گره احياي برجام:
ريشهها و راهحل
حسين مسعودنيا
موضوع پرونده احياي برجام در اين روزها به يك كشمكش رسانهاي در داخل و خارج از ايران تبديل شده است. در داخل كشور گروهها و جناحهاي سياسي درصدد پاسخ به اين سوال برآمدند كه چرا پرونده احياي برجام در دولت سيزدهم، بهرغم وعده انتخاباتي دولت، سرنوشت فرسايشي پيدا كرده و آينده آن مبهم است. اين موضوع به خصوص زماني جديتر شد كه پس از پاسخ ايران به امريكا در چارچوب طرح اتحاديه اروپا، امريكا اعلام كرد كه ايران درخواستهاي جديدي مطرح و مسوول سياست خارجي اروپا نيز پاسخ ايران را مايوسكننده اعلام كرد. از سوي ديگر به نظر ميرسد در امريكا نيز دولت بايدن فعلا تمايلي به تداوم مذاكرات نداشته و تصميمگيري در اين خصوص را به پس از برگزاري انتخابات مياندورهاي در آبانماه موكول كرده است. اما اكنون با گذشت بيش از يكسال تقريبا همه طرفها اميدي به احياي برجام ندارند. تامل در تاريخ سياسي معاصر ايران بيانگر اين مهم است كه مذاكرات هستهاي ايران با غرب تا اندازهاي شبيه به مذاكرات مربوط به ملي شدن نفت در زمان دكتر مصدق شده و اميد است كه سرنوشت پاياني آن متفاوت باشد چراكه در آن مقطع بريتانيا توانست امريكا را از يك كشور حامي و بيطرف به يك كشور مخالفوبرانداز تغيير دهد و دولت ملي محمد مصدق را سرنگون كند. لذا اكنون بايد كارگزاران سياست خارجي ايران از هر طريق ممكن مانع از موفقيت امريكا در به بنبست كشاندن مذاكرات و ارجاع مجدد پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت و احياي قطعنامههاي شوراي امنيت بر عليه ايران شوند. سوالي كه اكنون مطرح است اينكه دلايل فرسايشي شدن مذاكرات چيست؟ و آيا راهحلي براي خروج از اين بنبست حداقل از طرف ايراني وجود دارد. به نظر ميرسد برخي عوامل در ايران و امريكا سبب اين وضعيت شده است. نگارنده عوامل ذيل را از طرف ايراني در فرسايشي شدن مذاكرات دخيل ميداند:
1- موضوع هستهاي ايران و توافق صورتگرفته بر سر آن يعني برجام تبديل به يك موضوع حيثيتي و ارزشي براي دو طرف ايراني و امريكايي شده است اين نگاه سبب شده تا در جريان مذاكرات چه در مقطع برجام و چه در مقطع كنوني منطق طرفين در مذاكره براساس بازي با حاصل جمع صفر و نه مضاعف باشد رويكردي كه پيامد آن در مذاكرات ديپلماتيك چيزي جز بنبست نيست. 2- فرهنگ سياسي ايرانيان و امريكاييها از برخي ويژگيهاي مشترك برخوردار است كه شايد مهمترين آنها اقتدارگرايي، خودبرتربيني و فردمحوري باشد. سايه افكندن اين فرهنگ بر مذاكرات مانع از به نتيجه رسيدن آن شده است 3- در داخل ايران به دليل حاكم بودن سياستزدگي بر فضاي عمومي كشور و تلاش گروههاي سياسي براي مچگيري سياسي از هم متاسفانه موضوع برجام و احياي آن نيز اسير اين چالش شده و بسياري از دولتمردان كنوني به دليل مخالفت با برجام در دولت قبل نگران پاسخخواهي افكار عمومي در صورت حمايت از احياي آن هستند 4- از طرف ايران پس از تغيير دولت، گروهي مسوول مذاكره احياي برجام شدهاند كه رياست گروه مذاكرهكننده در دولت قبل از مخالفين جدي برجام بوده است لذا اين سوال مطرح ميشود كه چگونه كسي كه به موضوعي باور ندارد بتواند ادامهدهنده و احياگر برنامه برجام باشد؟ 5- مصوبه مجلس شوراي اسلامي در اسفند1399 در خصوص احياي برجام دست مذاكرهكنندگان را در مذاكرات تا اندازه زيادي بسته است چراكه قانون مجلس بر لغو تمامي تحريمها تاكيد دارد حالآنكه در بهترين حالت در صورت احياي برجام، تحريمهاي مرتبط با آن و در اوج خوشباوري تحريمهاي ترامپ عليه ايران لغو خواهد شد 6- دولت سيزدهم، دولتي ائتلافي مركب از نيروهاي مختلف اصولگرا است كه در آن طيف وسيعي از اصولگرايان از موافق تا مخالف برجام حضور دارند. گروه مخالف برجام با احياي برجام مخالف است چراكه در صورت حمايت از احياي آن توجيهي براي رفتار خود در مخالفت با برجام در دولت قبل ندارد لذا حاضر به همراهي با دولت در احياي برجام نيست. 7- بحران اوكراين و تنش در روابط امريكا با پكن بر سر موضوع تايوان سبب شد تا در اردوگاه مقابل يعني گروه1+4 نيز شكاف حاصل شود بهگونهاي كه روسيه حداقل در كوتاهمدت همانند سابق تمايل به حلوفصل موضوع ندارد و بهدنبال استفاده از كارت مذاكرات برجام در ديپلماسي با غرب بر سر موضوع اوكراين است همانطوركه چين نيز همانند قبل همراهي كامل براي بسته شدن پرونده مذاكرات احياي برجام ندارد. 