اهالي سينما به مناسبت درگذشت امين تارخ
از ويژگيهاي شخصيتي و دستاوردهاي هنري او ميگويند
ايفاي نقشهاي ماندگار تربيت بازيگرانِ خلاق
تينا جلالي
حقيقتا براي بيان ابعاد هنري و خصوصيات و ويژگيهاي كاري امين تارخ چه بايد گفت كه به درستي حق مطلب ادا شود؟ چگونه و چطور كلمات را رديف كنيم كه گوياي شايستگي او و هنرش باشد؟ بگوييم سينماي ايران يكي از مهمترين ستونهاي بازيگري خود را از دست داد؟ در شرايطي كه تفكرات متضاد در سطح جامعه كشور را با بحران مواجه كرده و روايتهاي ناخوش و دردناك اجتماعي باعث شده حواسها بيشتر سمت و سوي سياسي داشته باشد، از چه زبان و بياني استفاده كنيم تا بتوانيم درگذشت نابهنگام اين هنرمند كمنظير مورد غفلت قرار نگيرد؟ آري، جامعه هنر ايران يكي از بازيگران تراز اول و قدرتمند خود را از دست داد.
شامگاه دوشنبه 28 شهريور كه خبر سكته قلبي امين تارخ منتشر شد، كمتر ذهني به درگذشت نابهنگام اين هنرمند فكر ميكرد. وقتي هم خبرهاي بعدي از اوضاع جسمي او دلگرمكننده بود، نگرانيها كمتر شد؛ تا اينكه انتشار خبر فوت نابهنگامش بر تلخي اوضاع افزود.
تارخي كه اصيل بود و بيبديل و در عين حال بيحاشيه. يگانه استادي كه هنرجويان و دانشآموختگان بسياري داشت و بازيگران خلاق زيادي را به سينماي ايران معرفي كرد كه بعضي از آنها امروز در سطح جهاني به رقابت ميپردازند. او هم هنرمند بود و هم مدرس، هم رييس بود، هم يك فعال صنفي همراه و همدل. صلابت صدايش ستودني بود و نگاه نافذش دلنشين. چنان پدرانه و مهربانانه در فيلمها و سريالها حرف ميزد كه گويي پدر واقعي شخصيتهاست. به عنوان يك آرتيست و هنرمند چنان با نقشي كه بر عهده داشت، هماهنگ ميشد و در قالب شخصيتها قرار ميگرفت كه بعد از گذشت سالها حكيم بوعلي سينا را در شمايل امين تارخ به ياد ميآوريم؛ شوذب در سريال معصوميت از دسترفته را كه مرور ميكنيم، انگار بخش پنهان شخصيت واقعي تارخ در اين كاراكتر حلول كرده؛ حضور تارخ در نقش جلالالدين در فيلم «مادر» نيز به عنوان نمادي از جوانهاي خوشچهره دهه شصت به ياد ميماند.
به قطع و يقين، يكي از ويژگيهاي هنري امين تارخ را بايد در كارنامه اين بازيگر جستوجو كرد. آنجايي كه كارهايش به آثاري ماندگار در سينما و تلويزيون ايران بدل شدند؛ نظير مرگ يزدگرد به كارگرداني بهرام بيضايي، پرنده كوچك خوشبختي ساخته پوران درخشنده، مادر و دلشدگان به كارگرداني علي حاتمي، سارا اثر داريوش مهرجويي، ساغر ساخته سيروس الوند، رييس اثر مسعود كيميايي، سربداران ساخته محمدعلي نجفي، بوعلي سينا به كارگرداني كيهان رهگذر، معصوميت از دست رفته به كارگرداني داوود ميرباقري و... .
خود تارخ آنچنانكه در مصاحبههايش گفته بود به مجموعه «معصوميت از دست رفته» و نقش شوذب علاقه ويژهاي داشت. ضمن اينكه مايل بود نقشهايش در فيلمهاي سارا و سرب دوباره تكرار شود.
استعداد، تلاش و شانس، رمز بازيگري
اينجا بد نيست به گفتوگوي او اشاره كنيم. وقتي هنرجويان از او ميپرسيدند كه چگونه ميتوان وارد دنياي بازيگري شد در جواب قاطعانه پاسخ ميداد: «سه عامل بايد دست به دست هم دهد تا يك بازيگر يا هنرجوي بازيگري بتواند به عرصههاي حرفهاي ورود پيدا كند؛ استعداد، تلاش، شانس.»
