خبرنگار شمشيري در دست ندارد
محمد بلوري
اتفاقات اخير، اولين اعتراضات اجتماعي در ايران نيست. ما در سال 1357 هم اعتراضات اجتماعي را در روزنامه كيهان پوشش ميداديم. در تمام كشورها در زمان بروز حوادث اجتماعي يا سياسي، خبرنگاران موظف به اطلاعرساني هستند، چون آنها آيينه تمامنماي جامعه هستند و بايد موضوع را از نزديك ببينند و تقاضاي مردم و حرف دولت را بشنوند. اعتصاب 4 روزه مطبوعات در بهمن سال 1357 علتش همين بود كه روزنامهنگاران به سانسور اعمالشده توسط دولت اعتراض داشتند. تصميم جمعي بر آن شد كه تمام روزنامهها از انتشار خودداري كردند. آن زمان سنديكاي مطبوعات در ايران فعال بود و تمام خبرنگاران، عضو سنديكا بودند. سنديكا وقتي دعوت به اعتصاب كرد و در اعتراض به سانسور مطبوعات خواستار توقف انتشار روزنامهها شد، تمام خبرنگاران به اين اعتصاب پيوستند. در نهايت دولت بعد از 4 روز گفتوگو، كتبا به ما تعهد داد كه سانسور مطبوعات متوقف شود. روزنامهها هم بعد از 4 روز اعتصاب، كار خود را از سر گرفتند. در آن زمان دولت كار خودش را ميكرد و روزنامهنگاران كار خودشان را انجام ميدادند و كار هم پيش ميرفت. وظيفه خبرنگار و رسانه انعكاس نارضايتيهاي مردم است. رسانه بايد ببيند مردم چه ميگويند و خواستهشان چيست و بدون هيچ حب و بغض و جانبداري اين مطالبات را منتشر كند. من حتي در سال 1377 و در زمان نوشتن از قتلهاي زنجيرهاي هم با مشكلي از سوي دولت مواجه نشدم. دولت در قبال انتشار گزارش من سكوت مصلحتانديشانهاي داشت و با وجود آنكه من فرضيه دولتي بودن قتلها را در گزارشي در روزنامه ايران نوشتم، با من هيچ برخوردي صورت نگرفت جز همانطور كه در خاطراتم نوشتهام، به شعبه يك دادگاه انقلاب براي بازجويي احضار شدم ولي مجموع برخورد دولت با من، همان دو جلسه بازجويي بود كه در بازجويي سوم هم بازجو در شعبه دادگاه حاضر نشد و معلوم شد كه كل مرتكبان قتلها دستگير شدهاند و به من هم گفتند ديگر با تو كاري نداريم. حتي در سالهاي بعد هم بابت نوشتن اين گزارش دچار مشكلي نشدم با وجود آنكه به وضوح در گزارشم نوشته بودم كه ماشين آرمدار دولتي و ماموران امنيتي در اين جنايات دست دارند. ما در سال 1357 هم از اعتراضات مردم مينوشتيم. مردم در خيابان بودند و ما آنها را ميديديم. آن زمان مردم سلاحي نداشتند و الان هم سلاحي ندارند. امروز مردم به خيابان آمدهاند و اعتراض ميكنند و اعتراضشان منطقي و اصولي است و خبرنگار و روزنامه بايد اين اعتراضات را بنويسد. اينكه جلوي نوشتن از اعتراضات را ميگيرند و مانع از انتشار اين اعتراضات در روزنامهها ميشوند، كار درستي نيست. شنيدهام چند خبرنگار هم در جريان نوشتن از اين اعتراضات بازداشت شدهاند. اين خبرنگاران جز انعكاس دادن وقايع، كار ديگري نكردهاند و مشكل قانوني نداشتهاند و جرمي مرتكب نشدهاند. انجمن صنفي پيشكسوتان مطبوعات هم در حمايت از اين همكاران بيانيه داد. ما امروز سنديكايي در ايران نداريم كه پشتيبان خبرنگاران باشد. امروز افكار عمومي به تنگناهاي افراطي تن نميدهد. مردم هم متوجه ميشوند و ميفهمند كه روزنامهها تا چه حد سانسور ميشوند. خبرنگار كه شمشير به دست نميگيرد. خبرنگار با دولت نميجنگد. او فقط ميخواهد واقعيتها را بنويسد. مردم مگر واقعيتهاي جامعه را نميبينند؟ مگر نميبينند در جامعه چه خبر است؟ واقعيتها را نميشود كتمان كرد حتي هرقدر هم رسانه را در اطلاعرساني محدود كنيم. سابقا دولتها تا اندازهاي اختيار و قدرت خاصي داشتند و ميتوانستند براي ايجاد آرامش در جامعه و جلوگيري از آشوب، فضايي براي اعتراضات ايجاد كنند. امروز رييس دولت به سازمان ملل ميرود و حتي يك كلمه از اعتراضات خياباني حرف نميزند در حالي كه جامعه معترض است. امروز نميشود واقعيتها را لاي پتو پنهان كنيم.
روزنامهنگار پيشكسوت