گفتوگو با توران فرهت به بهانه نمايشگاه «گلستان»
در نقاشي آبسترهام عناصر فيگوراتيو به كار بردهام
ليلا ضامني
در دو هفته پاياني شهريور ماه گالري گلستان ميزبان نمايشگاه آثار آبستره «توران فرهت» با عنوان «گلستان» بود. در اين نمايشگاه 30 اثر نقاشي رنگ روغن و ميكس مديا از اين هنرمند نقاش كه در سبك آبستره خلق شده با تركيب موضوع، سبك، طرحها و رنگهاي متنوع به نمايش درآمد. توران فرهت زاده 1326 شهر لاهيجان، فعاليت هنري خود را از سال 1349 با گويندگي راديو آبادان آغاز كرد. نقاشي را تجربي آموخت و بعدها به صورت آكادميك در رشته كارشناسي نقاشي و كارشناسي ارشد ارتباط تصويري ادامه داد. از سال 1352 به عنوان آموزگار و فعال هنري به آموزش هنري كودكان و بزرگسالان پرداخت. در همين راستا در سال 1379 با تاسيس گالري و آموزشگاه هنري فرهت، فعاليت آموزشي خود را توسعه داد. در اولين فستيوال بينالمللي زنان، سال 1383، مورد تقدير قرار گرفت. موزه هنري امام علي از سال 1385 ميزبان دو اثر نقاشي از او به ياد درگذشتگان زلزله ويرانگر بم بوده و در همين راستا نشان هنري شهرداري تهران و لوح تقدير موزه به او تقديم شد. مجموعه آثار توران فرهت با عنوان: «زندگي باور يك نقاشي است» در سال 1390 به چاپ رسيد. او در سال 1394 به عنوان نفر برتر در دومين جشنواره سراسري هنري باران رحمت برگزيده شد و در سال 1400 نشان هنري درجه دو خود را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دريافت كرد. فرهت ميگويد: در بيشتر نقاشيهايم طبيعت، احساسات و اتفاقات واقعي و زندگي روزمره من نمود پيدا كرده است. البته نقاشيهاي من، فقط آبستره نيستند و در بسياري از آنها عناصر فيگوراتيو به كار ميبرم. برپايي اين نمايشگاه بهانهاي شد تا با اين هنرمند نقاش گفتوگو كنيم.
«گلستان» عنوان آخرين نمايشگاه شماست كه در گالري گلستان برپاست؛ در اين نمايشگاه مخاطب آبسترههايي با رنگهاي خاص، متنوع، طرحها و فرمهايي نوآورانه از شما ميبيند كه بسيار تاثيرگذارند، آيا اين آثار از زندگي واقعي الهام گرفته شده يا اينكه بازيهاي شما با رنگ و فرم را به تصوير ميكشد؟
تماشا كردن سهم بزرگي در زندگي من دارد و از كوچكي ديدن و دقت كردن در مناظر، فرمها و تشخيص و تفكيك رنگها، بازي ذهني من بوده است. بعضي از مناظر واقعي چنان انتزاعي به نظر ميرسند كه حتي در عكسها قابل باور نيست. بيشتر نقاشيهاي من به تصوير كشيدن طبيعت، احساسات و اتفاقات واقعي و روزانه زندگي من است. البته نقاشيهاي من، عموما، فقط آبستره نيستند و در بسياري از آنها عناصر فيگوراتيو به كار ميبرم.
اصولا در نقاشي انتزاعي ما نبايد دنبال زندگي واقعي در آثار باشيم شايد تنها آثار اشارهاي به دغدغههاي ذهن هنرمند است؟ دغدغههاي خلق اين آثار در ذهن شما چه چيزهايي هستند؟
اتفاقا زندگي واقعي را به انتزاع ميكشم. در هر نقاشي كه ميكشم، ردي از خودم، زندگي و طبيعت حضور دارد. هر لحظهاي از زندگي من رنگ دارد، فرم دارد. بعضي لحظهها تاثيرگذارتر و بعضي گذرا هستند. آنهايي كه نقاشي ميكنم، جايي در ذهن من مانده بودند. آن خاطرهها و منظرهها را عميقتر، پررنگتر و شفافتر نقاشي ميكنم.