تفكر و دانش ناب تارخ نسبت به مقوله بازيگري را با اين جملهها بيشتر ميتوان ارزيابي كرد كه «بازيگري مثل همه هنرها و مثل همه علوم عملي و نظري پيوسته در حال تكميل و تحول است و عليالاصول يك بازيگر حرفهاي اگر به همان داشتهها و دانستههاي هميشگي خود كفايت كند، حتما از پيشرفت باز ميماند.»
نسلي از بازيگران خلاق را به سينما اضافه كرد
با منوچهر محمدي درباره همكاري با امين تارخ در مجموعه تلويزيوني «بوعلي سينا» كه اتفاقا جزو اولين كارهاي پرمخاطب اين بازيگر به شمار ميرود، گفتوگو كرديم. محمدي ميگويد: «آشنايي من با مرحوم امين تارخ به همان زمان دهه شصت برميگردد كه من اولين تجربه تهيهكنندگيام را در كارهاي نمايشي با سريال «بوعلي سينا» آغاز كرده بودم.مرحوم كيهان رهگذر نويسنده و كارگردان اين سريال بودند و از آنجايي كه در مجموعه «سربداران» به عنوان نويسنده حضور داشتند، با آقاي تارخ آشنا بودند و حضور ايشان در سريال ابنسينا را پيشنهاد دادند و من هم استقبال كرده و كار آقاي تارخ را دوست داشتم.»
او ادامه ميدهد: «ما حدود 9 ماه در اين سريال تجربه همكاري داشتيم و از آنجايي كه فيلمبرداري در شهرهاي تهران و اصفهان و ديگر نقاط كشور انجام ميشد از همانجا با روحيه هم آشنا شديم؛ بياغراق و به واقع ميگويم كه امين تارخ يكي از بازيگران با اخلاق، منضبط و حرفهاي به مفهوم واقعي كلمه بود. از آنجايي كه او نقش محوري سريال را بر عهده داشت، انصافا براي شخصيت ابوعلي سينا سنگ تمام گذاشت. كاري هم كه عبدالله اسكندري به عنوان طراح گريم از دوران كودكي تا زمان مرگ ابنسينا انجام داد، بينظير بود و امين تارخ با خلاقيت و قدرتي كه داشت، با اين گريم سنگين هنرنمايي خيلي خوبي كرد.»
به گفته محمدي «مجموعه بوعلي سينا همزمان به كشورهاي ديگري هم فروخته شد؛ نظير آسياي ميانه كه با كشور ايران همزبان هستند و مفاخر ايراني را ميشناسند و در آن زمان اين مجموعه با اقبال خوبي از جانب مخاطبان ديگر كشورها همراه شده بود: «در حوزه مديريت فرهنگي برآورد كل بودجه سريال ابنسينا كه در بيرون سازمان صدا و سيما توليد شده بود 17 ميليون تومان بود. يعني كل دستمزد همه عوامل از تهيهكننده و كارگردان و بازيگران و ساخت موسيقي و دكور و... شده بود 17 ميليون تومان و با 17 ميليون تومان سريال تاريخي ساختيم. رقمي كه امروز فقط دستمزد يك ماه نيروي تداركات است! وقتي به چگونگي ساخت سريال ابنسينا نگاه ميكنم با خودم ميگويم وقتي در آن شرايط چنين حركت بزرگي را توانستيم رقم بزنيم اي كاش در همان سالها كه هزينهها به شدت پايين بود، درباره يكسري از مفاخر ملي و دانشمندان بزرگ كشور بيشتر كار ميكرديم تا كشورهاي ديگر به سادگي نتوانند صاحب بزرگان و مفاخر ما شوند.»
اين تهيهكننده سينما در بخش ديگري از صحبتهايش به همكاري صنفي كه با امين تارخ داشته اشاره ميكند و ميگويد: «ما چندين و چند سال در امورات صنفي با هم فعاليت و همكاري مشترك داشتيم. واقعا و بياغراق بايد بگويم كه تارخ در كارهاي صنفي بسيار خردمندانه و عاقلانه عمل ميكرد و بيحاشيه فعاليتهايش را پيش ميگرفت. ضمن اينكه در جريان راهاندازي آموزشگاه سينمايي نسلي از بازيگران خلاق را به سينما معرفي كرده كه همه آن بازيگران -ترانه عليدوستي، رعنا آزاديور و...- امروز يادگارهاي مرحوم امين تارخ در سينما به شمار ميروند.»
