فاطمه راكعي، فعال حوزه زنان در گفتوگو با« اعتماد» مطالبات متولدين دهه هاي 70 و 80 كشور را بررسي مي كند
مطالبات يك نسل
84درصد جمعيت ايران متولدين پس از انقلاب هستند
گروه سياسي| از منظري خاص داستان مهسا، داستان يك نسل است، نسلي كه مطالبات و خواستههايي دارد كه آنگونه كه بايد و شايد از جانب تصميمسازان و سياستگذاران جدي گرفته نميشود؛ نسلي كه به نظر ميرسد از شاخصهاي جنسيتي عبور كرده، هويت ويژهاي يافته و تلاش ميكند بر بلنداي همه محدوديتها و محروميتها، تصويري زنده، پويا و حاضر از خود ارايه كند. مبتني بر اين واقعيتهاست كه بسياري از تحليلگران به دنبال واكاوي تحولات مرتبط با نسل دهه 70 و 80 هستند تا تفاسير خاص خود را در خصوص اين نسل ارايه كنند. بر اساس برخي آمارهاي مستند بيش از 80 درصد جامعه ايراني متولد و بزرگ شده در سالهاي پس از انقلاب هستند، اما بسياري از تحليلگران معتقدند نقشه راهي كه براي اين جامعه ترسيم شده، تناسبي با دغدغهها، خواستهها و نيازهاي اين نسلها ندارد. در واقع سياستگذاران و تصميمسازاني كه براي اين نسل نسخه پيچيدهاند، درك روشني از مقتضيات اين نسل نداشتهاند. گروه سياسي «اعتماد» در مسير برنامههاي قبلياش در اين شماره نيز پاي صحبتهاي فاطمه راكعي، فعال سياسي اصلاح طلب و نماينده مجلس ششم نشسته است تا روايتهاي تازهاي در خصوص نسل جوان كشور و متولدين دهههاي 70 و 80 ارايه كند. در مسير اين ارزيابيها از «فاطمه راكعي» درخواست شده تا تحليل خود را در خصوص مطالبات زنان از يك طرف و نسلهاي جوان از سوي ديگر با محوريت رخدادهاي اخير بيان كند.
معتقدم نسلهاي جوان كشور و متولدين دهههاي 70 و 80، تنها حاملان ارزشهاي نسل خود نيستند، آنها حاملان ارزشهايي هستند كه زنان ايراني در طول تاريخ معاصر كشور به دنبال تحقق آنها بوده، اما بنا به دلايل گوناگون محقق نشدهاند. در فرهنگ و اساطير ايراني نمونههاي بسياري از قهرمانان وجود دارند كه در آنها، قهرماناني ظهور كردهاند كه نهتنها مطالبات نسل خود را دنبال كردهاند، بلكه حاملان ارزشهاي نسلهاي قبلي و خواستههاي تاريخي خود نيز بودهاند. نمونه تيپيكال چنين چهرههاي اسطورهاي در فرهنگ ايراني «فريدون» است كه در شاهنامه فردوسي روايتهاي جذابي در خصوص او وجود دارد. اساسا از منظر جامعهشناسي نيز مفهومي با عنوان «ناخودآگاه جمعي » وجود دارد كه محل تجميع همه خواستهها، مطالبات و نيازهاي فروخورده يك جامعه در بستر تاريخ است. در ماجراي اخير، مهسا، مسافر تنهاي كلانشهري افسارگسيخته است كه مظلومانه فوت ميكند. در فرهنگ ايراني مظلوميت همواره نقش بيبديلي در جلبتوجه افكار عمومي داشته است. دليلي كه مهسا را راهي گشت ارشاد ميكنند، ظاهرا حجاب است، اما تصاويري كه از او پخش ميشود نشان ميدهد كه نه تنها پوشش غير متعارفي نداشته بلكه از حدود تعريف شده نيز پوشش بيشتري داشته است. اينجاست كه مهسا در شمايل يك «آرك تايپ» يا نمونه مثالي قرار ميگيرد و ايرانيان احساس همذاتپنداري با او ميكنند. همه افرادي كه دختري در خانواده دارند، يا مادرند يا خود در سن و سال مهسا هستند، ارتباط نزديكي با ماجراي مهسا پيدا كردند. اين پرسش در افكار عمومي طرح شد كه نفر بعدي ممكن است هر كدام از آنها باشند. معتقدم كه رخدادهاي پس از مرگ مهسا اميني تنها مختص به حجاب نيست و به سبك زندگي و هويتيابي جوانان بازميگردد. جوانان زندگي آرام، اقتصادي سامان يافته، ارتباطاتي پويا و جامعهاي صلحجو ميطلبد. اما ريشههاي مطالبات اين نسل را چگونه ميتوان رديابي كرد؟
