تحليل مسابقات جهاني كشتي از زبان صدرالدين كاظمي
ميخواهند حسن يزداني را
از تيم ملي كنار بگذارند!
صداوسيما شده تريبون رسمي فدراسيون كشتي
علي ولياللهي
كارشناس و مفسر كشتي كشورمان ميگويد عدهاي قصد دارند حسن يزداني را با اين بهانه كه كامران قاسمپور ميتواند موفقتر باشد از تيم ملي حذف كنند.
رقابتهاي كشتي فرنگي و آزاد قهرماني جهان در بلگراد برگزار شد و تيم ملي كشتي فرنگي با ايستادن روي سكوي چهارم به كار خود پايان داد و كشتي آزاد هم دوم شد. اين نتايج در حالي به دست آمد كه اصليترين رقيب ايران يعني روسها حضور نداشتند. در اين مدت بيشتر انتقادات متوجه كشتي فرنگي و شخص محمد بنا بود. بنا بعد از بازگشت از مسابقات استعفا داد و روز گذشته خبر رسيد اين مربي جاي خودش را به حسن رنگرز داده است. پيرامون اتفاقات مربوط به مسابقات جهاني با صدرالدين كاظمي به گفتوگو نشستيم. ايشان در ابتدا و در تشريح وضعيت كشتي فرنگي اظهار داشت: «بايد كشتي فرنگي از آن روال سابق بيايد بيرون. كشتي فرنگي در حال حاضر يك جزيزه دور افتاده از مركز تصميمگيري فدراسيون كشتي و يك حكومت فدرال خودمختار است. اين زيبنده هيچ فدراسيوني نيست. فرض كنيد در فوتبال تيم ملي جوانان بگويد خرجم از شما سواست و خودم همه تصميمها را ميگيرم ولي پولش را شما بدهيد. هيچ فدراسيوني به اين شكل نيست. كشتي هم همينطور است.» ايشان ادامه داد: «مردان اجرايي فدراسيون كشتي نقشي در تصميمگيري، برنامهريزي و آمادهسازي نداشتند كه خود اين مساله جاي اشكال فراوان دارد. فدراسيون قادر به ورود به مسائل بسيار مهم فني نبود. نه اينكه در حوزه فني دخالت كند، نه! منظور حوزه مقررات و چارچوب آييننامههايي است كه دارد. يعني اگر قانوني گذاشته ميشود، همان قانوني كه من به آن ايراد دارم و قانون كاملي نميدانم، بايد فدراسيون بدون هيچ تبعيضي براي هر دو رشته باشد، ولي چون كاريزماي آقاي بنا به گونهاي است كه آقاي دبير خودش را قادر به رويارويي نميدانست در اين مساله، خودش را كنار كشيد و آقاي سوريان را مسوول كشتي فرنگي كرد. سوريان هم قادر نبود مقابل محمد بنا عرض اندام كند، بنابراين مسائل فني و آمادهسازي و برنامهريزي به عهده محمد بنا بود، يعني صفر تا صد. به همين دليل متخصص تغذيه اختصاصي يا بدنسازي اختصاصي با خودشان بود. در صورتي كه حتما بايد روزمهاي از افراد در دست باشد. يا كميتهاي باشد كه مرداني كه قرار است در تيم ملي باشند را بررسي گزينش و روزمهسنجي كنند. در كشتي آزاد و فرنگي ما چنين چيزهايي را نداريم. به همين دليل متر و معيار ما براي آمادهسازي كشتيگيران متر چشمي و بلدي و تجربي است. يعني همان روش سنتي ۷۰ سال پيش ولي با الفاظ و كلمات جديد. كشتي فرنگي دنيا به سرعت رو به جلو حركت ميكند و رو به سمت حركات انفجاري آورده. اين حركات ناشي از بدنسازيهاي فوقالعاده علمي و پيشرفته است. بر اين اساس كار ما بسيار مشكل خواهد شد كما اينكه در بلگراد هم ديديم.»