از تحصيلكردههاي بازيگري بود
اما سيروس الوند، كارگردان سينماي ايران كه با امين تارخ در فيلم «ساغر» همكاري داشت در توضيح ابعاد كاري اين بازيگر و هنرمند برجسته ميگويد: «تارخ كارش را با تئاتر شروع كرد و بسيار بازيگر موفق و درجه يكي در تئاتر بود. ضمن اينكه همزمان براي قوت و تداوم بازيگري، تحصيلاتش را در دانشكده هنرهاي نمايشي ادامه داد و به بياني از تحصيلكردههاي هنر بازيگري بود.»
الوند ميگويد: «آنچه باعث اهميت امين تارخ ميشود، اين است كه او اولين كسي بود كه مدرسه و كلاس بازيگري در تهران داير كرد و خاطرم هست در آن زمان كه سريالهاي تاريخي براي تلويزيون ساخته ميشد، تارخ در كلاسهايش غير از فنون بازيگري، سواركاري و شمشيربازي هم به هنرجويان ميآموخت. بسياري از هنرجويان كلاسهاي او به عنوان بازيگر با سريالهاي امام علي، ولايت عشق و... همكاري كردند. ميتوان گفت هنرجوياني كه در سالهاي بعد از كلاسهاي بازيگري او فارغالتحصيل ميشدند، امروز از بازيگران موفق سينماي ايران هستند.»
اين كارگردان در بخش ديگري از صبحتهاي خود به روحيه همكاري و تعامل تارخ اشاره ميكند و ميگويد: «واقعا آدم انتقالدهندهاي بود و هميشه بسيار تلاش ميكرد آنچه از هنر و بازيگري ميداند، بيريا و مخلصانه در اختيار علاقهمندان بازيگري قرار دهد. اين روحيه او واقعا قابل تقدير است. تارخ همچنين بازيگر بسيار منظم و دقيقي بود و من اين را در فيلم «ساغر» كه با هم همكاري داشتيم، به خوبي ديدم. خاطره تلخي كه از آن همكاري مانده، اين است كه حين فيلمبرداري«ساغر» آقاي تارخ دچار حمله قلبي شدند و ما بسيار ناراحت شديم.»
الوند ميگويد: «عميقا از فوت اين هنرمند عزيز ناراحت و مكدر شدم؛ حقيقتا جامعه بازيگري ايران هنرمند بزرگي را از دست داد و واقعا حيف شد. بازيگري كه با كارگردانان برجستهاي همچون داريوش مهرجويي، مسعود كيميايي، علي حاتمي، بهرام بيضايي و... كار كرده بود. من درگذشت تارخ را به انجمن بازيگران و جامعه هنري تسليت ميگويم. متاسفانه ما هنرمندان خوب و بنامي را در سالهاي اخير از دست داديم؛ از جمله عزتالله انتظامي، جمشيد مشايخي، داوود رشيدي، پرويز فنيزاده و الان هم امين تارخ كه به نظرم به سادگي نميتوانيم نظير اين آدمها را پيدا كنيم ولي به هر جهت آرزو ميكنم جاي اين بزرگان خالي نباشد و سينماي ايران بازيگراني همچون امين تارخ با پشتكار و توانمندي بالا وكوشا داشته باشد.»
پشتگرمي بزرگي را از دست داديم
يكي از سريالهايي كه اين اواخر تارخ در آن نقشآفريني كرده بود و اتفاقا با اقبال مخاطبان هم همراه بود، سريال خسوف به كارگرداني مازيار ميري بود. مازيار ميري با اشاره به اينكه در چند پروژه شانس همكاري با اين بازيگر را داشته به «اعتماد» ميگويد: «به نظرم امين تارخ بيش از اندازه بازيگر خوبي بود و كارهاي ماندگاري هم از خود براي سينما و تلويزيون ايران به يادگار گذاشت.»
