نگاهي به «معارضه»، مجموعه شعر نگين فرهود
رويكردهاي عريضهنويسي
سريا داودي حموله
نظر به هوا/ كه از دورترين سمت شتابش ميآيد و/ ميخواندم به خود/ نظر به هوا كردم و گفتم تو كيستي؟/ و منتشر شدم در او/ و سرد به شال گردن ابرها پيچيدم/ و بر صداي منتظر اشيا/ كه دستگيره را ميچرخاند و ميدود به اتاق/ باريدم/ و نشنيدم/ خانه از فضايل آميخته با خشت و خونش/ قلبي در آورده مرا سپاس بگويد: / سپاساي هزار و يك شبِ لالاييات/ لاي لاجورد پتو/ كه طفل نوباوه صبح را/ به دبستان ميبرد و شب از كوهِ كمر/ به قعر خستگي ميافتاد/اي در برودت آشپزخانه قسطي/ اجاق را ميمانستي/ و وقتي طرههايت/ رگي به تيغ سپردند و/ زيباييات را به وحشت انداختي/ ماه با حزن خواهري دلتنگ/ پيش ميآمد و در صورتت ميگريست/ سپاساي هاله آفتابِ دور سرها/ كه تغير نميكند جهت كهرباني ات با باد/ تو ميتواني از شير آب شهري چكه كني/ و تعارف شوي از پياله فرتوتي به گلدان ها/ و زندگي ات پا به پا كند درون وقفه مرگ/ تا چراغبرداري از چشم هات/ براي آويختن به غيابت (عريضه پانزدهم)
در حافظه نگين فرهود هرچه بخواهي هست. (1) از قدرت زبان روايي استفاده ميكند و تصاوير انتزاعي را به نمايش ميگذارد. از همه ظرفيتهاي حواس بهره ميگيرد، تا به واسطه تصويرسازيهاي عيني و تخيل وقايع پيرامون را ترسيم ميكند.
در بخش دوم مجموعه «معارضه» (2) فرم مناسب عريضه نويسي سبب شده است، تا راوي / شاعر احساسات و ادراكات خود را درون آن بريزد. زيرا با بهرهگيري از تكنيك و فرم عريضه رويكرد تازهاي آفريده شده است. عريضه از تجربههاي شخصي شاعر است. انتخاب آن براي واكاوي به علت تازگي فرم و ساختار اين نوع ژانر در شعر مدرن است.
رويكردهاي عريضهنويسي
ساختار زيباييشناسي عريضه مبتني بر مفاهيم انساني است. از لحاظ فاعليت هر كدام از عريضهها زاويه ديد خود را دارند. آنچنان كه در «عريضه پانزدهم» تركيبي از سطرهاي ساده و پيچيده، همگن و غيرهمگن پشت سر هم ميآيند تا مفاهيم را رقم بزنند.
رويكرد افعال
بارِ معنايي و ساختاري عريضه بر دوش افعال است. بهطوري كه در چند مورد فعل به عنوان يك سطر مجزا قرار گرفته است. در اين وضعيت دو سطر (باريدم / و نشنيدم) نشان از تاكيد خودگويي بر موضوع است.
با توجه به نوع راوي و تغيير زاويه ديد بيش از بيست و شش دفعه از افعال در انواع زمانها استفاده شده است. آنچنان كه به همه زمانهاي شناور (تقويمي) اشاره دارد. فعلهاي اخباري و استمراري زمان را در برهههاي مختلف نشان دادهاند.
رويكرد راويان
شاعر دو آينه در دست دارد، آينهاي رو به خود و آينهاي رو به ديگر صداها... كه قدرتهاي تازه اجرايي را در بر ميگيرد.
با توجه به راويان مختلف و تغيير زاويه دم به دم، مخاطب آگاه حس ميكند، با يك نمايشنامه روبهرو است كه همانند منظومههاي فشرده چندين شاهد و راوي دارد. در اين وضعيت شاعر راوي صداهاي مختلف است. گويا در وجودش افراد ديگري هم هست كه بنا به ضرورت از راوي مركزي پيشي ميگيرند (نظر به هوا / كه از دورترين سمت شتابش ميآيد و / ميخواندم به خود/ نظر به هوا كردم و گفتم تو كيستي؟)
اجراي شعر مانند نمايشنامه است. صداهاي مختلفي به گوش ميرسد. تغيير زاويه نگاه با تغيير صحنه هماهنگ است.
