• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5318 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۶ مهر

گزارش يك قتل نافرجام!

مهرداد حجتي

بهانه ممنوع‌الكاري البته مقاله بلندي بود كه در روزنامه «بهار» چاپ شده بود. «بررسي دو دهه مديريت در صدا وسيما» و عنواني كه در صفحه يك، تيتر شده بود: «برنامه‌سازي با زيان» بود. فرداي همان روز انتشار مقاله بود كه مرا به ساختمان «شبكه جهاني جام‌جم» فراخواندند تا به من اطلاع دهند برنامه‌ام توقيف شده است. عنوان برنامه‌اي كه مي‌ساختم، «اين هفته» بود. يك مجله تلويزيوني كه رويدادهاي مهم هنري هفته را پوشش مي‌داد. سينما، تئاتر، تجسمي و چهره هنري هفته، آيتم مهم‌ترين خبري‌هاي هنري هفته هم بود. چيزي شبيه برنامه «Show Biz» شبكه «CNN». اما مدير شبكه در ديدار با من، هيچ اشاره‌اي به مقاله‌ام نكرد. او نامه محرمانه‌اي را نشان داد كه در آن «معاونت سيما»، تهيه‌كننده و كارگردان برنامه را ممنوع‌الكار اعلام كرده بود. در آن نامه، بهانه اين ممنوع‌الكاري نه مقاله من كه مواردي از خود برنامه ذكر شده بود! پخش گزارشي از تئاتر پچپچه‌هاي پشت خط نبرد عليرضا نادري‌نجف‌آبادي، گزارشي از متوقف شدن فيلم زنگي و‌ رومي ناصر تقوايي، خبر درگذشت كاوه گلستان بر اثر انفجار مين در عراق، از مواردي بود كه به برنامه «اين هفته» اشكال گرفته شده بود. معلوم بود همه‌اش بهانه است، چون برنامه‌هاي توليدي بلااستثنا پيش از پخش از چند فيلتر سختگيرانه بازبيني عبور مي‌كنند و به اصطلاح فريم به فريم تصاوير با دقت مورد بررسي قرار مي‌گيرند و با مهر و امضاي مدير گروه و مدير پخش امكان پخش پيدا مي‌كنند. 
در چنين شرايطي پخش بدون نظارت يك برنامه توليدي، هرگز امكان‌پذير نيست. از اين‌رو معلوم بود همه موارد اشاره شده در نامه كه به بهانه آنها، حكم ممنوع‌الكاري من و توقيف برنامه صادر شده بود، كاملا بي‌اساس است. از مدير شبكه خواستم تا اجازه دهد يك كپي از نامه را در اختيارم قرار دهد. گفت به ‌دليل محرمانه بودن، ممكن نيست. از او خواستم اجازه دهد از نامه يادداشت بردارم. هنگام يادداشت‌برداري، متوجه امضاي زير آن شدم. «رضا پورحسين»، قائم‌مقام معاونت سيما نامه را امضا كرده بود. او را مي‌شناختم. كسي كه در راديو مدتي مديريت گروه دانش را برعهده داشت. من هم در آن زمان سردبيري برنامه «جنگ جوان» و «راه شب» را برعهده داشتم. اتاق‌مان، در ساختمان راديو در ميدان ارك، روبه‌روي هم بود. با هم سلام‌عليك و رفاقتي داشتيم. بعدها او به «شبكه چهار سيما» رفت و من مدتي پيش از او به «شبكه دو سيما». او چند سال بعد مدير شبكه شد و ‌من عهده‌دار طراحي و ساخت چند برنامه تازه فرهنگي براي شبكه دو در زمان مديريت «مهدي ارگاني». دوراني كه به ناگاه با رياست «علي لاريجاني» توفاني شد. «احمد پورنجاتي» معاونت سيما را عهده‌دار شد و با «مهدي ارگاني» مساله پيدا كرد. مساله‌اي كه در نهايت منجر به كناره‌گيري ارگاني از مديريت آن شبكه شد. مهم‌ترين ايراد پورنجاتي به ارگاني، موضوع «كم‌بينايي» او بود. به او گفته بودند، تلويزيون نياز به مديريت يك فرد «بينا» دارد و او رنجيده خاطر پس از سال‌ها مديريت موفق، از شبكه دو رفته بود و پورنجاتي هم بلافاصله «جعفري‌جلوه» را جاي او نشانده بود. كسي كه بارها، در راديو با او بر سر نمايشنامه‌هايم مشكل پيدا كرده بودم. او هم مثل «اصغر پورمحمدي» مدير گروه اجتماعي، مرا «روشنفكر» خطاب مي‌كرد! «روشنفكر» در آن سال‌ها يك كنايه بود. كنايه به افراد غير حزب‌اللهي و دگرانديش كه رفتارشان سنتي نبود. من در آن هنگام تازه تحصيل دوره «دكترا» را آغاز كرده بودم. اتفاقي كه موجب خرسندي بعضي‌ها نبود. همان زماني كه بارها، نمايشنامه‌هاي من، بدون هيچ توضيحي، از سوي«جعفري‌جلوه» مدير گروه نمايش، رد شده و ‌اجازه پخش از راديو پيدا نكرده بود. تا آغاز دهه هفتاد هنوز، شبكه‌هاي متعدد راديويي راه نيفتاده بود و تلويزيون هم در حال راه‌اندازي شبكه‌هاي تازه، بود. همه مديران دهه شصت و هفتاد راديو، بعدها مديران ارشد صدا و سيما شدند.