1) مقابله با خشونت: بايد قبول كرد كه جوانان اين نسل از خشونت بيزارند. اين درك طي سالها و دهههاي اخير سينه به سينه نقل شده تا به متولدين دهههاي 70 و 80 رسيده است. مادران و پدران اين نسل كه اغلب متولدين دهههاي 50 و 60 خورشيدي هستند، نسلي هستند كه خشونت را از نزديك احساس كردهاند. چه در مدارس، چه در خانوادهها و چه در بستر عمومي جامعه اين خشونت را ديدهاند و به فرزندان خود تصويري از جامعهاي بدون خشونت را ارايه كردهاند. اما در اين شرايط اين نسل ناگهان متوجه ميشود كه بيش از 2سال است لايحه حفظ كرامت و حمايت از زنان در برابر خشونت در راهروهاي بهارستان در حال خاك خوردن است. از سوي ديگر نحوه برخورد گشت ارشاد در جامعه متناسب با حفظ كرامت نسلهاي جديد نيست. براي درك اين موضوع كافي است، نگاهي به نحوه برخورد گشتهاي ارشاد با جوانان ايراني بيندازيد، تا متوجه عمق مطلب شويد. در بسياري از تريبونهاي رسمي و صداوسيما نيز گفتمان نامناسب و خشن ترويج ميشود. بنابراين بخش مهمي از اصلاحات ضروري در جامعه به حوزههاي تقنيني و تصميمسازي بازميگردد.
2) اقتصاد پويا: بر اساس آمارهاي مستند، بيش از 84درصد جمعيت ايران را افرادي تشكيل ميدهند كه در سالهاي پس از انقلاب متولد شده، اما ساختاري براي اين نسلها تصميمسازي ميكند كه متناسب با دوران جديد تجهيز فكري، عملياتي و تقنيني نشده است. مثلا اين روزها خبري منتشر شد كه در مشهد اجازه فروش آيفون 14داده نشده است. طبيعي است اين نوع تصميمگيري متناسب با نيازهاي اين نسل نيست جوان ايراني در اين شرايط به دنبال بهبود وضعيت اقتصادي و رفاه است. نسلهاي جوان كشور با استفاده از ابزارهاي نوين ارتباطي نحوه زندگي جوانان ساير كشورها را زير ذرهبين قرار ميدهند و مايلند از رفاه مطلوب و امكانات مناسب بهرهمند باشند. خودروي خوب سوار شوند، لباس خوب بپوشند، شغل خوب داشته باشند و نهايتا يك زندگي مرفه را تجربه كنند. اين مطالبات با تحريم و سوءمديريت و اختلاس و... محقق نميشود، بنابراين در ناخودآگاه جمعي جامعه در قالب يك مطالبه فروخورده قرار ميگيرد.
3) ابزارهاي نوين ارتباطي: يكي ديگر از مطالبات بحق نسل جديد، ارتباط پوياست. اين نسل با فضاي مجازي ارتباط نزديكي دارد و اينترنت را مانند اكسيژن تنفس ميكند. براي اين نسل طرح صيانت يك اجحاف جدي و غير قابل قبول است. اما متاسفانه مسوولان بدون توجه به تبعات تصميمات سلبي خود، سراغ محدودسازي اينترنت و فضاي مجازي رفتند. شما ببينيد تا چه اندازه كارشناسان و دلسوزان كشور درباره خطرات طرح صيانت هشدار دادند اما به همه آنها توجهي نشد.
4) محدودسازي بسترهاي كنشگري: اين نسل ناظر همه تصميماتي است كه منجر به محدوديت شده است. زماني كه بسترهاي فعاليتهاي سياسي از طريق ردصلاحيتها و... و بستر فعاليتهاي مدني با قانون تشكلها و فضاي فرهنگي و رسانهاي كشور با ممنوعالكاريها و... محدود شدند، طبيعي است كه جوان اين نسل احساس ميكند، جايي براي كنشگري براي او باقي نمانده است. در اين فضا، طبيعي است كه تجمعات بيروني را براي رساندن صداي خود به مسوولان و متوليان انتخاب ميكند. مطالبات اين نسل را به عينه ميتوان در اشعار ترانه شروين حاجيپور رديابي كرد، اگر گوش شنوايي باشد.