بررسي «اعتماد» از زمينههاي ارتكاب جرمهاي مختلف ميان نوجوانان و جوانان
فقر، ريشه تمامي جرايم
نيروهايي كه جوانان را به سمت تخلف و جرم سوق ميدهند بر نيروهاي بازدارنده كه پليس و زندان است برتري دارند
بهاره شبانكارئيان
انحرافات و كجرويهاي اجتماعي و آسيبشناسي اجتماعي به نوعي شناخت ريشه بينظميهاي اجتماعي را شامل ميشود. در واقع آسيبشناسي اجتماعي ريشهيابي بينظميها، ناهنجاريها و آسيبهايي نظير بيكاري، اعتياد، فقر، خودكشي، طلاق و... همراه با علل و شيوههاي پيشگيري و درمان آنها و شناخت شرايط بيمارگونه و نابساماني اجتماعي است. به عبارت ديگر خاستگاه اختلالها، بينظميها و نابسامانيهاي اجتماعي، آسيبشناسي اجتماعي است زيرا اگر در جامعهاي هنجارها مراعات نشود كجروي پديد ميآيد و رفتارها آسيب ميبيند. يعني آسيب زماني پديد ميآيد كه از هنجارهاي مقبول اجتماعي تخلفي صورت بگيرد. عدم پايبندي به هنجارهاي اجتماعي موجب پيدايش آسيب اجتماعي ميشود.
نوجوانان و جوانان در جامعه به راحتي تحتتاثير يك آسيب اجتماعي قرار ميگيرند و در شرايطي كه ناچار باشند حتي دست به جرايم گوناگون ميزنند. از مهمترين علل و عواملي كه دختران و پسران جوان را به سمت خلافهاي متعدد سوق ميدهد ميتوان به مشكلات اقتصادي و فرهنگي اشاره كرد.
در اين گزارش طي گفتوگو با يك جامعهشناس و يك روانشناس اجتماعي به زمينههايي كه دختران و پسران نوجوان و جوان را وادار به ارتكاب جرايم ميكند، پرداخته شده است.
سن خلافكاران به ۱۲ سال رسيده است
«امانالله قراييمقدم» جامعهشناس در بررسي عوامل روي آوردن جوانان به جرايم مختلف به «اعتماد» ميگويد: «نوع جرايم، خشونت و حتي خودكشي يا ارتكاب به قتل در ميان دختران و پسران متفاوت است و به شيوههاي مختلف صورت ميگيرد اما دختران و پسران جواني كه مرتكب جرمهاي مختلفي ميشوند ريشه آن را ميتوان در خانوادههايشان جستوجو كرد. دختران و پسراني كه در كودكي در خانوادههاي بيسرپرست، بد سرپرست يا تكسرپرست بزرگ ميشوند به دليل اينكه به آنها آنطور كه بايد و شايد رسيدگي نميشود در دوران نوجواني و جواني به راحتي به جرمهاي گوناگون روي ميآورند اما ريشه رخ دادن تمام جرايم فقر و عدم تامين معيشت است. البته به اين موضوع نيز بايد اشاره كرد كه نوع محلهاي كه دختران و پسران جوان در آن زندگي ميكنند از اهميت خاصي برخوردار است و ميتواند زمينهاي براي روي آوردن آنان به انواع جرايم باشد. دوستان و اطرافيان جوانان نيز بسيار مهم هستند چون جوانان به نوعي تحتتاثير دوستان و همسنهاي خود قرار ميگيرند. به عبارتي وضعيت جامعه به گونهاي است كه نيروهايي كه جوانان را به تخلف، دزدي و جرايم ديگر سوق ميدهند بر نيروهاي بازدارنده كه پليس، زندان و… است، برتري دارند. وقتي دختران و پسران جوان ما در خانوادههاي فقير يا در محلههايي كه جرايم در آنها زياد اتفاق ميافتد، بزرگ ميشوند ناخودآگاه به سمت جرمهاي مختلف گرايش پيدا ميكنند.»
