ادامه از صفحه اول
تحقير و نسلي بيگانه
بسط پايههاي سياسي و مديريتي از دو گروه اصولگرايان و اصلاحطلبان با همه شاخههايش، به سوي گروههاي ديگر و نيز نزديكي بيشتر به نيروهاي حرفهاي و كارشناسي راهحل واقعي بود. ولي در نهايت تعجب شاهد بوديم كه عكس اين روند رخ داد و در مرحله اول اصلاحطلبان منتقد حذف شدند و در مرحله بعد نيروهاي اصولگرا نيز دو شعبه شدند و يك گروه از آنان حذف شد. پس حذف سياسي و كاهش مشاركت دو مولفه اصلي شكلگيري اين بحران هستند. البته آثار اين رفتار را در رشد فساد، ناكارآمدي فزاينده، اجراي سياستهاي نامعقول در حوزههاي فرهنگ و اجتماع و اقتصاد به علاوه تنش در سياست خارجي ميتوان ديد.
يكي از مهمترين آنها سياستهايي است كه موجب تحقير شهروندان ميشود. اين سياستها در برخي حوزهها بيشتر مشهود است. عموما در فرهنگ و مساله زنان و فشار به نهادهاي مدني و حرفهاي ديده ميشود. حذف عناصر حرفهاي از مشاركت در سرنوشت خود، احساس بد تحقيرشدگي ايجاد ميكند. پزشكان، معلمان، فعالان هنري و نويسندگان جملگي با اين تحقير مواجه هستند. ولي بدترين تحقير كه تعداد زيادي از زنان را درگير كرده، بيتوجهي به حقوق زنان و عملكرد گشت ارشاد است. گشتي كه ابتدا ترسآور و تحقيرآميز بود، ولي زنان به عنوان يك سازوكار دفاعي آن را تبديل به ميدان مبارزه كردند و در نتيجه در برابر وضع موجود مقاومت كردند. اين تحقير چنان نفرت و كينهاي را ايجاد كرد كه عوارض آن بسيار جدي است. در اين ميان اتفاق مهمي در نسل جديد دهه هشتاديها رخ داده است. به دليل ضعف شديد نظام آموزشي و به علت دسترسي آزاد به رسانههايي غير از رسانه رسمي، اين نسل عموما بيگانه با ارزشهاي رسمي هستند و نه فقط بيگانه، بلكه منزجر هم هستند و از آنجا كه نتوانستند از طريق سازوكارهاي مدني مثل انتخابات در فرآيند ادغام اجتماعي شركت كنند و نظام آموزشي هم ويرانتر از آن بود كه چنين نقشي را ايفا كند، لذا اكنون با نسلي مواجه هستيم كه حكومت قادر نيست آن را كنترل كند و طرفداران حكومت با ناديده گرفتن واقعيت خود را با ساختن سرود سرگرم كردهاند گويي سرود جاي واقعيت مينشيند.
در هر حال يك احتمال دارد كه دير يا زود اين آتش نيز خاموش شود و زير خاكستر برود و در زماني ديگر و مكاني مناسب دوباره سربرآورد و قطعا زماني خواهد رسيد كه خاموش نشود، ولي در هر صورت هزينههاي آن گريبان همه را خواهد گرفت. آيا باز هم پشت گوش خواهيد انداخت يا اين بار براي اصلاحات اساسيتر آماده ميشويد؟ آينده نشان خواهد داد كه كدام راه را برميگزيند.
سخنها را بشنويم!