8- بحران اوكراين، تحريم نفت روسيه از سوي غرب، كاهش و قطع صادرات گاز روسيه به اروپا عدهاي را در داخل به اين فكر فروبرده است كه شايد با رسيدن فصل سرما و نياز اروپا به انرژي ايران، غرب در موضوع هستهاي با ايران كوتاه بيايد كمااينكه همين تصور در مورد در خصوص ارتقاي توان هستهاي و بالابردن سطح غنيسازي ايران نيز وجود دارد كه در صورت غنيسازي بالاي 90 درصدي در داخل، غرب ناگزير به كوتاه آمدن در مقابل ايران خواهد شد. مجموعه اين عوامل در داخل ايران سبب شده تا يك اجماع كلي در ميان نخبگان سياسي حاكميت در خصوص پرونده احياي برجام وجود نداشته باشد مضافا اينكه افكار عمومي نيز به دليل عدم شفافسازي مذاكرات، اطلاعي از موضوع نداردوقادربه موضعگيري نيست. اما نكته جالب اينكه در امريكا نيز شرايط به گونهاي پيش رفت كه دولت بايدن، بهرغم وعده دوران انتخاباتي خود، در شرايط كنوني تمايل به احياي برجام در سريعترين زمان ممكن ندارد و مذاكرات را به پس از برگزاري انتخابات مياندورهاي در آبانماه موكول كرده است. تصميمي كه به نظر ميرسد شخصيت متفاوت بايدن در مقايسه با اوباما، نگراني دموكراتها از استفاده جمهوريخواهان از توافق با ايران در انتخابات آينده رياستجمهوري، فشار گروههاي عبري- عربي و مهمتر از همه انتظار بايدن از تاثير تحريمها بر اقتصاد ايران و كوتاه آمدن ايران علل اصلي رويكرد فرسايشي امريكا در مذاكرات است. ولي تأمل در واقعيات بيانگر اين مهم است كه هر دو طرف مذاكرهكننده يعني ايران و امريكا بايد بر اين مهم واقف شوند كه واقعيت چيزي جز اين است. در طرف ايران، دولت بايد به قول انتخاباتي خود وفادار و حتي در صورت نياز كار گروه مذاكرهكننده احياي برجام را با توجه به سوابق كاري آن در مذاكرات قبل و رهيافت فرسايشي آنها تعويض كند مضافا اينكه بههيچوجه در تصميمگيري خود تحتتاثير تحليل سراب زمستاني قرار نگيرد چرا كه ما نه از نظر فني امكان برآورده ساختن نياز اروپا به گاز را داريم و هم اينكه تامل در گذشته تاريخي بيانگر اين مهم است كه نه تحريم بينالمللي نفت ايران در دوران مصدق، نه توقف صادرات نفت ايران در دهه 1380 و نه قطع صادرات نفت روسيه به غرب هيچكدام سبب ايجاد بحران انرژي در جهان نشد. دولت سيزدهم بايد همين نگاه را به تحليل بالا بردن سطح درصد غنيسازي اورانيوم در ايران نيز به عنوان ابزاري براي چانهزني سياسي داشته باشد. اگرچه اين راهكار شايد در كوتاهمدت نتيجهدهنده باشد اما در خصوص اين موضوع بايد به گونهاي عمل شود كه مبادا به اعتماد جامعه جهاني به ايران بر اساس فتواي مقاممعظم رهبري مبنيبر حرام بودن سلاح هستهاي خدشهاي وارد شود. در طرف مقابل دولت امريكا نيز پس از اذعان به اين مهم كه گزينه تحريم جواب نداده است بايد واقعيت را پذيرفته و از منطق به دست آوردن حداكثر امتيازات در مذاكرات اجتناب كند. لذا شايد منطقي باشد اگر ادعا شود كه بنبست مذاكرات زماني قادر به شكسته شدن است كه دو طرف منطق بازي با حاصل جمع صفر را كنار گذاشته و براساس واقعيتها تصميمگيري كنند و لازمه اين مهم اتخاذ تصميم شجاعانه از سوي دو رييسجمهور است. از طرف ايران رييسجمهور محترم نبايد از هر گونه تصميمگيري شجاعانه نگران باشد چراكه با اتخاذ اين رهيافت اعتماد عمومي به دولت وي افزايش و گروه اندك مخالفين احياي برجام با توجه به شرايط حاكم بر فضاي سياسي كشور در داخل و بيرون از مجلس ناگزير به همراهي با وي خواهند بود. احياي برجام شايد تاثير چنداني در اقتصاد نداشته باشد اما پيامدهاي رواني و اجتماعي آن دولت را در انجام كاركردهاي خود توان مضاعف ميدهد. خلاصه كلام اينكه اگر بناست گره كوراحياي برجام باز شود از طرف ايراني اين مهم تنها با تصميم شجاعانه رييسجمهور ممكن است چراكه يكدست بودن بلوك حاكميت به همراه ائتلاف اصولگرايان در حمايت از دولت سيزدهم به هنگام انتخابات همراه با جايگاه قانوني رياستجمهوري در قانون اساسي به شخص رييسجمهور اين امكان را ميدهد تا بتواند تصميم شجاعانه بگيرد البته مشروط بر اينكه آقاي رييسي از اختيارات قانوني خودو شرايط مساعد سياسي كشور استفاده و تحتتاثير مشاوره و تحليلهاي غيرعلمي قرار نگيرد و ملاك تصميمگيري براي وي منافع ملي باشد.