ميكردند. اين تغييرات رويكردي به نفع جريان سياسي خاص پيامي را به دولتمردان منتقل ميكرد كه خانه سينما به عنوان يك نهاد اثر گذار اجتماعي ميتواند به نوعي سرنوشت سياسي متفاوتي را براي آنها رقم زند. براي دولتهايي كه با اين حمايتها برسر كار آمده بودند، خانه سينما به عنوان فرصت قلمداد ميشد و حمايت تمام قد آنها از خانه سينما به نوعي قدرداني از اقدامات براي جلب آراي مردمي بود و اما اين همه ماجرا نبود، چرا كه دولتهايي كه مواضع سياسي خانه سينما در پي حمايت از نامزد رقيبشان بود، پس از پيروزي و استقرار در دولت، خانه سينما را در حكم تهديد بالقوهاي ميديدند كه اولا بهطور آشكارا مخالف دولت مستقر و سياستهاي آن است و ثانيا در صورت تقابل وزارت ارشاد چه از حيث حمايت و چه ايجاد محدوديت اين نهاد به عنوان يك مركز تجمعي مشروع و محبوب جامعه، در نقطه مقابل دولت خواهد ايستاد و با همافزايي ساير قواي سياسي رقيب، علم ضديت را برخواهند داشت. اين يعني تبديل يك نهاد صنفي رفاهي به يك پايگاه سهمخواهي در رويارويي با دولتها.
اين روند تا جايي پيش ميرود كه حتي كار به تعطيلي موقت خانه سينما توسط دولت غيرهمسو، شما بخوانيد «رقيب سياسي»، ميكشد. اقدامي كه طبيعتا با واكنشهاي تند سينماگران روبهرو گرديد ولي دولت با پافشاري بر تصميم خود تا آخرين روز عقبنشيني نكرد. به تبع آن دولت بعدي كه برخوردار از حمايت سينماگران بود حتي در شعارهاي تبليغاتي نامزد مورد حمايت، مساله تعطيلي خانه سينما و وعده دولت مبني بر بازگشايي آن را در ليست شعارها و برنامههاي اقتصادي و سياست داخلي و خارجي خود قرار داد، اين حركت خود گواه متقني است در كنار دهها دليل ديگر مبني بر تاثيرگذاري و تاثيرپذيري اين نهاد در هماورد سياسي حاكم بر جامعه.
خلاصه كلام اينكه خانه سينماي آرماني همه ما سينماگران، نهادي بود كه بتواند به دور از التهابات سياسي به عنوان يك مامن، حامي تكتك سينماگران باشد. نهادي جمعي كه برقراري عدالت صنفي، امنيت شغلي، پوششهاي خدمات بيمهاي و رفاهي، رفع مساله بيكاري و آيندهنگري مبتني بر عقلانيت مبنا و مدار تصميمگيري در آن باشد؛ نه رقيبانگاري برخي دولتها، گروكشي و سهمخواهيهاي حزبي و گروهي.
امروز خانه سينما بيش از هرزماني نياز به آرامش و امنيت دارد. امروز مشاركت كمتر از 20درصد اعضا در انتخاباتهاي مجامع صنفي حكايت از نااميدي و انفعال سينماگراني دارد كه روزي با هزار دلبستگي و شوق و شعور پاي خانه سينما ايستادند. تا زماني كه تفكر دوقطبي كردن خانه سينما در رويارويي با دولتها، راهبرد اين خانه را رقم بزند تا زماني كه تقابل و زورآزمايي با دولتها مبناي نسخههاي عملياتي و تعاملي خانه سينما باشد و تازماني كه حلقه انحصار در خانه شكسته نشود همچون 20 سال گذشته كه مديريت خانه در اختيار 5 نفر و 13 سال آن كه در يد تنها 2 نفر بوده است، قصه همين قصه است و غصه همين غصه!
بزرگترين خطاي نابخشودني مديران و راهبران فكري و عملي اين دههها در خانه سينما تبديل اين نهاد صنفي به يك محفل و پايگاه سياسي بود و تا زماني كه اصلاح ساختاري، خانه سينما را از اين انحراف بزرگ به اهداف اوليه خود برنگرداند، در بر همين پاشنه خواهد چرخيد.
يادمان نميرود خانه ما از پايبست ويران نبود!