چرا ايرانيان ميروند
و برنميگردند؟
مجتبي لشكربلوكي، مشاور وزير امور اقتصادي و دارايي و استاد دانشگاه صنعتي شريف در ديپلماسي ايراني نوشت: از هر سه ايراني يك نفر ميخواهد سرزمين مادرياش را بگذارد و برود. اين را من نميگويم، بلكه نتايج يك نظرسنجي نشان ميدهد و متاسفانه نسبت به ۵ سال قبل بيش از ۳ درصد رشد نشان ميدهد. خب ممكن است بگوييم كه مهاجرت امري عادي است. ۷۵۰ ميليون نفر در جهان ميل به مهاجرت دارند. بگذاريد ايران را با كشورهاي ديگر جهان مقايسه كنيم. ميانگين تمايل به مهاجرت در جهان برابر با 15درصد است، در امريكاي لاتين ۲۷درصد، غرب آسيا ۲۴درصد، اقيانوسيه ۹درصد و جنوب شرقي آسيا ۷درصد است. در نتيجه ميتوان گفت تمايل به مهاجرت ايرانيان (با ۳۳درصد)تقريبا بيش از دوبرابر ميانگين جهاني است. درصد خانه مهاجرت اعداد وحشتناكتري را منتشر كرده: ۶۶درصد دانشجويان و دانشآموختگان ميل زياد يا بسيار زيادي به مهاجرت دارند. در مورد پزشكان كه اوضاع به مراتب خطرناكتر است: ۷۱درصد. خب ممكن است بگوييم ميل به مهاجرت كه مهم نيست. خيلي دوست دارند اما نميروند. در كنار شاخص ميل به مهاجرت، شاخص ديگري وجود دارد به نام تصميم به مهاجرت يعني كساني كه دست به اقدام عملي زدهاند يا ميزنند. فقط ۱۵ درصد دانشجويان گفتهاند كه تصميم بر ماندن قطعي دارند. ۵۷ درصد بقيه گفتهاند يا مهاجرت ميكنند يا مهاجرت نميكنند اما بعدا. بقيه (۲۸ درصد) هم مردد هستند بين ماندن و رفتن. ۵۰ درصد جامعه استارتآپي براي مهاجرت اقدام كردهاند و فقط ۱۶درصد تصميم گرفتهاند در ايران بمانند. تحليل و تجويز راهبردي: هيچ آدم عاقلي وطنش، ريشهاش، خانوادهاش را ميگذارد و برود؟ نه! درد ايرانيان چيست؟ بگذاريد دوباره برگرديم به پژوهشها. از افراد خواسته شده بگويند كه چرا ميرويد؟ آيا به خاطر شرايط بيروني (وضعيت كشور) است يا مسايل شخصي و خانوادگي. ۸۷درصد از كادر درمان و ۸۰ درصد دانشجويان علت اصلي تمايل خود به مهاجرت را شرايط كشور دانستهاند. مسايل فردي و خانوادگي نقش بسيار كمي بر ميل به مهاجرت دارند.بر اساس نظرسنجي، اصليترين علل افزايش ميل به مهاجرت در چهار گروه مختلف يعني جامعه دانشگاهي (اساتيد و محققان)، كادر درمان (پزشكان و پرستاران)، دانشجويان و دانشآموختگان و فعالان استارتآپي اين موارد است: بيثباتي، ابهام، نااميدي و نارضايتي از شيوه حكمراني و مملكتداري.ايرانيان خسته شدهاند از حكمراني كه منجر به بيثباتي و آينده مبهم شده است. بنابراين تصميم گرفتهاند كه بروند گوشهاي از جهان را پيدا كنند كه ثبات و آرامش و آينده روشنتري به آنان نويد دهد. حالا كاري نداريم كه واقعا آن سوي مرزها چقدر اين هدف محقق ميشود يا نه؟ اين آمارهاي نگرانكننده را نگفتم كه نااميد شويم، گفتم كه بدانيم همه ما تكليف بزرگي داريم و علاوه بر تلاش براي بهبود زندگي شخصي در حوزه جمعي و عمومي نيز بايد تلاش كنيم. از دست ما كاري برنميآيد؟ بايد برويم سراغ كارهاي شدنيتر. از بزرگ شروع نكنيم. دو مثال ميزنم: بهبود شيوه حكمراني و حل مسايل در سطح استان يا شهرستان (مانند كمك نخبگان و ذينفوذان محلي به استانداري براي بهبود حل و فصل مسايل استاني) يا ايجاد جزيرههاي ثبات در يك درياي توفاني (مانند ايجاد كسبوكارهايي پابرجا در شرايط عدم قطعيت محيطي كه به كاركنان آن اجازه ميدهد كه به آينده فكر كنند و رشد كنند، تحقيق كنند و آينده بهتري بسازند) . همين دو كار كمك ميكند كه چراغ اميد در ايران روشن بماند. در اين ميان نقش اصلي به عهده زمامداران، تريبونداران، مجلسيان و كارگزاران است. يادشان باشد هر حرفي كه ميزنند، هر اقدامي كه انجام ميدهند هر طرحي كه تصويب ميكنند، هر محدوديت جديدي كه ايجاد ميكنند، باعث ميشود كه چند نخبه، چند پزشك و پرستار و چند جوان خوشفكر استارتآپي از كشور بروند. خيانت هميشه فروش اطلاعات محرمانه به كشور بيگانه نيست. خيانت به كشور گاهي اوقات در قالب يك بيانيه نادرست، يك قانون ناروا و يك تصميم ناكارآمد است. فراموش نكنيم جاده جهنم با نيتهاي خير سنگفرش شده است. حواسمان باشد با نيتهاي خوب كشور را به روزگار بد نكشانيم.