گزارش ميداني «اعتماد» از مشكلات زائران كربلا
دگرگوني در پيادهروي اربعين
مسائل داخلي عراق، ضعف عملكرد مسوولان ايراني
ازدحام و گرما ريشه مشكلات امسال زائران است
محمد باقرزاده
حوالي عمود ۱۰۰ و در مسير پيادهروي نجف تا كربلا كنار موكبي نشسته و حركت مردم را تماشا ميكند؛ ميگويد كه همين راه رفتن عادي مردم خود بزرگترين قدرتنمايي است و بلافاصله با تاكيد ميگويد: «و از همين هم ميترسند.» صحبتش كه گرم ميشود كارت رزمندگياش را نشان ميدهد كه تعداد ماههايش از طول دوران جنگ هم بيشتر است. همچنانكه كارت را نگاه ميكند، ميگويد كه ۷ سال پيادهروي كربلا آمده و در موكبها خدمت كرده اما مثل امسال را نديده است: «بحث فقط گرما و ازدحام نيست. دستي در كار است.» جملهاش تمام نشده سكوت ميكند و چند ثانيه بعدش با لحني آرامتر ادامه ميدهد كه همه چيز را نميتوان گفت. مشابه اين نگاه در بين ايرانيان حاضر در اين مراسم كم نيست.
«چيزي تغيير كرده و هيچ سالي اينطور نبوده است»؛ فصل مشترك سخنان بسياري از در مرزماندگان، منتظران در صفهاي چند ساعته و طولاني براي ورود به شهرهاي عراق و همچنين زايران رسيده به نجف و كربلا همين يك جمله است. پيدا كردن كساني كه براي بار چندم به اين سفر ميآيند، كار دشواري است و تقريبا همه هم روي همين يك موضوع تاكيد دارند كه امسال شرايط متفاوت از تمام سالهايي است كه آمدهاند، اما اين مشكلات دقيقا چيست و ريشه اين دگرگوني در چنين مراسمي از كجا ميآيد؟ مردم حرفهاي زيادي دارند.
از انتظار شبانهروزي تا كرايههاي چندبرابري
حوالي عصر جمعه هفته پيش و در دو سوي مرز خسروي ازدحام عجيبي شكل گرفته است؛ در يكسمت افراد زيادي چندين ساعت و حتي شبانهروز را به انتظار باز شدن مرز در گرما و خاك گذراندهاند و در سمت ديگر هم ردشدگان از مرز، از انتظار براي ورود به شهرهاي نجف، كاظمين و كربلا خسته شدهاند. مردي حدود ۴۵ ساله به همراه همسر و دو فرزندش هم اين انتظار در سوي مرز را تجربه كرده و حالا به ابتداي صفي كه زايران را به كربلا ميرساند، رسيده است. نقطه صفر پس از مرز و حوالي ۹ شب است اما آنطور كه عباس ميگويد اين چهارمين روز سفر اين خانواده از اراك به سمت كربلاست. خانواده عباس يكسال پيش از همهگيري كرونا هم اين مسير را آمده بودند، اما شرايط كنوني قابل مقايسه با آن سال نيست: «الان نزديك به سه روزه كه ما همين چند صدمتر اطراف مرز هستيم. دو روز طول كشيد تا از مرز رد بشيم و الان هم يك روزه كه اين طرف معطليم. حالا خدا را شكر، الان انگار ماشين هست ولي از صبح حتي يك ماشين هم نبود. سواريها هم از ۵۰ هزار دينار ميگرفتند تا هرچ قدر كه زورشون برسد. يعني كرايه مرز تا كربلا از يك ميليون تومان شروع ميشد تا دو، سه برابر. قبلا ولي اصلا اينطور نبود. اين صحرا پر از اتوبوس و ون و ماشين بود.» همينطور كه از سختيهاي اين چند روز ميگويد صف هم كمكم پيش ميرود و در نهايت با نفري ۳۰هزار دينار عراقي سوار مينيبوس قديمي به سمت كربلا ميشوند. در اين دشت خاكي شروع خاك عراق از سمت مرز خسروي، روايتها تا اندازهاي مشابه است و آنها كه پيشتر اين سفر را تجربه كردهاند از نبود اتوبوس و ماشين در حيرتند. همه ميگويند كه سالها پيش طي كردن اين مسير از حركت بين دو شهر در يك استان ايران هم راحتتر بوده است. اين روايتها اما همه مربوط به همان روزهايي است كه اين اعتراضها به گوش رييسجمهوري و ديگر مقامات ارشد هم رسيده بود و حتي «ابراهيم رييسي» هم در نامهاي از مسوولان خواسته بود كه به اين مشكلات رسيدگي كنند.
