گفتوگوي «اعتماد» با ماريت تورن كويست، تصويرگر در آستانه روز جهاني كودك
به بچهها فكر نميكنم، در من زندگي ميكنند
دنيا بدون «داستان» اصلا جاي خوبي نيست
مريم آموسا
ماريت تورنكويست، تصويرگر، نويسنده و مترجم در سال ۱۹۶۴ از مادري هلندي و پدري سوئدي در اوبسالاي سوئد به دنيا آمد و هنگامي كه ۵ سال داشت به همراه خانوادهاش به هلند مهاجرت كرد. او از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۷ در آكادمي Gerrit Rietveld آمستردام در رشته تصويرسازي به تحصيل پرداخت و استعداد و سبك منحصر به فرد او به سرعت مورد توجه قرار گرفت. او تصويرگر آثار آستريد ليندگرن نويسنده نامدار سوئدي است. كتابهاي تصويري ماريت تورنكويست در سوئد، هلند، ايالات متحده امريكا، بريتانيا، فرانسه، آلمان، بلژيك، اسپانيا، نروژ، دانمارك، فنلاند، تركيه، ايران، فلسطين، چين، كره، ژاپن، ويتنام و روسيه منتشر شده است. ماريت تورنكويست در سالهاي ۲۰۱۴ و ۲۰۱۶ نامزد جايزه هانس كريستنآندرسن از كشور هلند شد. او همچنين تاكنون ۹ بار به عنوان نامزد جايزه آستريد ليندگرن معرفي شده است. ماريت تورنكويست از هنرمندان جهاني پشتيبان برنامه «با من بخوان» است. كتاب «پرنده قرمز» نوشته آستريد ليندگرن، با تصويرگري ماريت تورنكويست در سال ۲۰۱۴ از سوي انتشارات موسسه پژوهشي تاريخ ادبيات كودكان منتشر شد و در سري كتابهاي برنامه «با من بخوان» قرار گرفت. ماريت تورنكويست و خانواده آستريد ليندگرن حق انتشار اين كتاب در ايران را به موسسه پژوهشي تاريخ ادبيات كودكان هديه كردهاند تا براي برنامه «با من بخوان» در مناطق محروم هزينه شود. ماريت تاكنون جوايز متعددي را از آن خود كرده است. او بارها به ايران سفر كرده و نمايشگاهي از آثارش نيز در خانه هنرمندان ايران برپا شد. او همانگونه كه در تصويرسازي و داستانهايش جهان خالي از غل و غشي را به تصوير ميكشد، خود نيز انساني بسيار مهربان و دوستداشتني است كه از ديدار و گفتوگو با او سير نميشويد. برقي كه در چشمان اوست و لبخندي كه روي لبهايش جا خوش كرده، موجب ميشود تا در لحظاتي كه همصحبت او هستيد احساس كنيد او را سالهاست ميشناسيد؛ شايد از دوران كودكي.