كارشناس كشتي كشورمان در رابطه با اينكه خيليها ميگويند محمد بنا كشتي فرنگي ايران را ساخت و ممكن است دوباره مجبور شويم به سراغ اين مربي برويم، گفت: «منحصر كردن كشتي فرنگي به آقاي بنا جفا به ساير مربيان ديگر است. كشتي فرنگي ايران از اوايل دهه ۹۰ ميلادي شكل نوين خودش را به دست آورد. از وقتي كه آقاي صنعتكاران و آقاي طالقاني رفتند دنبال آقاي گيورگي ورشنين و با وجود مخالفت و مقاومت شديد مربيان سنتي اين فرصت را در اختيار آقاي ورشنين گذاشتند كه پنج، شش سال كنار كشتي فرنگي ما باشد. پايه كشتي فرنگي ما را مقاومت و سرسختي آقاي ورشنين برابر مربيان سنتي و حمايت آقاي صنعتكاران و آقاي طالقاني گذاشت. آقاي محمد بنا تازه سال ۲۰۰۵ شد سرمربي تيم ملي. ايشان چند ماه قبل از مسابقات جهان بوداپست آمد. ايشان مدت كوتاهي قبل از آن مربي تيم ملي جوانان شد و تيم را در جام جهاني تفليس شركت داد. كشتيگيران تيم در تفليس كه حاصل يكي، دو روز نبودند. همه آن كشتيگيران چهار، پنج سال ساخته شدند و رسيدند به آقاي بنا.» كاظمي با بيان ويژگيهاي محمد بنا افزود: «البته نقش كاريزماتيك آقاي بنا، نقش هدايت و كوچينگ ايشان، نقش نفوذش در كشتيگيران، نقش حرف زدن و تاثير روانياش در كشتيگيران قابل انكار نيست، ولي اينكه كشتي فرنگي را منحصر كنيم به محمد بنا اصلا درست نيست. در همان سال اول كه سرمربي هم آقاي بابك بود و محمد بنا كنارش بود، تيم ايران در جهاني با يك تركيب نه چندان قوي توانست يك طلا و يك نقره توسط آقاي سوريان و آقاي اشكاني از مسابقات جهاني بگيرد.»
ايشان ادامه داد: «اين مسير همينطوري ادامه پيدا كرد و آن كشتيگيران جوان و نوجوان در كوران مسابقات مختلف در دورانهاي مختلف آبديده شدند تا رسيديم به سال ۲۰۱۱ كه جرقههاي دلنشين زده شد. تك مدال آقاي سوريان به عنوان يك پديده استثنايي در كشتي دنيا جوانان و نوجوانان را ترغيب ميكرد كه روي بياورند به كشتي. همانطور كه مدال طلاي مهدي حاجيزاده جويبار را متحول كرد. مدال طلاي حسن يزداني شكل كشتي را در مازندران عوض كرد. آمدن نوجوانان و جوانان و كار كردنشان در ردههاي سني مختلف باعث يك پشتوانهسازي شد. البته باز هم ميگويم به هيچوجه منكر نقش آقاي بنا در دادن روحيه جنگندگي و حس مثبت به كشتيگير نميشوم ولي واقعا نقش مربيان در استانها مخصوصا در خوزستان و فارس و تا حدودي مازندران بسيار بسيار پررنگ است. محصولاتي كه ما در اين سالها داشتيم محصولات اين استانها بوده كه هيچ ارتباطي هم به آقاي بنا نداشته.»