جعفري‌جلوه، اصغر پورمحمدي و رضا پورحسين هم سه تن از همان مديران سابق راديو‌ بودند كه به ناگاه بركشيده و در مناصبي همچون مدير يكي از شبكه‌هاي تلويزيوني مشغول به‌ كار شدند. حالا اما من، در اوايل دهه هشتاد، سر و كارم با يكي از همان مديران، يعني رضا پورحسين افتاده بود. هم او كه در نامه‌اي محرمانه از مدير شبكه جهاني جام‌جم خواسته بود، پخش برنامه «اين هفته» را متوقف و مرا از كار تعليق كند. از دفتر مدير شبكه خارج شدم. اقدام قائم‌مقام معاونت سيما، چيزي شبيه حكم اعدام بود! تعبيري كه من فرداي آن، در نامه‌اي مشروح، آن را به ‌كار بردم. نامه‌ام مستقيم خطاب به «پورحسين» نوشته شده بود. يك به يك اشكال‌ها را مستدل پاسخ داده و از او گله كرده بودم كه چرا پيش از صدور «حكم اعدام»، اجازه دفاع به متهم داده نشده است؟ يك روز پس از تحويل نامه به دبيرخانه معاونت سيما، تلفن همراهم زنگ خورد. مردي از آن سوي خط پرسيد: «آقاي حجتي؟» گفتم بله. او گفت كه آقاي دكتر با شما كار دارند. پرسيدم كدام دكتر؟ او گفت دكتر پورحسين و ‌بعد بلافاصله روي خط آمد. به گرمي با من حال و احوال كرد. گفت نامه را تازه خوانده است و دوست داشته با خودم حرف بزند. بعد براي اينكه گفت‌وگو به درازا نكشد، مرا براي ناهار دعوت كرد. فرداي آن تماس، ديدار در دفتر او، در ساختمان سيزده طبقه جام‌جم رخ داد. همان گله‌هاي مكتوب را حالا رودررو با او در ميان مي‌گذاشتم. او سوگند خورد متوجه نام مهرداد حجتي در آن نامه محرمانه نشده، چون نامه را شوراي عالي نظارت بر برنامه‌هاي سيما نوشته و او به عنوان رييس آن شورا، آن را همراه ديگر نامه‌ها امضا كرده است. با اين حال، گله من به قوت خودش باقي بود. به او گفتم اين مورد مي‌توانست براي فرد ديگري هم رخ دهد، آن‌ وقت تكليف چه بود؟ 
گفت‌وگوي ما تا ساعتي ادامه يافت حتي تا ساعتي پس از ناهار. بعد به منشي‌اش دستور داد پيش‌نويس نامه‌اي را براي لغو دستور پيشين آماده كند. دقايقي بعد نامه آماده شده بود. او‌ در نامه جديد به مدير شبكه جهاني جام‌جم، دستور بايگاني نامه پيشين و لغو دستورات آن را داده بود. ضمن اينكه خواسته بود، پخش برنامه «اين هفته» از سرگرفته شود. نامه همان ساعت به دفتر مدير شبكه فكس شد. تلفني هم به‌ وسيله منشي موارد گوشزد شد. اتفاقي كه آن روز افتاد، شايد يكي از نادر اتفاق‌ها از اين دست در سازمان صدا و سيما بود. اتفاقي كه به نظر بيشتر شبيه يك قصه بود و معجزه‌وار مشكل در آن حل شده بود. بهانه اصلي، البته هرگز به آن اشاره نشد.
مقاله پژوهشي «بررسي دو دهه مديريت در صدا و سيما»، از دوره رياست «رضا قطبي» تا «علي لاريجاني» را به دقت بررسي كرده و به موارد مهمي اشاره كرده بود. از جمله جلوگيري از حضور «علي لاريجاني» در هيات وزيران دولت اصلاحات، به دليل پخش برنامه بحث‌برانگيز «چراغ» كه در آن روح‌الله حسينيان، قتل‌هاي زنجيره‌اي را، به ياران خاتمي ‌‌و تيم او نسبت داده بود! اتفاقي كه خشم وزرا را در پي داشت و فرداي آن، از حضور او در جلسه هيات دولت ممانعت شده بودند و مهم‌تر از آن، اشاره به برنامه «هويت» كه در آن، به شكلي روشمند، تخريب چهره‌هاي تابناك فرهنگي كشور در دستور كار قرار گرفته بود. برنامه‌اي كه بعدها معلوم شد زيرنظر «حسين شريعتمداري» توليد و براي پخش به تلويزيون داده شده بود.اين اشارات و اشاره به مديريت عنان‌گسيخته «علي كردان» به عنوان معاون مالي، اداري سازمان، در حيف و ‌ميل منابع، استخدام بي‌رويه خارج از ضابطه خواص، خانه‌نشين كردن بسياري از برنامه‌سازان نخبه، فربه شدن بيش از اندازه سازمان، همه از مواردي بود كه در آن مقاله به آنها اشاره شده بود. به علاوه آمار و ‌ارقامي از گزارش تحقيق و تفحص مجلس از سازمان صدا و سيما كه براي نخستين‌بار در اين مقاله به آنها استناد شده بود. حالا اما، در شرايطي عجيب، اين مقاله كه بهانه اصلي برخورد با من بود، از ديالوگ مديران سازمان با من حذف و ‌جاي آن را بهانه‌هاي ديگر گرفته بود. هر چند كه در روز بازگشت به شبكه جام‌جم، مدير گروه، «حميد ‌خونمري» صريحا به اصل مطلب اشاره كرد و سراغ مقاله را گرفت. او گفت: «مديران ارشد سازمان، از مقاله‌ات برآشفته شده‌اند و آن ممنوعيت، واكنش به اين مقاله بوده است.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون