ادامه از صفحه اول
بدون عنوان اما به بهانه مرگ غمانگيز مهسا اميني
با روش هايي بعضا خشن دختران جوان را مورد تحقير و توهين قرار ميدهند. سوالي كه ذهن همه را درگير خود كرده و بايد از بانيان اينگونه تصميمات پرسيد آن است كه جوانان اين مرز و بوم از نونهالي و كودكي تا دورههاي ابتدايي و دبيرستان از طريق آموزشها و برنامههاي رسمي و غيررسمي، تا جواني مورد آموزشهاي عقيدتي و ايدئولوژيك بوده و هستند و اگر از نظر مسوولان همچنان هنجارشكن هستند، آيا نبايد نسبت به آموزهها و آموزشها ترديد كرد؟ و اكنون در دوره جواني بعد از گذراندن اين ميزان آموزش، چگونه انتظار دارند با يكي دو ساعت آموزش آنهم در محيطي پر از رعب و وحشت توام با تحقير و احيانا توهين، آموزههاي مربوط به رعايت حجاب را بپذيرند و رعايت كنند. با اين وصف، بررسي و تحليل جنبههاي حقوقي، اجتماعي، فرهنگي و عاطفي اين نوع برخوردهاي خشن در تخصص ديگران است، اما آنچه در اين متن مورد نظر است اثري است كه بر روح و روان نيروهاي انساني و سرمايه اجتماعي جامعه به عنوان تنها عامل پيشرفت و توسعه ميگذارد، است. اين شيوه برخورد با جوانان باعث شده عده زيادي از نيروهاي نخبه و متخصص از كشور مجبور به ترك وطن شوند و نيرو و جواني و تخصص خود را در خدمت كشورهايي قرار دهند كه از نظر مسوولان كشور دشمن تلقي ميشوند. اين شيوه برخورد در كنار محروم كردن بسياري از جوانان و نيروهاي انساني وطندوست و شايسته كشور از استخدام يا كسب مديريتها به دليل تنگنظريهاي ايدئولوژيك در گزينشها يا سهميههاي ناشايستهسالارانه، از عوامل ديگري است كه موجب شده جوانان كشور نسبت به آينده خود نااميد و پژمرده شوند. همانگونه كه بارها گفته و نوشتهام، در جهان امروز، تنها و تنها با اتكا به عقل و انديشه و تخصص نيروهاي انساني است كه يك كشور ميتواند در مسير پيشرفت و رفاه و توسعه قرار گيرد. اتكا به هر عاملي غيراز نيروهاي انساني داخلي از جمله منابع طبيعي يا كمك كشورهاي ديگر، هيچ پيشرفت و رفاهي فراگير و پايدار براي كشور تضمين نميكند. بنابراين اگر قرار است كه كشور به اقتصادي مقاوم دست يابد، اگر قرار است در مقابل فشارهاي اقتصادي خارجي دوام بياورد، اگر قرار است از لحاظ شاخصهاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي در منطقه حرف اول را بزند، تنها راه پرورش و حفظ نيروهاي انساني وطندوست و دلسوز كشور با هر عقيده و ديدگاه و دين ومذهبي است، در غيراينصورت، نه تنها امكان قرار گرفتن در مسير پيشرفت و توسعه وجود ندارد، بلكه حتي مشكلات معيشتي مردم نيز قابل حل نخواهند بود.
