اين پاييز از راه نرسيده سنگ تمام گذاشت
مرگ عكاس جوان، رفيق و همكار عزيزمان، آرش عاشورينيا، درد بزرگي بود. دوستان و همكاران او هشتگ «آرش عاشورينيا» را پررنگ كردند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست.
«تو ژانر ملاقات با سلبريتيها قشنگترين كريخوني قرن رو آرش عاشورينيا داشت كه گفت: «تا حالا شجريان واستون چايي دم كرده؟»و اون عكسش سند محكمي بود كه هممون خفه شديم.ممنون به خاطر عكسهات پسر»، «درد و رنج و غم اين روزهاي رفقاي مرحوم آرش عاشوري نيا رو ميفهمم. رفيق از دست داده، درد رفيق از دست دادن رو ميفهمه. به زهراي عزيز و رفقاي آرش تسليت ميگم و براشون آرامش قلبي آرزو دارم .در دوره بلاگستان، آرش با وبلاگ خسوف/كسوف تاثير بسيار مهمي در راهاندازي فتوبلاگها داشت»، «چقدر سخته امروز بدون تو دست به دوربين بردن و از رفتنت عكس گرفتن! آدم حسابي»، «كي ميدونه آخرين عكسش كدومه آرش؟ يا آخرين عكسي كه تو جمع دوستات باقي ميمونه؟ يا آخرين عكسي كه از كسي كه عاشقش هستي ميگيري؟ چه حيف بود كه توي اون باغچه قشنگ بري. توي اون باغچه كه سالگرد عروسيتون رو شادي كرده بوديم»، «اون زمونها هر كي وبلاگ داشت امكان نداشت كسوف رو تو ليستش نداشته باشه، دلمون براي ثبت لحظههات تنگ ميشه»، «در دلم پيوسته ميگريد كسي»، «آرش عاشورينيا در لحظات بينظيري كه از روزگار ما ثبت كردي جاودان خواهي بود.آدم حسابي»، «همه كلمهها تكراري شدن، همه جملهها و... اينقدر از اين عزا به عزاي بعدي ميرسيم كه لال شديم.آرش عاشورينيا تا جايي كه يادمه وقتشناس بودي، نه دير مياومدي و نه زود ميرفتي؛ ولي اينبار وقتش نبود. وقتش نبود اينجوري بري و با اين بهت و غم تنهامون بذاري»، «آرش، تو عاشق زندگي بودي و زندگي بيمعرفتترين به تو، اين پاييز از راه نرسيده سنگ تموم گذاشت»، «آرش هم رفت....خبر درگذشت آرش عاشورينيا، عكاس خوش اخلاق و خلاق و خوشفكر، شوكهكننده بود. چه مصيبتي براي خانواده و دوستانش. خيلي از اتفاقات مهم سالهاي گذشته را با عكسهاي او به ياد ميآوريم. يادش هميشگي»، «از كنايهآميزترين موقعيتها اينكه، پيدا كردن عكس از يك عكاس مشهورتر دشوار است. آرش عاشورينيا را با عكسهايش ميشناسيم، از جمله اين عكس از محمدرضا شجريان. در كارش استاد و در مراودات محترم بود. عكسهايش همواره يادش را زنده نگه ميدارند. روحش شاد»، «قديمها، قبل از اين سالهاي سياه، مردن دشوار بود، مردن مقدمه داشت، جان دادن طول ميكشيد، مرگ ناباورانه نبود، مرگ بيمعرفت نبود.آرش آخرين كسي بود كه ميشد به نبودنش فكر كرد، از بس كه بود، لبريز از زندگي»، «خبر درگذشت «آرش عاشورينيا» عكاس خوش ذوق هنري و مطبوعات ايران، تلخترين خبري بود كه تو اين شرايط ميشد اتفاق بيفته... باورم نميشه»، «چقدر تايملاين با عكسهات زيبا بود اما الان چه غمي داره»، «۲ صبح از خواب پريدم مثل مرغ سركنده دنبال ردي ازش ميگردم. از آرشيو كسوف تا هر چي، نكنه قابي گرفته باشه و من نديده باشم. چقدر پر كار بود يك زماني. ولي انگار اين اواخر فقط توي قاب پنجره خونش بود. شوق پرواز داشت، آخرش هم پر زد و رفت»، «ديگه قلبم نميتونه تحمل كنه مرگ آدمارو، عزيزامو… نميخوام باور كنم» و «درگذشت».