در مفصلبنديهاي زماني، مكاني، معنايي و ساختاري چندين روايت با زاويه ديد مختلف به نمايش گذاشته ميشود. شعر فضاي منسجم و لحني يكدست دارد. سطربندي براساس محتوا است و كمترين فاصلهگذاري بين سطرها نشان از ارتباط مفاهيم با هم دارد.
رويكرد موسيقيايي
در عريضهنويسي تكرار حروف ظرافتهاي موسيقيايي را به ذهن متبادر ميكند.
واو موصول دوازده مرتبه بين سطور تكرار شده است. آنچنان كه حدود چهل و چهار بار حرف واو در برخي كلمات آمده است. حرف ربط «كه» چهار بار در اول برخي سطرها قرار گرفته است كه نشان از هم بسته معنايي است.
شاعر در اجراي عريضه موفق است. به تناليته زبان، دكلاماسيون كلام و طنين واژهها دقت مضاعف دارد. بهطوري كه بيشتر درگير چينش كلمات و برخورد نحوي با زبان است. به واسطه طنين كلمات و واجآرايي شعر را در جهت ريتم و هارموني به پيش ميبرد.
رويكرد شطحگونه
عريضه از نوعي قصار گونهگي برخوردار است. بيشتر در محوريت مرگنامه يا نيستي نامه (هيچ انگارگي) ميگنجد. در اين بافتار شطحگونه، زبان سخت و پرطمطراق در ارتباط متون عرفاني و شطحيات عارفانه خود را به نمايش ميگذارد (و زندگيات پا به پا كند درون وقفه مرگ/ تا چراغبرداري از چشمهات/ براي آويختن به غيابت) شاعر با نهايت استفاده از كلمات در جهت ايجازمندي حركت ميكند. به واسطه لحن متون عرفاني از معنايي به معناي ديگر گريز ميزند تا وجوه تلخ و حسرتباري از عرفان مدرن را به نمايش بگذارد.
رويكرد اشيا
شاعر در نگاه نخست، دركي دگرگونه از اشيا دارد. در برخورد با اشيا و پديدهها به شيوه تشريفات برخورد ميكند (و سرد به شال گردن ابرها پيچيدم/ و بر صداي منتظر اشيا/ كه دستگيره را ميچرخاند و ميدود به اتاق) تشخيص از بنيانيترين صور خيال است كه اين جانبخشي بازتابي از واقعيتها ميباشد. اشيا از كلمات متولد ميشوند، و كلمات از اشيا شنيده ميشوند (اي در برودت آشپزخانه قسطي/ اجاق را ميمانستي/ و وقتي طره هايت/ رگي به تيغ سپردند)
رويكرد ايماژيستي
شاعرانگي عريضه در كاربردهاي استعاره خود را نشان ميدهد. تصاوير خيرهكننده در زبان روايي بازتاب جهانبيني و انديشه شاعر است.
در ايماژ (تصوير ذهني) از قدرت زبان استفاده شده است. گاه تصاوير ذهني و عيني پشت سر هم ميآيند، تا تصاوير شهودي محور استعاره قرار بگيرد.
تصاوير انتزاعي در سطرهاي (و سرد به شال گردن ابرها پيچيدم، خانه از فضايل آميخته با خشت و خونش، طفل نوباوه صبح را، زيباييات را به وحشت انداختي، تا چراغبرداري از چشمهات...» آنچنان شاعرانه هستند كه استعاره را در عمق تصاوير نشانه رفتهاند.
رويكرد مفهومي
در اين كشف و شهود پازلهاي مختلطي از موتيف و موضوعهاي متفاوت كنار هم چيده شدهاند تا وجوه تازهاي از تصاوير روايي ترسيم شود.
عريضه در سطح مضاميني اتفاق ميافتد كه وضعيتي پيام گونه دارد. در اين راستا مفاهيم مدرنيسمي نظير «پوچي و نيهيليسم، مرگانديشي و پوچانگاري، عشق و مرگ، نيستي و فنا، اضطراب و اندوهوارگي ... » از موتيفهاي تكرارشونده انسان معاصر هستند.
پي نوشت:
1- «در حافظه هر چه بخواهي هست.» مارسل پروست در جستوجوي زمان از دست رفته
2- معارضه، نشر افراز، چاپ اول 1401.