در اين ترجيح، بالمال، نظام و دولت و وزارت اطلاعات تقويت شد. بنا را بر اين بگذاريم كه جامعه در مجموع يا وجدانِ جامعه، هوشمندتر از دولت و مسوولان است. اين نكته را وقتي مسووليت وزارت فرهنگ و ارشاد را داشتم، بيان كردم. گفتم: «مجموعه همكاران ما در اداره كتاب كه ميخواهند بر نشر كشور نظارت كنند، دانايي و دانش و تجربهشان، كمتر از نويسندگان و مترجمان است كه قرار است بر كارشان نظارت شود. يا همكاران ما در معاون سينمايي، در نسبت با كارگردانان و اهالي سينما، همين موقعيت را دارند.» از اين رو نبايد گمان كرد كه ميتوان، با ابهام و ايهام از كنار قضايا گذشت. اگر بي اعتمادي مثل زخمي ناسور در ذهن جامعه باقي ماند، مثلا: سرانجام اسيدپاشان در اصفهان به كجا انجاميد؟ ماجراي زهرا كاظمي و قاضي مرتضوي، چه شد؟ چرا ستار بهشتي، در دوران بازداشت، درگذشت؟ و آخرين اين ماجراها، در گذشت مهسا اميني است كه جامعه ملتهب ما، نشانههاي عدم اعتماد را بروز ميدهد. براي نخستينبار ما شاهد مواجهه خردمندانه و شايسته همه مسوولان در دولت و دستگاه قضايي و مجلس با اين پديده درگذشت مهسا اميني بوديم. رييسجمهور با خانواده اميني صحبت كرد. رييس قوه قضاييه وعده داد كه ماجرا را با دقت پيگيري ميكند. استاندار كردستان به همراه فرمانده سپاه، در مجلس ترحيم مهسا اميني در سقز شركت كردند، نماينده رهبري در استان كردستان به خانه پدر و مادر مهسا اميني رفت، بهرغم تمام اين نشانههاي همدردي و مسووليتپذيري چرا جامعه آرام نشد؟ پاسخ روشن است، اعتماد عمومي آسيب ديده است. آسيبديدگي اعتماد عمومي در گذار سالها اتفاق ميافتد و بياعتمادي متراكم ميشود و مثل ديواري در برابرمان ميايستد، اين ديوار بياعتمادي به مرور زمان تراش ميخورد و برچيده ميشود. اقدام برخي شبكههاي صدا و سيما در برگزاري مناظرههاي حقيقي و نه صوري و نمايشي، كاري شايسته بود. گرچه دير است، اما موثر خواهد بود. در يك كلام، ميبايست در شيوه حكمراني، به سخن مردم گوش كرد. مثل پيامبر اسلام به روايت قرآن مجيد گوش خوبي براي شنيدن صدا و سخن مردم بود. به تعبير مرحوم محمدعلي اسلامي ندوشن: «سخنها را بشنويم!»
جامعه مدني و دنياي وب
به طور كلي تعامل بدون محدوديت زمان و مكان از جمله اثرات توسعه فضاي وب هستند. وجود رسانههاي مجازي شانه به شانه رسانههاي كاغذي و خبررساني در زمان اكنون نيز از كاركردهاي مهم محيط برخط است. همچنين مواردي مانند كتابخانههاي مجازي در كنار كتابخانههاي واقعي، كلاسهاي آموزشي مجازي و حقيقي، كسب و كارها و خريدهايي كه از معرفي كالا توسط فروشنده تا يافتن آن توسط مصرفكننده و پرداخت وجه خريد، در فضاي وب رخ ميدهد و بسياري موارد ديگر به مكملي در زندگي روزمره شهروندان بدل شده و امكان حذف آن نيست. با توجه به دامنه تاثير دنياي مجازي كه عمدتا افراد به صورت خودخواسته در آن حضور دارند، اين فضا به بهترين مكان براي اطلاعرساني مبدل شده است و در واقع دنياي مجازي كه عمدتا از صفحه گوشيهاي هوشمند در دسترس همگان است بخش جداييناپذير زندگي شده است و هر كسي بنا به سليقه و طبع خود ازآن استفاده ميكند. دولتها و حكومتها هم از آن براي انتشار اخبار لحظهاي خود بهره ميبرند. به طور كلي اگر دنياي امروز را به دو بخش حقيقي و مجازي تقسيم كنيم، هر دو مكمل يكديگر هستند و تصور نبود يكي از آنها غيرممكن به نظر ميرسد. شيوع كرونا و ممنوعيت حضور در اجتماعات به جهت بيم از به خطر افتادن سلامت و انتقال كار و تحصيل و حتي ديد و بازديدها به دنياي مجازي يكي از مهمترين شواهد اين امر در سالهاي اخير است. تمام كاركردهاي بيان شده از سويي جامعه و از سويي ديگر دولتها و حكومتها را بايد متوجه اين امر بسازد كه از اين فضا در جهت تعاملي كه در نهايت به توسعه ختم بشود استفاده كنند و ظرفيتها و چالشهاي آن را در كنار هم به عنوان عاملي در جهت پيشبرد اهداف مدني بپذيرند.