از صدرالدين كاظمي سوال كرديم آيا نتايج تيم ملي كشتي آزاد موفقيتآميز بود يا خير؟ ايشان پاسخ داد: «اگر ميخواهيد ملاكتان چشم بسته، از روي احساس و براساس مدال باشد كشتي آزاد موفق بوده با ۷ مدال، ولي اگر ميخواهيد واقعيت كشتي دنيا را در نظر بگيريد بايد بپرسيم مگر ما رفته بوديم دوم شويم؟ وقتي روسيه نيست ما صددرصد تيم برتر دنيا هستيم، به خصوص كه تيم ما يكي از بهترين، قويترين و منسجمترين تيمهاي چند دهه اخير بود. از طرفي تيم امريكا تيمي است كه با چهار كشتيگير بيتجربه در رقابتهاي جهاني شركت كرده بود. كارشناسان وقتي بررسي ميكنند ميگويند تيمي كه ۵ تا كشتيگيرش بالا يا نزديك ۳۰ سال است و چهار كشتيگيرش جديدالورودند و سابقه مسابقات جهاني ندارند، در مقابل تيمي كه اكثر قريب به اتفاق آنها مدالدار جهاني هستند نبايد اول شود. ولي با كمال تاسف ديديم كه تيم امريكا دو برابر ايران مدال طلا گرفت و به اندازه دو تا مدال طلا در امتياز پيش افتاد. همين تيم امريكا با شرايط بهتر در سال گذشته با ۶ امتياز اختلاف بر تيم ما برتري پيدا كرد. اين اختلاف فاحشي كه امسال شكل گرفت ناشي از چيست؟ از اين است كه ما نتوانستيم از ظرفيت كشتيگيرمان به خوبي استفاده كنيم. يعني كشتيگيران ما ظرفيتي بالاتر از ۱۵۰ امتياز داشتند. شايد اگر روسيه شركت ميكرد سوم ميشديم. قهرماني كه از اين جمع خارج نيست. ما سه تيم بيشتر نداريم در دنيا كه اگر باشند اول تا سوم ميشوند. هر تيمي بتواند از ظرفيت كشتيگيرانش بهتر استفاده كند اول ميشود و بعدي دوم و سوم. ما در يك رقابت دو تيمي دوم شديم. دومي در دنيا بد نيست اما در يك رقابت رو در رو و تيم به تيم اين يعني شكست. فرض كنيد در جام جهاني تيم به تيم كشتي بگيريم و به امريكا ببازيم. اين يعني شكست.»
كاظمي كه سالها گزارشگري مسابقات كشتي را در صداوسيما برعهده داشته در رابطه با دفاع تمام قد برنامههاي تلويزيوني و مجريانش از فدراسيون كشتي و تاكيد آنها مبني بر اينكه نتايج خوب بوده، گفت: «اين برنامهها در حقيقت تريبون تبليغاتي فدراسيون كشتي بود. وقتي فدراسيون كشتي ۱۵ نفر از اعضاي يك رسانه را با خودش به صربستان ميبرد كاملا مشخص است مهمانانش دستچين شده و سفارش شده هستند. معلوم است چه حرفي بايد بزنند و مجري چه كاري بايد انجام دهد. من دارم با آمار و ارقام با شما حرف ميزنم. ميگويم در ۵۷، در ۶۰، در ۶۵ تا حدودي، در ۷۴، در ۸۶، در ۷۹ و ۹۷ و ۱۲۵ ما با بهترين قرعه ممكن طي سالهاي گذشته روبهرو شديم. يعني كشتيگيران درجه يك ما فقط يك حريف داشتند كه مدال طلا بگيرند و بايد از سد همان يك حريف عبور ميكردند. يعني اگر ۱۰۰ نفر ديگر هم بودند فرقي نميكرد. اگر هيچ كدام هم نبودند باز فرقي نميكرد. همان يك نفر مثل اسنايدر در ۹۷، جردن باروز در ۷۹، كايل داك در ۷۴، ديويد تيلور در ۸۶، هيگوچي در ۶۰ كيلوگرم. اينها يك كشتي سخت داشتند و همان يك كشتي را باختند. شما بايد شرايط را در رقابت با حريف قدر و سخت بسنجي نه با كشتيگيران معمولي. در المپيك ۱۹۶۰ رم تختي ۵ حريف را ضربه كرد و در فينال باخت. همه ميگويند تختي ۵ نفر را ضربه كرده اما هيچ كدام از آن رقبا قابل اعتنا نبودند. رزومهشان و كشورشان مشخص بود. افغانستان و... اينها كشتيگيري نبودند كه بخواهند جلوي تختي خودي نشان بدهند. تختي يك حريف داشت كه به او باخت.
