اعتراضات و سياست خارجي
كوروش احمدي
سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران طي چند دهه گذشته يكي از بسترهاي نارضايتي بوده است. خطوط اصلي سياست خارجي هر كشوري بهطور كلي در زمره مقولاتي است كه بايد مطابق اراده مردم شكل گيرد. به همين دليل در كشورهايي كه انتخابات بهطور آزادانه برگزار ميشود، هميشه سياست خارجي يكي از موضوعات مهم مورد بحث بين احزاب و كانديداهاي آنها است و نهايتا يكي از فاكتورهايي است كه رايدهندگان با توجه به آن تصميم ميگيرند. اين در حالي است كه ديپلماسي كه وظيفهاش اجرا و پيشبرد سياست خارجي است، امري تخصصي است و به ناچار عمدتا بايد خارج از عرصه عمومي باشد. اگرچه در معدود مقاطعي، به ويژه در دولتهاي 11 و 12 و تا آنجا كه مداخلات ناصواب ديگر ارگانها امكان ميداد، دولت توانست توان ديپلماتيك بالايي را در سطح بينالمللي به نمايش بگذارد، اما با توجه به ناهماهنگي سياست خارجي با منافع و امنيت ملي و قيدوبندهاي عديده، اين توان ديپلماتيك بالا نيز نتوانست كار چنداني از پيش ببرد. از ابتدا روشن بود كه خط اصلي سياست خارجي، يعني سياست نگاه به شرق، بدون توازن در سياست خارجي و بدون پيشبيني وزنههاي متعادلكننده، تنها ميتوانست كشور را به طعمهاي آسان و بيرقيب براي قدرتهاي شرق تبديل كند. يكي از مهمترين عناصر يك سياست خارجي متعادل كه مقامات ما طي چند دهه گذشته عمدتا از آن غافل بودند، توجه به «وجهه» كشور در سطح بينالمللي است. وجهه يا ايماژ يك كشور بيشك يكي از مهمترين وجوه امنيت و منافع ملي آن كشور است. بدون برخورداري از وجهه كافي در افكار عمومي بينالمللي، دولتها دست خود را براي هر نوع برخوردي با يك دولت فاقد وجهه باز ميبينند؛ چرا كه در روندهاي انتخاباتي، عدم همراهي با آن دولت و گاه حتي ابراز دشمني با آن لازمه راي گرفتن از مردم است. امروزه از افكار عمومي بينالمللي و حقوق بينالملل به عنوان يكي از ملازمان آن، به عنوان بزرگترين ابرقدرت موجود نام برده ميشود؛ ابرقدرتي كه قدرتهاي بزرگي مانند امريكا نيز خود را ناچار از توجه به آن ميبينند.
مقامات جمهوري اسلامي طي چند دهه گذشته به نحو شگفتانگيزي اين ابرقدرت زمانه را ناديده گرفتند و به آن بياعتنا ماندند. به عنوان مثال، براي نگارنده روشن نيست كه در حبس نگه داشتن ايرانيان دو تابعيتي چه منافعي داشته و مهمتر اينكه چرا بايد دولت يك كشور معتبر و مهم علنا و بيمحابا سرنوشت چنين زندانياني را به اختلاف حسابهاي مالي با برخي دولتها گره بزند. اما آنچه روشن است اين است كه اين رويه آثار مخربي بر وجهه كشور داشته است.
اكنون در شرايطي كه اعتراضات اخير در ايران انعكاس بيسابقه بينالمللي يافته است، كار تنظيم سياست خارجي و پيشبرد آن با مشكلات بيشتري مواجه شده است. انعكاس اين تحولات در افكار عمومي بينالمللي و تحركات ايرانيان خارج از كشور و نقش آنها در كشورهاي محل اقامت ميتواند دست جريانهاي متعادل و ميانهرو در اين كشورها را بيش از پيش ببندد و مشكلات بيشتري در راه دولتها در اين كشورها براي كار با دولت ايران ايجاد كند. در شرايطي كه تا پيش از تحولات اخير از دولت سيزدهم مهارتي براي سخن گفتن با جهان نديديم و متني كه براي سخنراني آقاي رييسي در مجمع عمومي سازمان ملل تهيه شده بود، يك فاجعه بود و كار ديگر سخنگويان نيز در اين اواخر به هشدار دادن به اروپا در مورد «زمستان سخت» محدود شده بود، روشن نيست كه از اين پس پيشبرد سياست خارجي به چه شكلي ميتواند انجام شود.
در چنين پسزمينهاي، برجام نخستين و مهمترين موضوعي است كه بايد مترصد فهم تاثير تحولات جاري بر آينده آن باشيم. كارشناسان، از جمله اين نگارنده، بارها طي 16 ماه گذشته بر ضرورت تسريع در كار احياي برجام و اجتناب از معطل نگه داشتن كار به خاطر اموري بيمعني مثل «تضمين» و مانند آن تاكيد كرديم. طي اين مدت، ضمن اينكه تيم مذاكرهكننده يكي يكي خواستههاي غير عملي خود را كنار گذاشته، كشور متحمل ضررهاي هنگفتي به خاطر ادامه تحريمها و عدمالنفع شده است. اكنون روشن نيست كه با توجه به انتخابات كنگره و انعكاس گسترده اعتراضات در رسانهها و افكار عمومي امريكا، دولت بايدن بعد از انتخابات كنگره در چه موقعيتي قرار خواهد داشت. طي دو، سه هفته گذشته از يك سو دولت بايدن بيش از پيش مورد انتقاد عناصر تندرو و لابيهاي مخالف برجام در كنگره قرار داشته و از سوي ديگر دست عناصر ميانهرو براي اثرگذاري بر آن بستهتر شده است. در چنين شرايطي، ممكن است در صورت از سرگيري مذاكرات، دولت بايدن تصور كند كه در موضع بهتري در برابر ايران قرار دارد.
سوال مهم ديگر اين است كه اعتراضات در ايران چه تاثيري ميتواند بر سياست منطقهاي ايران به عنوان مهمترين وجه سياست خارجي ايران داشته باشد. دبير كل حزبالله لبنان به تازگي با اشاره به تلاش رسانههاي غربي و برخي رسانههاي عربي «براي تحريك مردم عليه حكومت ايران»، خطاب به دوستداران جمهوري اسلامي ايران گفته است: «غمگين نباشد، حاكم حقيقي ايران امام مهدي(عج) است و اين حكومت قويتر و راسختر از هر زمان گذشته است.» اين سخنان نيز ميتواند حاكي از نگراني از تاثير اعتراضات بر افكار عمومي منطقه و تاثير آن بر موقعيت گروههاي متحد ايران باشد.