عشق و علاقه وصفناپذيرتان به تصويرگري از كجا نشات ميگيرد؟
زماني كه در 18 سالگي وارد دانشگاه Gerrit Rietveld آمستردام شدم، در آن زمان اطلاعات دقيقي از رشته تصويرگري نداشتم و در آن دوران در آكادمي كلاسهاي مجسمهسازي، نقاشي و گرافيك برپا بود. من نقاشي ميكردم اما دوست نداشتم مثلا فقط يك منظره يا گل بكشم، دوست داشتم در نقاشي هايم قصه بگويم. البته نقاشي كردن از طبيعت براي من جذاب بود اما بيش از هر چيزي من دوست داشتم كه در نقاشيهايم قصه بگويم. چون پدرم استاد ادبيات بود و مادرم مترجم و نويسنده. ما در خانه كتابخانه بسيار بزرگي داشتيم. مادرم براي كودكان كتاب مينوشت و به همين دليل از همان كودكي دوستان تصويرگرش به خانه ما رفتوآمد ميكردند. از دوران كودكي زماني كه برايم كتاب ميخوانند و از زماني كه خودم خواندن را فرا گرفتم وقتي كتاب ميخواندم بخشي از تمركزم روي تصاوير كتابها بود. وقتي تصويري را دوست نداشتم با مداد روي آن را خط ميكشيدم. اما در دانشگاه طول كشيد تا تصميم بگيرم در رشته تصويرگري درس بخوانم. من در يكي از بهترين دانشگاههاي آمستردام تصويرگري خواندم و استادان ما از بهترين هنرمندان اين رشته بودند البته اين دليل نميشود كه استادهاي خوبي هم بوده باشند. راستش را بخواهيد علاقه من به تصويرگري به دوران كودكي من باز ميگردد. پدر من سوئدي و مادرم هلندي بود و زماني كه پنج ساله بودم با خانوادهام به هلند مهاجرت كرديم. در هلند ابتدا احساس خوشايندي نداشتم چون دوستي نداشتم و بچهها با من رفتار خوبي نداشتند. در تنهاييهايي كه در جمع بچههاي هلندي داشتم، نقاشي ميكردم و متوجه شدم زماني كه نقاشي ميكنم بچهها با من ارتباط برقرار ميكنند و نقاشيهايم را دوست دارند و اين انگيزهاي شد براي ارتباط برقرار كردن من.
شما يكي از موفقترين تصويرگراني هستيد كه شانس همكاري با آستريد ليندگرن نويسنده سوئدي را داشتيد. اين همكاري چگونه شكل گرفت؟
واقعا من آدم خوشبختي هستم كه از دوران كودكي به واسطه اينكه مادرم مترجم تمام آثار آستريد ليندگرن به زبان هلندي بود، با او آشنا شدم. بدون اغراق ليندگرن نه تنها يكي از مهمترين نويسندگان كشورهاي اسكانديناوي است، بلكه او با آثارش تمام دنيا را تحتتاثير قرار داده است. اين فرصت آشنايي با ليندگرن باعث شد تا من بتوانم آثارشان را به بيان خودم بازگو كنم. من 4 كتاب او را تصويرگري كردهام. مدتي هم شانس اين را داشتهام كه در مركزي فرهنگي كه بر اساس آثار ليندگرن راهاندازي شده است به عنوان طراح كار كردهام.
براي تصويرسازي داستانهاي آستريد ليندگرن چقدر وامدار تصاويري هستيد كه در كودكي شما در سوئد نقش بسته است؟
بسيار زياد. زماني كه 9 ساله بودم، پدرم در جنوب سوئد دقيقا در جايي كه آستريد ليندگرن كودكي خود را گذراند، مزرعهاي خريد. من به همراه خواهر و برادرهايم كودكي شعرگونهاي را در آنجا گذراندم. زمستانهاي سرد وقت برف همه جا را ميپوشاند يا در بهار كه درختان شكوفه ميزدند. پاييز رنگارنگ و تابستان و شنا در درياچه. ما در كودكي همه چيز داشتيم . اجازه داشتيم به مزرعههاي همسايه برويم به حيوانات غذا بدهيم و با آنها بازي كنيم و با سنگ و چوب و هر چيزي كه دم دست مان بود نقاشي كنيم و كار دستي بسازيم. ما از كودكيمان واقعا لذت برديم و تا جايي كه ميتوانستيم بازي كرديم. براي همين وقتي بزرگ شده بودم باز دلم ميخواست كودك باشم. دلم ميخواست مثل «پي پي جوراب بلند» قرص جادويي بخورم و هرگز بزرگ نشوم. البته آستريد ليندگرن هم مثل من دوست نداشت بزرگ شود هر دومان براي بزرگ نشدن راهي را انتخاب كرديم او با داستانهايش و من با تصويرگري. بعدها وقتي كه من تصويرگر آثار آستريد ليندگرن شدم، تمام اين خاطرات زمينهساز اصلي كارهاي من شدند. من هنگام تصويرسازي كتابهاي او بدون اينكه در ابتدا بدانم او نيز اهل همين روستا بوده، با الهام از اين روستا كتابهاي او را تصويرسازي كردم. او با ديدن اين تصويرسازيها، شگفتزده شده بود.