زنان و عرصه عمومي در شهر
در اين ميان نبايد فراموش كرد كه تفاوتها وجود دارد و پذيرش تفاوت در نيازهاي زنان و مردان به اين معناست كه شهر آمادگي و بهبود لازم را براي همه فراهم كند، نه آنكه با جداسازي سعي در جداييگزيني زنان در عرصه عمومي ايجاد شود! بلكه بستر لازم براي حضور عمومي در شهر با توجه به تفاوت ايجاد شود؛ مثلا ايجاد اتاقهاي مادر و كودك در مكانهاي عمومي يكي از اين محورهاست يا ايجاد پلههاي برقي و آسانسور ايمن و پرنور براي حضور امن زنان يا استفاده از روشنايي براي رفع فضاهاي بيدفاع شهري و... اين موارد به معناي باورپذيري حضور زنان در عرصه عمومي و ايجاد امكانات موثر براي آنان است! در واقع از آنجا كه ساخت اجتماعي در شهر فضا را ميسازد و فضا به مثبت و منفي تغيير ميكند لذا هر چه اين ساخت اجتماعي دموكراتيك و همهنگر و منطبق بر تفاوتها باشد، ميزان شكلگيري فضاي مثبت در جامعه بيشتر ميشود.(2) «فضا عنصر جدانشدني ساخت مادي و ساختمند شدن زندگي اجتماعي است و اين بدان معناست كـه نميتوان آن را جـدا از جامعـه و روابـط اجتمـاعي فهميد» از اينرو به نظر ميرسد كه در شناخت روابط اجتماعي نميتوان به مفهوم فـضا و مكان و عرصهاي كه روابط در آن متحقق ميشود، بيتفاوت ماند. ايكه گامي (2000) فضاي خالي نيست، بلكه آكنده از روابط است، لذا عرصه عمومي فضايي است كه برگرفته از روابط است، هر چه ميزان اين روابط اجتماعيتر و همدلانهتر باشد ميزان اثربخشي عرصه عمومي بر فضاي شهري مطلوبتر است .حضور زنان كه امروزه عنصري لاينفك از فضاي شهري است قادر است نسبت به تعادلبخشي به فضا از منظر ارتباطات انساني و اخلاقي و ايمنيبخش با جديت و موثر اقدام كند! در اين قالب به نظر ميرسد از آنجا كه مفهوم شهر گستردهتر شده و تنها مكاني براي اسكان و كار نيست بلكه فرصتي براي زندگي است، لذا عرصه عمومي و زنان رابطهاي تنگاتنگ و در عين حال اثربخش! از اينرو بررسي مجدد دستورالعملها براي تاسيسات و امكانات شهر در قالب تامين نيازهاي حضور زنان در شهر جديتر است! در دوره پنجم شوراي شهر پيشنهادي براي شورا ارسال كردم كه 25 صدم درصد از بودجه مناطق براي مسائل زنان در سه حوزه: تابآوري اجتماعي، حمايت از كارآفريني و توانمندسازي زنان و رفع فضاهاي بيدفاع شهري (امنيت)(3) كه متاسفانه راي نياورد! اما در برنامه سوم توسعه شهر هر سه محور مورد توجه قرار گرفت و مواد 69، 71، 73، 74، 77، 81 بخشي از اين رويكرد است . در اين برنامه كه اميد ميرود دوستان دوره ششم به آن توجه كنند، مساله حضور زنان در عرصه عمومي و الزامات مورد نياز آنها مورد توجه بوده است .در نهايت به نظر ميرسد مساله عرصه عمومي و جايگاه زنان در آن در شهرهاي كشور امري جدي است كه با رويكردهاي سليقهاي و سياسي قابل رفع نيست، بلكه نيازمند عزمي جدي از سوي تصميمگيران براي اين مهم است. شوراهاي شهر و مديريت شهري در اين امر پيشگام هستند!
