همتي از رخدادهاي تلخ و شيرين، ناگفتهها
و ابعاد پنهان و آشكار انتخابات ميگويد
دو راي سرنوشت ساز
نظر خاتمی به کاندیداتوری من مثبت بود
مهدي بيكاوغلي
هنوز ابعاد و زواياي پنهان بسياري در خصوص انتخابات 1400 وجود دارد كه ضروري است در خصوص آن روشنگري صورت گيرد. يكي از راويان مهم انتخابات سيزدهم بدون ترديد عبدالناصر همتي است كه در شمايل يك كانديداي پر اميد وارد عرصه انتخابات شد تا به زعم برخي نزديكانش، حماسهاي نو بيافريند اما در بطن انتخابات متوجه شد كه در سياست، هيچ دوست و دشمن ابدي وجود ندارد واینجا جای دیگری است. با گذشت بيش از يكسال از ايام انتخابات1400 آرام آرام روايتهاي تازهاي از چرايي وقوع حوادث گوناگون اين آوردگاه مهم سياسي روايت ميشود. رييس كل سابق بانك مركزي نيز روايتهاي خاص خود را از انتخابات دارد؛ روايتهايي كه هم فصلهاي روشن و آفتابي در آن پيداست و هم روزگار باراني و فصل اندوه.
همتي اينبار در فصل انتهايي كتاب «بزنگاه» به قلم حسام رضايي، تلاش كرده روايتهايي متفاوت از روزهاي پر از حادثه و ماجراي انتخابات 1400 و چشمانداز فعاليتهاي آيندهاش ارايه كند. انتخاباتي كه در آن قلمروي نظارتهاي استصوابي به اندازهاي وسعت پيدا كرد كه حتي اصولگرايان ميانهرو و معتدل نيز شانس حضور در آوردگاه آن را پيدا نكردند. ردصلاحيتهاي گسترده اصولگراياني چون علي لاريجاني (رييس مجلس دهم)، سعيد محمد (رييس قرارگاه خاتم)، حسن سبحاني (نماينده دورههاي پنجم، ششم، هفتم مجلس)، عزتالله ضرغامي (رييس اسبق صداوسيما)، محمود احمدينژاد (رييسجمهور اسبق) و... در كنار عدم احراز صلاحيت چهرههاي ميانهرويي چون علي مطهري، محمد شريعتمداري، شمسالدين حسيني و... از همان آغاز نشان داد كه انتخابات متفاوتي از حيث تنوع در آرايش سياسي كانديداها در پيش است.
همتي اما در كتاب بزنگاه به اين واقعيت اشاره ميكند كه از قبل هيچ تصميمي براي حضور در انتخابات نداشت، در عين حال از «محمد مهاجري» نيز گلايه ميكند كه چرا در ماههاي منتهي به خرداد 1400 تلويحا از حضور احتمالي يك اقتصاددان در انتخابات سخن گفته و توجهها را معطوف او كرده است. اشاره و كنايهاي كه به زعم همتي، باعث تمركز ساير نامزدها روي بانك مركزي شد و اين ساختار مهم اقتصادي را وارد حواشي بيپاياني سياسي كرد. حواشياي كه باعث شد نيروهاي ميداني اصولگرا و گروههاي طرفدار جبهه پايداري به تناوب روبهروي بانك مركزي حاضر شده و به جاي پرسشگري از دولت، بانك مركزي را مقصر بروز مشكلات اقتصادي معرفي كنند. همتي در اين خصوص ميگويد: «از خرداد ۹۹ تا موقعي كه كانديدا شدم، بيشترين هجمه عليه بانك مركزي بود... من از پشت صحنه تمام اين تظاهرات اطلاع داشتم و ميدانستم كه پول اينهايي كه تظاهرات ميكنند، چگونه خورده شده و حتي به دادگاه معرفي كرده بوديم و دادگاه داشت رسيدگي ميكرد و اصلا ربطي به بانك مركزي نداشت. برخي رسانههاي تند اصولگرا درباره حجم نقدينگي و قيمت دلار شروع به حمله عليه من و بانك مركزي كردند؛ در حالي كه همه ميدانند حجم نقدينگي و قيمت دلار چندان ربطي به بانك مركزي نداشت و با توجه به سياستهاي كلان اقتصادي كشور و شرايط سخت تحريم و فشار حداكثري، طبيعي بود اين اتفاقها بيفتد.» او همچنين خطاب به منتقدان اعلام ميكند كه از عملكرد دولت و مجلس يكدست به زودي باخبر خواهيم شد كه چه كردهاند.