جالب است بدانيد آستريد ليندگرن هم كودكي مثل من را تجربه كرده است. او سه خواهر و يك برادر داشت و در دهه 1920 آنها دنياي فوقالعاده شادي را تجربه كردند او در خاطراتش ميگويد كه مثل ميمون از درختها بالا ميرفتيم، روي خرمنهاي كاه ميپريديم و در رودخانه و درياچه شنا ميكرديم. او اين روحيه را تا آخر عمرش حفظ كرده بود. عكسهاي متعددي از دوران پيري او وجود دارد كه او از درختهاي كاج بالا رفته است. زماني كه 9 ساله بود او به مزرعه ما آمد. او به جايي اينكه همراه پدر و مادرم به آشپزخانه برود تا قهوه بنوشند همراه ما به انبار كاه آمد. او از نردبان بالا رفت و بعد از آن بالا روي كاهها پريد. اين رفتارش تاثير فوقالعادهاي بر من گذاشت. او آن زمان 65 ساله بود.
از نظر شما آستريد ليندگرن چگونه شخصيتي داشت؟
او زن بسيار قوياي بود. در عين حال بسيار حساس بود. بسيار باهوش و طناز بود. زماني كه با او بودم، ميتوانستيم درباره همه چيز حرف بزنيم. او به خوبي ميتوانست روي اطرافيان و مردم تاثير بگذارد و از اين نظر آدم بسيار قدرتمندي بود. حتي افراد نژادپرستي كه در آن دوره در سوئد زندگي ميكردند وقتي او را در خيابان ميديدند به او احترام ميگذاشتند. وقتي مرد همه برايش گريه كردند و عزادار شدند. او با اينكه آدم بسيار مشهوري بود اما زندگي بسيار سادهاي داشت. هميشه ساده لباس ميپوشيد، يك كت صورتي داشت كه در مراسم رسمي و غير رسمي آن را ميپوشيد. او دوست داشت بچه و آدم بزرگها خودشان باشند و فيلم بازي نكنند.
پس با اين تفاسير يكي از دلايل محبوبيت آستريد ليندگرن در ميان كودكان و كساني كه در بزرگسالي نيز همچنان كتابهاي كودكان را ميخوانند، جاري بودن اميد و روح زندگي در آثار آستريد ليندگرن است؟
بله، آستريد ليندگرن براي بيان مهمترين مفاهيم در آثارش از بازي كردن بهره گرفته و بچهها با بازي كردن تمرين زندگي ميكنند. خود بازي باعث ميشود تا بچهها و حتي آدم بزرگها روحيه معاشرت و اجتماعي بودن را كسب كنند. براي همين است كه بچهها داستانهاي او را دوست دارند. يكي ديگر از مواردي كه ليندگرن در آثارش به آن پرداخته حق و حقوق بچهها در دوران كودكي است. او در آثارش تفاوتي ميان دختر و پسر قائل نميشود و به نوعي در آثارش به بچهها حقوق انساني و آزاده بودن را آموزش ميدهد.
وقتي نخستين كارتان به عنوان تصويرگر كتاب منتشر شد، چندساله بوديد؟
نخستين كتابم در 21 سالگي منتشر شد و اين كتاب تاكنون بيش از 300 هزار نسخه چاپ شده است. انتشار اين كتاب تاثير زيادي روي كار من گذاشت و زمينهاي را فراهم كرد تا از طريق ناشر سوئدي كه با او همكاري ميكردم، تصويرسازي كتابهاي آستريد ليندگرن به من سپرده شد و اين كار موجب شد در كشورهاي مختلف شناخته شوم. بعدها بهواسطه تصويرسازي بسياري از آثار آستريد ليندگرن، طراحي موزه او نيز به من سپرده شد. پس از شهرتي كه بهواسطه تصويرسازي كتابهاي ليندگرن كسب كردم، تصميم گرفتم آثار ديگري را نيز تصويرسازي كنم، از جمله چند كتاب شعر براي كودكان. خودم نيز چند كتاب نوشتم و تصويرسازي كردم.