1- https://isia.ir
2- مقاله زن در عرصه عمومی کار مشترک سهیلا علیرضانژاد و حسن سرایی ؛ نامه علوم اجتماعی 1386
3- /1038/https://harasswatch.com/news
حق مهسا زندگي بود
با چنين تصوري به نظر ميرسد كه حتي احتمال تاثيرگذاري عوامل نفوذي در تخريب همه سرمايههاي اجتماعي را چندان جدي نميگيرند! اما به نظر ميرسد عبور آنها از حوادث بيش از اينكه ناظر به نوع مديريتشان باشد كه اتفاقا پرعيب و نقص است، به اين دليل است كه جامعه هنوز اميد دارد كه با مسالمت و بدون خسارتهاي بزرگ، روشها و روندها تغيير كنند و خواستهها و تمايلات مردم در تصميمها و سياستها اصل باشد و جامعه از طريق رفع موانع و وفاق ملي به پيشرفت و توسعه دست يابد.عدم انعطاف در رفتار مجموعه حاكميت واقعا اعجاببرانگيز است! براي نمونه، يك نظام چرا بايد براي ادامه پديدهاي به نام گشت ارشاد اين همه هزينه پرداخت و حجاب خانمها را به مساله اول خود تبديل كند؟! در موضوع پوشش خانمها فكر ميكنند و گفتهاند كه اگر كمي شل بگيرند وضع به جاي غيرقابل تحملي خواهد رسيد، ولي اين فكر اشتباه است، چنانچه ديدهايم كه با اين همه بگير و ببندها اوضاع حجاب روزبهروز بدتر ميشود و توقفي در آن ديده نشده است. اگر اجباري در كار نبود و اگر از راه درست و سماحت و نصيحت و خصوصا صداقت وارد عمل ميشدند بعد از كمي افراط و تفريط جامعه به نقطه تعادل خود ميرسيد و اين نقطه واقعي و پايدار بود (بحث در اين مورد مفصل است و در اين مختصر نميگنجد). دليل ديگر آقايان براي گريز از كوچكترين انعطافها چه در امور داخلي و چه در امور خارجي اين است كه اگر يك قدم عقبنشيني كنيم مجبور خواهيم شد قدم به قدم بازگرديم و همه قدرت و هويت و امتيازات خود را ازدست بدهيم! با اين تفكر و تصور خدا ميداند كه تاكنون چه فرصتهاي بزرگي را از دست دادهايم و چه خسارتها كه چشيدهايم. ميتوان نمونههايي آورد كه اتفاقا انعطافهاي بجا و بهموقع در سياست اغلب سبب اقتدار و پيشرفت و خصوصا جلوگيري از شكست و خسارت بوده است. بهترين نمونه آن قبول قطعنامه شوراي امنيت در جنگ با عراق بود كه كشور را از يك پرتگاه حتمي نجات داد. در طول تاريخ هم سياستمداران پيروز آنها بودهاند كه براساس شرايط روز با عقلانيت حركت كرده براي خود هيچ دوست يا دشمن هميشگي نتراشيدهاند. تامين منافع ملي در داخل رعايت دقيق حقوق شهروندي و پاسداشت كرامت همه انسانها و در خارج تشنجزدايي و ايجاد ارتباط دوستانه با جهان و استفاده هوشمندانه از مناسبات موجود بينالمللي است. رعايت اين دو اصل متضمن هيچ عقبنشيني نيست و نه تنها تهديدهاي داخلي و خارجي را به شدت كاهش ميدهد كه فرصتهاي بزرگ اقتصادي و اجتماعي پديد ميآورد. درگيري كشور و جامعه با انواع تابوهاي غيرضرور شرايط زندگي را واقعا سخت كرده است چنانچه طبق آمار خود مسوولان مهاجرت خصوصا مهاجرت نخبگان ابعاد انفجارآميزي به خود گرفته است. قطعا اشتباه ميكنند كساني كه تصور ميكنند مرگ يك دختر 22 ساله با اين حجم از بازتاب اجتماعي جراحتهاي عميق را متوجه روح و روان جامعه نخواهد كرد. خستگي، نااميدي، سرخوردگي، ترس، غم و ابهام و تيرگي چونان پتك گران سينهها را ميكوبد و جامعه را از بالندگي و تحرك باز ميدارد. مردم زندگي ميخواهند نه اينكه تنها زنده باشند و نفس بكشند. مهسا و ميليونها دختر و پسر ايراني ميخواهند زندگي كنند و از نعمتهاي خدادادي لذت ببرند و اين حق آنان است. نتيجه تراكم انواع فشارها خصوصا فشارهاي اجتماعي و اقتصادي هر دلسوز آگاهي را متوجه عمق خطراتي ميكند كه روزي از جايي سر بر ميآورند كه درمانپذير نيستند. مشكل آنجاست كه گويي فشارسنج مسوولان معيوب است يا آقايان به اعداد آن توجه نميكنند.