مسائل داخلي عراق ريشه مشكلات مرزي است؟
گرماي نزديك به ۵۰ درجه، صفهاي طولاني و ازدحام؛ اين خلاصه وضعيت نجف در چهار روز گذشته است. زبان رسمي كوچه و خيابان و صحن حرم فارسي است و در هر چند صدمتر هم بخشي از خيابان، پاركينگ يا ساختمانهاي نيمهكاره به خوابگاه و محل استراحت تبديل شده است. در اين ازدحام و در طول صفهاي پرتكرار، پيدا كردن همصحبتي كار دشواري نيست و به راحتي ميشود در فاصله چند متر به افرادي با مشخصات مختلف رسيد؛ كساني كه در هفته گذشته از مرز گذشتند، آنها كه به تازگي شرايط مرز را تجربه كردند، افرادي كه تجربه سالهاي پيشين را دارند، آنها كه جاي خواب راحتي ندارند، گرمازدهها و... بهطور كلي براي هر پرسشي به راحتي ميتوان به افرادي با تجربه دقيق و تازه براي پاسخ رسيد. «مرتضا» جواني است كه سه روز گذشته را در نجف گذرانده، اما نتوانسته در اين سه شب جاي مناسبي براي خواب پيدا كند: «هر موكبي را كه رفتم، جاي سوزن انداختن نبود و يكي، دو جا هم كه به نسبت خلوت بود كولر مناسبي نداشت. فكر ميكنم به خاطر اين باشد كه امسال جمعيت خيلي زياد است. خيلي امسال شلوغ است. نجف سالهاي قبل اصلا اينطور نبود.» آمار رسمي اما چندان با اين گفته همخواني ندارد و دستكم سالهاي ديگري هم بود كه در همين حدود و حتي بيش از ۲ ميليون نفر از ايرانيان به عراق سفر كردند. همراه مرتضا كه او هممحلهاش در اصفهان است اما ميگويد كه شايد كمكاري دولت عراق هم باشد: «بالاخره تا همين چند روز پيش در عراق حالتي شبيه جنگ داخلي بود و برخي گروهها با اين مراسم همراه نيستند. شنيدم كه در دولت عراق كارشكنيهايي بوده و حتي به ايران هم اجازه ندادند كه اتوبوس و مواد مورد نياز را زياد بفرستند. دو، سه سال پيش، توي همون سمت مرز عراق پر از اتوبوس ايراني و عراقي بود كه اصلا كرايه هم نميگرفتند اما امسال هيچ ماشيني نبود.» كمبود اتوبوس و خودرو براي انتقال زايران از مرزهاي مختلف به شهرهاي عراق، بخش مشترك صحبتهاي بسياري از افراد است كه هر كدام هم دلايل مختلفي را درباره ريشه اين مشكل مطرح ميكنند. «عبدالرضا» كه نيروي يكي از نهادهاي دولتي ايران است و در سالهاي گذشته هم در روزهاي اربعين در عراق بوده، اما بخشي از مشكلات را به كمكاري دولت ايران يا كمتجربگي برخي مسوولان نسبت ميدهد: «اينها انگار نميدانستند كه بايد چه كاري انجام دهند يا اينكه نتونستند برنامهها را پيش ببرند. يكمرتبه جمعيت زيادي به مرزها رسيد بسيار بالاتر از اعداد و ارقام مدنظر مسوولان بود. شايد به خاطر تعطيليهاي آخر هفته بود كه يك مرتبه تا اين اندازه همه چيز به هم ريخت و خب وقتي اين ازدحام رخ دهد هم در مرز مشكل پيش ميآيد، هم در انتقال زايران و تردد و هم تامين غذا و محل استراحت.» او ميگويد مردم عراق و موكبداران عراقي كه تغيير و تحول نداشتند پس حتما ريشه مسائل به رفتار دولت ايران و تا اندازهاي هم برخوردهاي دولت عراق و ميزان همكارياش با ايران برميگردد.
در اين بين البته كساني كه در يكي، دو روز گذشته از مرزها رد شده و به خاك عراق رسيدند، ميگويند كه هم معطلي مرز از بين رفته و هم اينكه راحتتر و با كرايهاي كمتر به شهرهاي نجف و كربلا رسيدهاند.