سرنوشتي كه با 2راي تغيير كرد
ماجراي ثبتنام همتي نيز از آن دست ماجراهايي است كه شنيدنش خالي از فايده نيست. روزي كه روحاني در واكنش به ثبتنام چهرههاي مختلف سياسي در انتخابات خطاب به پرسش همتي به شوخي ميگويد: «خب! همگي برويد ثبتنام كنيد تا ببينيم چه ميشود.» و همتي همين عبارت را به معناي تاييد حسن روحاني براي حضورش در انتخابات فرض ميكند و راهي وزارت كشور براي ثبتنام ميشود. چرخ روزگار ميچرخد و در ميان تمام ردصلاحيتها، ناگهان نام همتي به عنوان يكي از 7نامزد نهايي انتخابات به بيرون درز ميكند. اما دوران پساثبتنام به اندازه دوران قبل از آن جذاب نيست، او از هنگامهاي ميگويد كه نه روحاني، نه جهانگيري و نه ساير چهرههاي اصلاحطلب موافق حضورش در انتخابات نبودند. روحاني حتي به او اجازه نميدهد كه با پوزيشن رييس كل بانك مركزي در عرصه انتخابات حاضر شود و شخص ديگري را جايگزين وي ميكند. از ميان بزرگان، تنها سيد محمد خاتمي است كه روي خوش به او نشان ميدهد و او را به نشست ويژه اصلاحطلبان گسيل ميكند تا در خصوص حمايت يا عدم حمايت از همتي تصميمگيري كنند. نشستي كه همتي در آن 2راي كم ميآورد تا شانس معرفي شدن به عنوان نامزد اصلاحطلبان در انتخابات را از دست بدهد. مخالفان همتي معتقد بودند اساس احزار صلاحيت او ابهامات فراواني دارد و همين شائبههاست كه اجازه نداد تا صداي واحد ميان طيفهاي ميانهرو و اصلاحطلب در حمايت از همتي به گوش برسد. روايت همتي از ديالوگي كه با سيد حسن خميني بعد از احراز صلاحيت دارد؛ شنيدني است، زماني كه سيد حسن خطاب به همتي به زبان طنز ميگويد: «آقاي همتي چه شد كه تاييد شدي؟ مشكوك ميزني!» و همتي در پاسخ جملهاي نقل به اين مضمون دارد كه« ردصلاحيتها بايد پاسخ دهند كه چرا مشكوك ميزنند و رد شدهاند نه تاييدشدگان.» اما اين از عجايب سياستورزي در ايران است كه آنان كه صلاحيتشان تاييد نميشود، انگار ارج و قرب افزونتري در ميان افكار عمومي و فعالان سياسي پيدا ميكنند و آنان كه مهر «احراز» بر برگه صلاحيتشان ميخورد بايد پاسخگوي چرايي تاييدشدنشان براي افكار عمومي شوند!
زماني براي كوچ از اقتصاد به سياست
اين حرف درستي است كه از ميان 7چهره احراز صلاحيتشده توسط شوراي نگهبان، بيشترين ابهامها پيرامون كاراكتري شكل گرفته بود كه از ساختمان شيشهاي بانك مركزي در «ميرداماد» به عزم فتح «پاستور» در انتخابات ثبتنام كرده بود. چهرهاي كه هرچند در نخستين تجربه مديريتياش، حضور در معاونت سياسي صدا و سيما درج شده بود، اما در سالهاي ابتدايي دهه 70 در يك تغيير مسير آشكار از حوزه «سياست» به بخش «اقتصاد» كوچ كرد و مديريت در عاليترين سطوح بانكي و بيمهاي كشور از بيمه مركزي ايران تا مديرعاملي بانكهاي سينا، ملي و نهايتا بانك مركزي را در رزومه خود ثبت كرد. مهاجرت خودخواستهاي كه پس از 17سال در سال1400 به پايان رسيد و همتي اينبار در گردشي آشكار از اقتصاد به عرصه سياست بازگشت تا شانسش را براي پوشيدن رداي رياستجمهوري امتحان كند. از همان آغاز اما تاس انتخابات بر مدار خواستههاي همتي نچرخيد و رقبا مُهر «باني وضع موجود» را بر پيشانياش كوبيدند. همتي در كتاب بزنگاه، خود را نه به عنوان يك «قرباني» بلكه در شمايل «مظلوم» وضعيت آن برهه ميداند كه رقبا همه خشم خود از دولت مستقر را بر سر او ريختند. او در عين حال معتقد است اگر اندكي شانس ميداشت و مقدار متنابهي امكانات، ميتوانست انتخابات را به دور دوم بكشاند. همتي در اين زمينه ميگويد: «من در هيچكدام از شعب رايگيري، حتي يك ناظر هم نداشتم. حتي در تهران هم نداشتم. من عملا هيچ خبري از اوضاع نداشتم. مثلا وقتي ساعت ۱۱ شب (روز جمعه ۲۸ خرداد) سيستم اعلام راي در وزارت كشور به مدت يك ساعت قطع شد، دليل قطعي سيستم اطلاعرساني و آمارهاي متناقض اعلامي را هيچوقت به من نگفتند.» او همچنين از عملكردش در انتخابات 1400راضي است و دليل اين رضايت را نيز استقبال مردم از خود ميداند. در عين حال با زبان اعداد و ارقام ميگويد: «كساني كه در انتخابات ۹۶ مشاركت داشتند، ۷۳ درصد بودند اما اين عدد در انتخابات امسال، ۴۸ درصد شد؛ يعني ۲۵ درصد كساني كه ميتوانستند راي بدهند، راي ندادند. اين ۲۵ درصد همانهايي هستند كه اگر ميخواستند راي بدهند، از بين چهار نفري كه باقي ماندند احتمالا به من راي ميدادند. بنابراين پتانسيل راي بالاست و فقط كافي است نظام و حاكميت تصميماتي بگيرند كه اين ۲۵ درصدي كه راي ندادند، دوباره به صحنه بيايند...» اعداد و ارقامي كه حقيقتي پنهان اما سرنوشتساز را در بطن خود دارد. حقيقتي كه شاهكليد تحولات آينده در بطن آن است. همتي در خصوص چشمانداز پيش رو نيز همهچيز را به آينده موكول ميكند و حضور يا عدم حضور خود را در انتخابات مجلس 1402 و انتخابات رياستجمهوري 1404 به چگونگي وضعيت كشور گره ميزند. اين چهره سرد و گرم چشيده با عبور از اين دوران پر فراز و نشيب معتقد است كه تاريخ از دل همه فراز و نشيبها مسير خود را در بستر حقيقت پيدا ميكند و اين حقيقت را دير يا زود به نسلهاي بعدي منتقل ميكند.