به گفته خانم گلستان آثار اين نمايشگاه، آبستره فيگوراتيوهايي استادانه هستند؛ آيا اين آثار در بستري جديد از رنگ، فرم و تكنيك خلق شدهاند؟
اگر نگاهي به نقاشيهاي من از ابتدا داشته باشيد، تغيير، بهكارگيري و ابداع تكنيكهاي جديد در آنها كاملا مشخصه و شايد اين سير در نمايشگاه گلستان برجستهتر و مشخصتر خودش را نشان ميدهد. همواره در حال تركيب مواد، رنگها و فرمهاي جديد در نقاشيهايم هستم. در زمان نقاشي هر تابلو، بسته به محتوايي كه در ذهنم نقش بسته، رنگها و تكنيكهايي به كار ميبرم يا خلق ميكنم و اين در مورد هر نقاشي با نقاشي ديگر متفاوت است. هيچوقت خودم را به رنگها، تكنيكها و فرمهاي مشخصي محدود نميكنم.
بخش زيادي از آثارتان تداعيكننده طبيعت در ذهن مخاطب عام است آيا منبع الهام شما طبيعت بوده است؟
بله، طبيعت هميشه بيشترين ايده و هيجان را به من ميدهد. رنگهاي عجيبي كه در كنار هم قرار ميگيرند، فرمهايي كه قابل تصور نيستند، اغراقها و نرميهاي بينظير كه در طبيعت ميبينم، بزرگترين منبع الهام نقاشيهاي من است.
آيا اين آثار ميتواند به مخاطب القا كند كه چقدر طبيعت و محيط پيرامون براي ما اهميت دارد؟
طبيعت و محيط پيرامون بر ما تاثير مستقيم دارد. نگاه كردن، ديدن و ارتباط برقرار كردن با طبيعت بخش مهمي از زندگي شخصي من است. چيزي كه هميشه تازگي دارد. جذابيت طبيعت و تنوع بياندازه آن من را تشويق به دوباره ديدن و به تصوير كشيدن ميكند. زياد به سفر ميروم و از قرار گرفتن در محيطهاي جديد لذت ميبرم. محيطهاي جديد، حسهاي تازه، ديدن مناظر متفاوت از فريم روزانه زندگي، برايم بسيار تاثيرگذار است.
نقاشي به صورت حرفهاي، چه تاثيري بر زندگي شخصي و روزانه شما داشته است؟
شايد بهتر بود اين سوال را از همسر و فرزندانم ميپرسيديد. هميشه قسمتي از خانه به كارهاي من اختصاص دارد. البته اين قسمت تقريبا شامل تمام خانه ميشود. نقاشي براي من يك روال هر روزه است. در خانه، هر زمان كه صدايي از من شنيده نميشنود، مشخصا من را ميتوانيد در كارگاهم پيدا كنيد. هميشه حس خوب حمايت را از خانوادهام و به خصوص همسرم دريافت كردم و اين همراهي باعث آرامش و تمركز بيشتر روي نقاشي كشيدنم شده است. در زندگي روزانه، زمان خاصي را به نقاشي اختصاص ندادهام، وسايلم هميشه همانجا هست، فكرم حتي زماني كه مشغول به كار ديگري هستم، در حال تكميل تابلوست و در اولين فرصت به نقاشي برميگردم. البته هرگز خودم را مجبور به نقاشي نميكنم. زمانهايي پيش ميآيد كه بايد ذهنم را به سمت و سويي تازه ببرم و در اين زمانها به سفر ميروم، بيشتر مطالعه ميكنم و خودم را به كلي از محيط كارگاه دور ميكنم. پس از اين استراحت، ايدههاي جديد به من هجوم ميآورند و باز به كارگاه برميگردم.