نقدي بر ناكارآمدي آموزش و پرورش
ما برون را ننگريم و قال را، ما درون را بنگريم و حال را
نرگس ملكزاده
درباره ارزيابي آموزش و پرورش در دولت سيزدهم و اينكه چه بر آن گذشت به موارد بسياري ميتوان اشاره كرد. متاسفانه آموزش و پرورش با روايتسازي غير واقعي بر پايه تبليغات رسانهاي در اين يك سال گذشته سعي بر آن داشت تا وظايف ذاتي خود را با شانتاژ رسانه به خيز تحولي آموزش و پرورش در دولت سيزدهم در رسانهها منعكس كند، گزارشهاي خلاف واقع، بازي با اعداد و ارقام استفاده از كلمات دهان پر كن براي يك فعاليت روتين و هميشگي آموزش و پرورش نمونهاي از اين زمان خريدن به نفع ستاد و بالطبع زيان رساندن به نظام آموزشي است. تيم رسانهاي آموزش و پرورش با راهاندازي موجهاي آرام و يارگيريهاي رسانهاي متداول در بازيهاي سياسي و هزينهكرد در فضاي مجازي با استفاده از كاربران و صفحات پر بازديد ضربان نبض آموزش و پرورش را منظم نشان داد اما تجربه زيسته ما معلمان نشان ميدهد در اين يك سال و چند ماه گذشته آموزش و پرورش نتوانست گامهاي تحولي را در جهت بهبود اوضاع بردارد و حتي در مواردي آنقدر كوتاهي و بيمهري در آموزش و پرورش انجام شد كه گويا خود مديران ارشد نظام آموزشي به شعار «آموزشوپرورش دانشبنيان و تحولآفرين، پيشران ايران قوي» به لقمهاي بزرگ كه در دهان آموزش و پرورش فعلي گير كرده، نگاه ميكنند.
لقمهاي كه روزي بهانهاي بود براي عرض اندام مديران آموزش و پرورش و اينك تنها به شعاري پرطمطراق براي اين وزارتخانه و دولت بدل شده است.
اگر فرصت اين باشد كه پاي صحبتهاي نه فقط معلمان، بلكه دانشآموزان و خانوادههاي آنها بنشينيم و از آنها درباره تغييرات ملموس آموزش در يك سال گذشته سوال كنيم خواهيم ديد كه تفاوت بين آنچه شيپورچيهاي مجازي بيان ميكنند با آنچه در نظام آموزشي و مدرسه قابل رويت است تفاوت با دز بالاست، درست مانند تفاوت ماه و خورشيد، چراكه آنچه كه امروز ما در سيستم آموزشي كشورمان شاهد هستيم 180درجه با آنچه كه مسوولان داعيه آن را دارند تفاوت دارد!
البته بيانصافي نباشد كه انعكاس غير مواقع زاييده اين دولت سيزدهم نيست و اين بداخلاقي رسانهاي ارث مشترك تمام دولتهاست كه دولت مردمي از آن براي بيشتر بهره برده است. اما هرچه تلاش كنند تا شرايط آموزشي كشور را پيشران و متمايل به تحول نشان دهند موفق نخواهد بود چون تلاش درون مجموعه آموزش و پرورش بيشتر بر هياهوي رسانهاي تمركز كرده است و بازيابي ريشههاي چند ده ساله آموزش و پرورش كه در حال پوسيده شدن است مغفول مانده است.
رويهاي كه مانع از آن شده تا با وجود گذشت سالها، هنوز سيستم آموزشي ما خط مشياي مشخص و البته كارآمد را داشته و تجربه كند.
كاش فقط وزير آموزش و پرورش به اين درنگ كوتاه مطرح شده توسط يونيسف پاسخ دهند كه چرا فقط يكسومِ بچههاي دهساله كه ظاهرا در كلاس درس حاضر و از آموزش برخوردار هستند، ميتوانند يك داستان يا متنِ ساده را بخوانند و بفهمند، البته اين آمار غير از محرومان و جاماندگان از تحصيل است و سهم ايران از اين يكسومها چه ميزان است.
عضو هياتمديره
كانون صنفي معلمان- مدير مدرسه