مراجعه ۳هزار گرمازده
در هر ساعت به درمانگاهي در نجف
در مسير پيادهروي نجف تا كربلا و حدودا به فاصله هر صد عمود يكي از موكبهاي خدماتي هلال احمر ايران است كه در هر كدام از اين مراكز، روزانه چند هزار نفر براي رفع مشكلات جسمي و سلامتي خود مراجعه ميكنند. صحبت با بعضي از اين افراد كه شرايط بهتري دارند يا همراهان آنها، بار ديگر بحث را به گرمازدگي و مشكلات تغذيه و كمبود استراحت ميكشاند. يكي از اين مراكز درماني هلال احمر هم در صحن حضرت فاطمه زهرا (ع) در حرم امام علي (ع) است در ظهر دوشنبه پر از جمعيت است. ورودي اين مركز درماني بخش ترياژ است كه مساله بسياري از مراجعهكنندگان را به صورت سرپايي و قرص و داروهايي ابتدايي درمان ميكند اما آنها كه شرايط حادتري دارند به سمت پزشكان متخصص و چندين تخت اين مركز درماني روانه ميشوند.
آنطوركه كاركنان اين مركز درماني ميگويند در هر ساعت سه تا چهار هزار نفر به اين مركز مراجعه ميكنند كه مشكل حدود سه هزار نفر با همان داروهاي بخش ترياژ حل ميشود، اما بيش از ۷۰۰ نفر هم در هر ساعت نياز به مراقبت و درمان بيشتر دارند. با يك حساب سرانگشتي در ۲۴ ساعت شبانهروز حدود ۷۰ هزار نفر به اين مركز مراجعه ميكنند كه مشكل بخش وسيعي از اين افراد، گرمازدگي، خستگي و گرفتگي عضلات است. آنطور كه كاركنان اين مركز درماني ميگويند در سالهاي گذشته ميزان مراجعه چنين افرادي در ساعت حدود يكسوم شرايط كنوني بوده است: «هر كدام كه شرايطشان را توضيح ميدهند سخنشان به نبود جاي مناسب استراحت و خستگي مرز و مسير برميگردد؛ بالاخره امسال مشكلاتي بوده و اين مسائل خود را در مراجعه افراد به مراكز درماني هم نشان ميدهد. البته يكسري هم خودشان رفتار عجيي دارند؛ ما در هر ساعت حدود ۱2-۱0 كودك مراجعهكننده هم داريم. يعني بچه سه ماهه، دو ماهه را با خودشان به اين گرما و مسير آوردهاند. واضح است كه بچه چند ماهه نميتواند اين گرما و اين ازدحام را تحمل كند اما اين رفتارها هم هست.» با هر فردي كه در اين مركز درماني و چندين مركز مشابه در مسير نجف تا كربلا هم كه همصحبت ميشويم به همين خستگي و شرايط سخت عبور از مرز و مسير طيشده هم به عنوان ريشه مسائل درماني بسياري از مراجعهكنندگان اشاره ميكنند.
پدري كه براي پيدا كردن فرزندش
به كربلا رسيده است
طبقه منفي دو حرم امام علي(ع) آشپزخانه بزرگي است كه غذاي بسياري از مواكب آنجا پخته ميشود و به نظر ميآيد بخش زيادي از كمكهاي دولت كه در اخبار هم آمده است، مستقيم به اين مراكز و موارد مشابه ارسال ميشود. همصحبتي با زايران و پيگيري ريشه دگرگوني و مشكلات امسال ايرانيان سفركرده به عراق، ما را به اينجا ميرساند اما در اين فضا روايت يك نفر متفاوت است. «محمدرضا عرب اسدي»، كارمند شركت گاز در ايران و در حسينآباد كالپوش از استان سمنان است كه با مسائل و مشكلات فراوان خود را به مرز و در نهايت اين آشپزخانه بزرگ رسانده تا براي مهمترين مساله سه ماه گذشتهاش كمك بخواهد: «سه ماه پيش دخترم زاهر عرب اسدي، ۶ ساله در كنار جنگل و در همين استان سمنان به ناگهان گم شد و هر چه در اين سه ماه دنبالش گشتيم و به هر جا مراجعه كرديم، به جايي نرسيدم تا اينكه حالا خود را به اينجا رساندم كه از امام حسين كمك بخواهم؛ همه مشكلات سفر و سختيها فداي يك تار موي دخترم و تنها خواستهام برگرداندن صحيح و سالم دخترم هست. سه ماه است كه نه خواب ندارم و نه زندگي و تاكنون به هيچ جا هم نرسيدم.» او قصه و روايت مفصلي دارد اما تاكيدش بر ناچيز بودن اين مشكلات در راه هدفش است؛ موضوعي كه پايان سخنان بسياري از افراد ديگر هم تكرار ميشود.