چه شد كه طراحي مركز فرهنگي و هنري آستريد ليندگرن به شما سپرده شد؟
از زماني كه من تصويرگري داستانهاي او را بر عهده گرفتم او بسيار ذوقزده بود كه من به خوبي ميتوانم فضاي ذهني او را به تصوير بكشم و اين همكاري بعدها زمينهاي را فراهم كرد تا من را به عنوان طراح مركز فرهنگي او انتخاب كنند چون ميخواستند فضاي زندگي و داستانهاي آستريد ليندگرن را آنجا طراحي كنم.
با توجه به اينكه شما در هلند زندگي ميكرديد، چرا نخستين كتابي كه تصويرسازي كرديد حاصل همكاري با يك ناشر سوئدي بود؟
من همزمان در هر دو كشورم سوئد و هلند شروع به كار كردم و نخستين كتابم در سوئد منتشر شد. همچنان هم با ناشران هر دو كشور همكاري دارم.
زماني كه تصويرگري را شروع كرديد تصويرگري چه جايگاهي در ميان نويسندگان و ناشران داشت؟
آن زمان واقعا جايگاه خوبي داشت. كتاب زياد و با تيراژ بالا منتشر ميشد و مردم علاقه عجيب و غريبي به تصويرگري داشتند. البته بايد قبول كنيم آن زمان مدياي ديگري جز كتاب و انيميشن براي كودكان وجود نداشت و كتاب جايگاه واقعي خودش را داشت. اما در دهههاي اخير ديگر كتاب جايگاه اصلي خود را ندارد؛ اما من به عنوان تصويرگر خوشبين هستم و دلنگرانيهايي كه ديگران نسبت به جايگاه كتاب دارند را ندارم.
كتابها را براي تصويرگري چگونه انتخاب ميكنيد؟
اگر با كتاب ارتباط برقرار كنم، آن را تصويرسازي ميكنم. بيشتر كتابهايي كه تصويرسازي كردهام اول روي خودم تاثير گذاشتهاند. شيوه كارم به گونهاي است كه گاه سه سال براي تصويرسازي يك كتاب وقت ميگذارم و با عشق كتاب را تصويرسازي ميكنم. به همين دليل كتاب ميرود و راهش را پيدا ميكند.
چگونه با نويسندهها ارتباط برقرار ميكنيد؟
گاه ناشران نويسندهها را براي همكاري به من معرفي ميكنند. گاه اين من هستم كه داستاني را براي تصويرگري انتخاب ميكنم. برخي اوقات هم خودم مينويسم و هم خودم تصويرسازي ميكنم.
آيا تصويرسازيهاي شما به كتابهاي درسي كودكان سوئد و هلند راه يافته است؟
بارها از من براي تصويرسازي كتابهاي درسي از سوي دو كشور دعوت شده است اما نپذيرفتهام. من دوست دارم آزاد باشم.
به عنوان يك تصويرگر از چه ابزار و راههايي براي زنده و بشاش بودن جهان تصويرگريتان در گذر زمان استفاده ميكنيد؟
به نظرم مهمترين كار عميق شدن در خود است و اينكه براي بيان خودت راههاي جديدي بيابي. بيشك اگر چيزي بتواند من را ذوقزده كند بچهها را نيز خواهد كرد. بعد از گذشت سي و چند سال تصويرگري براي من كار بسيار آساني است. من هنگام تصويرگري به بچهها فكر نميكنم چون بچهها در درون من زندگي ميكنند. براي همين است كه من به خوبي ميتوانم احساسات آنها را درك كنم و سر ذوق بياورمشان.