گزارشگر كشتي تاريخي حسن يزداني در المپيك ريو درباره باخت اين كشتيگير كه حاشيهها و ناراحتي خانواده او را هم به همراه داشت كادر فني را مقصر دانست و توضيح داد: «يزداني به سبك تحميل شده به حسن يزداني باخت. حسن يزداني از آنجايي كه من دارم كشتيهايش را در ۱۲ سال گذشته دنبال ميكنم همين سبك را داشت. همين سبك را آموزش ديده. اين سبك يك سبك خدادادي و ذاتي است. يعني يزداني يك دست چپ دارد كه ميرود زير كتف و يك دست راست دارد كه حريف را قوس ميكند. دو تا حالت پيش ميآيد. يعني تاكتيكي كه او به حريفانش ديكته ميكند اين است كه با اين دست مانع حمله حريفانش ميشود و دوم حريفش را كنترل ميكند. اگر حريف ايستادگي كرد او را قوس ميكند و سر و گردن را ميگيرد و ميرود پشت. اگر سر و سينهاش را راست كرد دو خم ميگيرد. يعني شگرد شده. در ذهنش ملكه شده. هيچ كس قادر نيست اين ذهنيت را تغيير دهد، بهخصوص افرادي كه اصلا در اندازههاي حسن يزداني نيستند. مجموعه فني تيم ملي كه همراهش رفتند با همه اعوان و انصار يك مدال برنز جهاني ندارند. خيليهاشان اصلا رنگ مسابقات جهاني را نديده بودند. اين چه چيزي ميخواهد به حسن يزداني اضافه كند. براي همين است كه آقاي دبير خودش ناچار ميشود بيايد كار فني كند و به حسن بگويد فلان كار را بكن يا نكن. وقتي كه مظروف بزرگتر از ظرف است يعني اينكه حسن يزداني خودش بزرگتر از مربيان است، همين ميشود. حالا در اين شرايط مربيان ميخواهند حرفي را به يزداني تحميل كنند و از او با تشدد ميخواهند كه بايد اين روش را مقابل تيلور عوض كند. خب اين كشتيگير را سردرگم ميكند. راه رفتن خودش هم از يادش ميرود چه برسد به پرواز كردن. مشكل اينجاست كه مربيان با وجود اينكه ميدانند قادر به انتقال هنر و تاكتيك به كشتيگير بزرگي به نام حسن يزداني كه الان پرافتخارترين كشتيگير ايران است، نيستند اين كار را تحميل ميكنند. كشتيگير سردرگم است. گيج است. نميداند بايد حرف آنها را گوش بدهد يا كار خودش را بكند. در اين دوگانگي بهترين فرصت مقابل كشتيگير مقابل پيش ميآيد.» كاظمي ادامه داد: «آن هم مقابل كشتيگير ۳۲ سالهاي كه زحمت ميكشد. آناليز درست دارد. آكادميك تعليم ديده و روحيه فراواني دارد. ميآيد و برنده ميشود. بايد بپذيريد كه شما به عنوان كادر فني اشتباه كرديد و در كار حسن يزداني دخالت كرديد. يزداني به اندازه هشت برابر مجموع ده مربي كه رفتيد آنجا مدال دارد. اينها چيزهايي است كه آدم را ناراحت ميكند. پدرش را ناراحت ميكند.» كاظمي در ادامه به نكته عجيبي اشاره كرد. ايشان گفت: «بعدش هم اظهارنظرهاي جهتدار بعدي از راه ميرسند كه نشان ميدهد ميخواهند حسن را كمكم از صحنه رقابت حذف كنند با اين بهانه كه اگر مثلا كامران قاسمپور بيايد ۸۶ ما شانس بيشتري داريم. چه كسي ميداند؟ چي ميداند؟ از كجا معلوم است؟ چطور به اين نتيجه رسيديد؟ اينكه كشتي گرفتن در يك وزن بالاتر با يك حريف فاقد تواناييهاي لازم و پيروز شدن بر آن ثابت ميكند كه اگر طرف برگردد در ۸۶ همان موفقيتها را به دست آورد؟ مگر كامران چند بار با حسن يزداني كشتي نگرفته و با اختلاف زياد نباخته. اينها چيزهايي است كه روحيه همه كشتيگيران را خراب ميكند و اعصاب پدر و مادر كشتيگيران را بههم ميريزد.»
اين كارشناس كشتي ايران در پاسخ به اين سوال كه آيا فشار رواني روي باخت يزداني تاثير داشت يا خير؟ گفت: «كشتيگير وقتي ميرود روي تشك اصلا به اين چيزها فكر نميكند. حسن زخم خورده از المپيك كه واقعا از بين رفته به نظر ميرسيد ۴۰ روز بعد از المپيك آمد و اين حريف را برد. اين شكلي نيست كه حسن تحت تاثير رسانه و مردم قرار بگيرد. اگر كشتي خودش را بگيرد و طبق برنامه خودش جلو برود باز هم ميتواند تيلور را ببرد. اگرچه كه تيلور كشتيگير بسيار خوبي است. يعني برخلاف آنچه مجريان تلويزيون يا گزارشگران عنوان ميكنند اصلا كشتيگيري نيست كه كمتر از حسن باشد. اين كشتي ۵۰-۵۰ است. هر كس در اين كشتي بتواند از فرصتها خوب استفاده كند كه تيلور چقدر خوب اين كار را كرد، ميتواند برنده باشد. دفعه پيش هم آقاي يزداني اين كار را كرد.»