اين كارگردان در ادامه ميگويد: «سواي تمام اين خصوصيات مهم و برجسته، او معلم و استاد بزرگي بود و شاگردان زيادي تربيت و بازيگران خوبي به سينما و تئاتر كشور معرفي كرد. چند كاري كه با او همكاري داشتم، برايم اتفاق بزرگي بود و حس خوبي داشتم از اينكه يك معلم و استاد را در كنار پروژه و بازيگران دارم كه ميتواند بالاي سر ما باشد و به بهتر شدن كار بازيگران كمك كرده و آنها را راهنمايي كند. امين تارخ آدمي بود كه هر آنچه ميدانست و بلد بود به ديگران انتقال ميداد.»
شخصيت دايي مهراب در مجموعه خسوف با هنرنمايي امين تارخ در مورد مردي بود كه با فرزندان و خواهرزادهها و ديگر جوانهاي اطرافش دچار چالش جدي ميشود. ميري با اشاره به اينكه در اين سريال بازيگران جوان تازهكار زيادي حضور داشتند، ميگويد: «حضور امين تارخ در اين پروژه باعث ميشد بازيگران جوان «اعتماد» به نفس پيدا كنند. او سواي از اينكه در اين سريال بازي ميكرد، به بازيگران حين بازي آموزش هم ميداد. در 10 ماهي كه ما در سريال خسوف با هم كار ميكرديم بسيار حضورشان مفيد و ارزشمند بود.»
او با بيان اينكه رفتن امين تارخ برايش غير قابل باور است به خصوصيات ديگر اين بازيگر فقيد اشاره ميكند: «پشتگرمي بزرگي را از دست داديم. او از معدود آدمهاي فعال صنف بود كه براي هر ماجرايي، هر كاري كه به او مراجعه ميكرديم ما را همراهي ميكرد و كمكش را دريغ نميكرد. امين تارخ جزو كساني بود كه براي كارهاي خانه سينما بعد از خانم فرشته طائرپور به او مراجعه ميكرديم. هيچ وقت هم به ما «نه» نميگفت و هميشه دست همكاري به ما ميداد. حضورش براي همه اهالي خانه سينما غنيمت بود. واقعا متاسفم كه در اين روزهاي تلخِ تلخ، با از دست دادن آدمهاي موثر سينما بر تلخي ما هزاران بار افزوده ميشود. روح امين تارخ عزيز شاد. از خدا ميخواهم روزهاي شاد براي اين كشور رقم بزند.»
مثل سر لارنس اوليويه بود
محمد رحمانيان، نويسنده و كارگردان تئاتر هم با امين تارخ سابقه همكاري داشته، در گفتوگو با ايرانتئاتر ميگويد: «امين تارخ، شخصيتي دانشگاهي و كلاسيك بود. تمام تعاريفي كه براي بازيگري چون سرلارنس اوليويه، يكي از بزرگترين بازيگران شكسپيري قرن بيستم در نظر گرفته ميشود، ميتوان براي امين تارخ در نظر گرفت.» رحمانيان درباره شخصيت حرفهاي امين تارخ ميگويد: «به شدت منضبط و اهل تمرينهاي سنگين بود. از آنجا كه با كارگرداناني چون بهرام بيضايي نيز كار كرده بود، فرم تمرينها و فرم نزديك شدنش به نقش بسيار شبيه به آثار كلاسيك و اپيك استاد بيضايي بود.»
اين كارگردان تاكيد ميكند: «تئاتر و سينماي ايران، شخصيت درجه يك و منحصربهفردي را از دست داده است و فقدانش به شدت احساس ميشود. تارخ از آن نمونه هنرمنداني است كه فكر ميكنم، سالها نظير او را نداشته باشيم.»
منوچهر محمدي: بياغراق و به واقع ميگويم كه امين تارخ يكي از بازيگران با اخلاق، منضبط و حرفهاي به مفهوم واقعي كلمه بود... در جريان راهاندازي آموزشگاه سينمايي هم نسلي از بازيگران خلاق را به سينما معرفي كرد
سيروس الوند: اولين كسي بود كه مدرسه و كلاس بازيگري در تهران داير كرد. بسيار تلاش ميكرد آنچه از هنر و بازيگري ميداند، بيريا و مخلصانه در اختيار علاقهمندان بازيگري قرار دهد
مازيار ميري: پشتگرمي بزرگي را از دست داديم... جزو كساني بود كه براي كارهاي خانه سينما بعد از خانم فرشته طائرپور به او مراجعه ميكرديم. هيچ وقت هم به ما «نه» نميگفت و هميشه دست همكاري به ما ميداد