چرا شما همچنان تمام تصويرسازيهايتان را دستي انجام ميدهيد؟
من اصلا دوست ندارم با امكانات تكنولوژي تصويرسازي كنم و همانطوركه ميدانيد من همچنان با آبرنگ و گوآش تصويرسازي ميكنم و از اين كار لذت ميبرم.
شما در دهههاي گذشته در كارهاي انساندوستانه بسياري شركت داشتهايد و با بچههاي كشورهاي در بحران كار كردهايد و از سال 1394 نيز به موسسه پژوهشي تاريخ ادبيات كودكان، پروژه بينفرهنگي توليد كتابهاي تصويري باكيفيت را براي برنامه «با من بخوان» آغاز كردهايد و چندين كارگاه تصويرسازي هم براي بچهها و مربيان ايران برگزار كردهايد. چرا؟
به نظرم اين بخشي از مسووليت من است كه شادي و اميد را براي تمام كودكان دنيا بخواهم. به اين واسطه من سفرهاي متعددي به كشورهاي دنيا كردهام. كشورهايي كه در برخي از آنها فقر بيداد ميكرده يا در وضيعت بحران بودهاند. من سالهاست كه با موسسه پژوهشي تاريخ ادبيات كودكان همكاري كردهام و اين همكاري دستاوردهاي خوبي براي من و اين موسسه و كودكان ايران داشته است.
بچهها از ديدن شما چه احساسي دارند؟
بيشتر بچهها از ديدن من ذوقزده ميشوند. البته نوع برخورد بچهها با من به كشوري كه در آن زندگي ميكنند هم باز ميگردد. مثلا بچههاي هلندي اصلا اهل خجالت نيستند و با من خيلي راحت برخورد ميكنند. در كارگاهي كه در محمودآباد شهرري داشتم بچهها وقتي من را ديده بودند همواره در پي تطبيق من با عكس كتابهايم بودند. بعد كه يخشان آب شد دوست داشتند با من عكس بگيرند و حتي امضا. البته بچههاي ايراني از زاهدان، كرمانشاه برايم نامه نوشتند و اين نامهها را پيش خودم نگه داشتهام.
وضعيت تصويرگري ايران را چگونه ميبينيد؟
به نظرم تصويرگران ايراني خيلي با استعداد هستند و احساسات بسيار قوياي دارند و هنرمندانه احساساتشان را بيان ميكنند. تصويرگران ايران خيلي جدي كار ميكنند و در دنيا شناختهشده هستند. به نظرم بايد هر كس در حرفه خودش راهش را پيدا كند اگر كسي با خودش و درونش صادق باشد، موفق ميشود. تصويرگري مهمترين وسيلهاي است كه با آن كودكان به دنياي داستان فراخوانده شوند و به نظرم دنيا بدون «داستان» اصلا جاي خوبي نيست.
مهمترين كار عميق شدن در خود است و اينكه براي بيان خودت راههاي جديدي بيابي. بيشك اگر چيزي بتواند من را ذوقزده كند، بچهها را نيز ذوقزده خواهد كرد. بعد از گذشت سي و چند سال تصويرگري براي من كار بسيار آساني است. من هنگام تصويرگري به بچهها فكر نميكنم، چون بچهها در درون من زندگي ميكنند. براي همين است كه من به خوبي ميتوانم احساسات آنها را درك كنم و سر ذوق بياورمشان.
آستريد ليندگرن در آثارش از بازي كردن بهره گرفته و بچهها با بازي كردن تمرين زندگي ميكنند. خود بازي باعث ميشود تا بچهها و حتي آدم بزرگها روحيه معاشرت و اجتماعي بودن كسب كنند. براي همين است كه بچهها داستانهاي او را دوست دارند. يكي ديگر از مواردي كه ليندگرن در آثارش به آن پرداخته، حق و حقوق بچهها در دوران كودكي است. او در آثارش تفاوتي ميان دختر و پسر قائل نميشود و به نوعي در آثارش به بچهها حقوق انساني و آزاده بودن را آموزش ميدهد.