مفسر كشتي كشورمان درباره چهره جديد تيم ملي يعني رحمان عموزاد هم تحليل خاص خود را ارايه داد و گفت: «كشتي دنيا به جايي رسيده كه در هر وزن بيش از يك يا دو كشتيگير شاخص و تراز اول نيست. رحمان كشتيگير بسيار خوبي است. قبلا هم گفته بودم او قهرمان دنيا ميشود، ولي رحمان بايد در مقابل دو كشتيگير درجه يك دنيا كه دو تاكتيك متفاوت دارند، محك بخورد. يكي حاجي رشيد روسي يكي اتوگورو از ژاپن. اين دو كشتيگير صاحب سبك و باكلاس و قدرتمند هستند كه هر دو امسال در مسابقات جهاني نبودند. حريف فيناليست رحمان عموزاد كسي بود كه براي دومينبار در طول عمرش به تيم ملي امريكا رسيد. سال پيش خيلي راحت حذف شد و شش ماه پيش هم در مسابقات ايتاليا به حريف هندي باخت. او كشتيگير بزرگي نيست كه با برتري بر او شادمان باشيم. كاكس امريكايي در ۹۲ كيلوگرم هم كشتيگير شاخص و ترازي نيست. اصلا قابل مقايسه با باروز و تيلور و اسنايدر نيست. كشتيگيري نيست كه زيرگير باشد و در پيچهاي كشتي بيرون بيايد. همه اينها يعني ما هنوز آقاي عموزاد را مقابل كشتيگيران درجه اول دنيا محك نزنيم. ما بايد رحمان را در روز واقعه با حريف درجه يك مقايسه كنيم. تمام اين حريفاني كه برد، با تمام احترامي كه به پيروزيهايش گذاشتم رقباي خارج از دور بودند. رحمان هر وقت حاجي رشيد روس و اتوگوري ژاپني را برد شما بدانيد رحمان به يك كشتيگير تراز جهاني بدل شده.»
صدرالدين كاظمي در انتها با اشاره به اينكه در حال حاضر خود دبير مسووليت فني تيم ملي را برعهده دارد از لزوم تغيير در كادرفني تيم ملي صحبت به ميان آورد و گفت: «ما در كشتي آزاد قطعا بايد كادرفني را عوض كنيم. خود آقاي دبير ميداند تصميمگيرنده فني كشتي آزاد چه كسي است. يعني كساني كه الان تيتر و عنوان دارند در كشتي آزاد الان فقط آنجا مينشينند. يعني تصميمگيرنده فني خود آقاي دبير است. به صراحت هم اعلام شده خود ايشان تيم را هدايت ميكند. دبير به خاطر اجتناب از همان حرفهايي كه راجع به رسول خادم ميزدند آقاي درستكار و آقاي كاوه و ايكس و ايگرگ را گذاشته كنار تيم. حالا بحثم الان اصلا آقاي دبير نيست. تيم ملي كشتي آزاد يك مربي با تجربه و بزرگ و كسي كه قادر به اتخاذ تصميمها و تاكتيكهاي مناسب است احتياج دارد. يك سرمربي كه كشتيگير قبولش داشته باشد. نه كسي كه براي كشتيگير لالايي بگويد و كنارش بنشيند غذا بخورد يا ساكش را جابهجا كند. مربي كه بتواند حركت كند و برانگيخته كند. هيچ كدام از اين مربياني كه الان كنار تيم ملي هستند، نميتوانند به كشتيگيري در سطح حسن يزداني و اميرحسين زارع و كامران قاسمپور چيزي بگويند. اينها نميتوانند به كشتيگيران چيزي اضافه كنند. به هيچ كشتيگيري چه برنده و چه بازنده در يك سال گذشته چيزي اضافه نشده بود. هر كس را به حال خودش گذاشتند كشتي خوب گرفت. هر كسي را خواستند دخالت كنند كشتياش خراب شد.»