كلانتري وزرا براي مردم يا مسوولان
مدتهاست بر پايه اصول اجماعي فقها بر سر شرايط امر به معروف و نهي از منكر، دلسوزان نظام ميگويند، وقتي نظام اسلامي وارد مرحله عملي امر به معروف و نهي از منكر ميشود، شايسته نيست بخواهد منكري را با مبادرت به گناه نهي كند، شايسته نيست بر استفاده از ابزار غلطي اصرار كند، شايسته نيست آمران به معروف و ناهيان از منكرش ناآگاه و بياطلاع و با فاصله از شعور عمومي باشند، شايسته نيست در ملاء عام باعث تجري مردم و ايجاد نفرت عليه نظام و دين شوند، شايسته نيست بيتعليم به كاري دست بزنند كه لايق صفت متحجر شوند و شايسته نيست ارشاد آنها و امر به معروفشان و حتي نهي عمليشان از منكر، منجر به مرگ مخاطب شود. شايسته نيست به جاي مسوولاني كه بايد پاسخگوي ناكارآمديهايشان در سامانبخشي فرهنگي و اجتماعي كشور باشند، مردم در محدوديت قرار گيرند. از كلانتري وزرا براي احضار و رسيدگي به خطاهاي مسوولان اصلي فرهنگي طي اين چهل و چند سال بايد استفاده شود يا زنان و دختران؟ اينجانب ضمن عرض تسليت به خانواده داغدار اميني و ابراز همدردي در اين غم بزرگ و جوانمرگ شدن دختر دلبندشان، اميدوارم مسوولان امر به خصوص دولت و مجلس با پيگيري مناسب ضمن مجازات بانيان اين اتفاق ناگوار و برخورد با قصور صورت گرفته، با ريشهيابي صحيح نسبت به اصلاح رويه غيرقانوني گشت ارشاد و تجديدنظر در اين روش پرهزينه براي كشور، اقدام كنند. بديهي است گشت ارشاد هيچ محمل قانوني صريح و روشني ندارد و بر اساس نظر حقوقدانان، آنچه در تبصره ماده638قانون مجازات اسلامي آمده ناظر به تشخيص جرم و تعيين جريمه و اجراي اين قانون، در صلاحيت دادگاه و قاضي است. عمل برخلاف قانون و موازين نتيجه ناگوار اينچنيني را در پي دارد. در حالي كه وظايف ديگر مهمي، مانند برخورد با دزدان و باجگيران و قمهكشان خياباني كه امنيت جامعه را تهديد ميكنند، همچنان ناقص و معطل مانده است و متاسفانه با سكوت نهادهاي عالي نظير قوه قضاييه و مجلس عمق اين رفتار فراقانوني و استفاده از ابزار ناصحيح، هر روز بغرنجتر ميشود و ابعاد وسيعتري مييابد. همچنين اميدوارم در روزهاي آينده با توضيح مسوولان مرتبط و كميتههاي تعيين شده، حقيقت براي مردم روشنتر شود و شاهد برخورد با خاطيان و جلوگيري از تكرار چنين وقايعي باشيم. روح دختر عزيزمان شاد و آرزو ميكنم در كنار اهلبيت عليهمالسلام در بهشت برين مورد لطف و عنايت حضرت حق قرار گيرد و خداوند به بازماندگان ايشان به خصوص مادر دلشكسته و پدر داغديده صبر عطا كند.