او در ادامه توضيح ميدهد: «از طرفي وقتي جوانان در جامعه با بيكاري مواجه ميشوند و در تامين معيشت خودشان و خانوادههايشان دچار مشكلاتي هستند، مجبور ميشوند به كارهاي خلاف روي بياورند. خود مسوولان بارها به اين موضوع اشاره كردهاند كه ۴ ميليون جوان در جامعه بيكار هستند. نتيجه بيكاري در جامعه، توزيع ناعادلانه ثروت و درآمد، وجود رانت، رشوه و… باعث ميشود دختران و پسران جوان ما به سمت خلاف قدم بردارند. متاسفانه در كشور ما به دليل ناكارآمديها روز به روز اين مشكلات هم بيشتر ميشوند. وقتي مشكلات اقتصادي و اجتماعي در جامعه وجود داشته باشد سن مجرمان نيز پايين ميآيد و نوجوانان هم مرتكب جرايم ميشوند. معمولا افراد در سن جواني و نوجواني مرتكب جرم ميشوند. افراد در سنين نوجواني و جواني نيرو و قدرت دارند و همچنين به خاطر هيجانهايي كه درون آنها توسط دوستان و اطرافيانشان رخ ميدهد به راحتي ميتوانند تحتتاثير نيروهاي منفي قرار بگيرند و دست به كارهاي خلاف بزنند. نوجوانان و جوانان خواستهها و اميالي دارند و وقتي به دليل مشكلات مالي در خانوادههايشان نميتوانند به آن خواسته و اميال دست پيدا كنند و در جامعه هم شغل مناسبي براي آنها وجود ندارد و با بيكاري مواجه ميشوند چارهاي جز روي آوردن به كار خلاف براي آنها باقي نميماند. اصولا هر چقدر فقر و شكاف طبقاتي در جامعه بيشتر شود سن خلافكاران نيز پايينتر ميآيد. در حال حاضر سن خلافكاران به ۱۲ و ۱۵ سال رسيده است. به عنوان مثال همان پسري كه اكنون در مرحله اعدام است و در بزرگراهها با اعمال خشونتآميز از ماشينها سرقت ميكرد، دليلش چه بود! فقر است كه باعث شده اين جوان به سمت اين تخلف روي بياورد چون با تامين معيشت روبرو است. جوانان مثل اين پسر وقتي خودشان و خانوادههايشان وضعيت مالي خوبي ندارند و بيكار هستند و شغل مناسبي در جامعه به آنها نميدهند و در حاشيه شهر هم زندگي ميكنند خب چه كاري ميتوانند انجام دهد جز خلاف… بايد ديد براي جوانان چه دختر و چه پسر چه كاري در جامعه توليد كردند! وقتي كار و شغلي نباشد جوانان ناچار ميشوند به خلافهاي گوناگون دست بزنند. دختران هم همين وضعيت را دارند اما نوع خلافشان متفاوت است. دختران وقتي در خانوادهاي فقير زندگي ميكنند و در جامعه براي آنان شغل مناسبي نيست براي كسب درآمد مجبور به تنفروشي ميشوند يا برعكس برخي از خانوادهها براي تامين معيشت و كسب درآمد دخترهاي خود را در اختيار مردان ميگذارند. تمام اين مشكلات و معضلات ريشه در فقر دارد.»
هر مجرم ۱۱ الي ۱۳ نفر ديگر را ميتواند
وادار به جرم كند
«عليرضا شريفي يزدي» جامعهشناس و روانشناس اجتماعي نيز در خصوص گرايش جوانان به خلاف به «اعتماد» ميگويد: «آسيبهاي اجتماعي بين جوانان و نوجوانان در تمام دنيا رايج است. بنابراين بايد اين موضوع را بپذيريم كه دوره نوجواني به دليل اينكه مغز هيجاني بر مغز عقلاني چيره است طبيعتا ميزان گرايش به انواع آسيبهاي اجتماعي ميتواند بيشتر باشد. پايه اصلي انواع آسيبها كه فرد در آينده ممكن است با آن مواجه شود در دوران نوجواني شكل ميگيرد. در جامعه ما آسيبهاي اجتماعي مانند تنفروشي در بين خانمها، مصرف موادمخدر يا فروش مواد مخدر در بين مردها بيشتر جنبه اقتصادي دارد اما نكتهاي كه در اين ميان وجود دارد اين است كه مثلا در يك دهه پيش بيشترين ميران تنفروشي و بيشترين ميزان گرايش به انواع آسيبهاي اجتماعي در مردها صرفا براي تامين معاش روزانه صورت ميگرفت يعني نيازهاي اقتصادي روزانه باعث ميشد كه افراد دست به چنين كارهايي بزنند ولي طي يك دهه اخير مخصوصا در زمينه تنفروشي يك تغيير بسيار مهمي در جامعه صورت گرفته و آن اين است كه بسياري از روسپيها و تنفروشها به خاطر تامين معاش روزانه دست به اين نوع آسيب و خلاف نميزنند بلكه براي ارتقاي جايگاه اقتصادي اين كار را انجام ميدهند. يعني در قديم بخش اعظم افرادي كه اين كار را انجام ميدادند كساني بودند كه براي نيازهاي روزانه تنفروشي ميكردند اما بسياري از تنفروشان امروز همانطور كه اشاره كردم براي جايگاه اقتصادي اين كار را انجام ميدهند. به عنوان مثال فرد ميخواهد ماشين پرايدش را تبديل به پژو كند، پژو را تبديل به ماشين مدل بالاتر كند پس اقدام به تنفروشي ميكند. مساله اصلي رخ دادن اين موضوع در بين نوجوانان و جوانان مشكلات اقتصادي است. چون نوعا اين نوجوانان و جوانان از خانوادههاي ضعيف اقتصادي بيرون ميآيند. تورم در دنيا حدود ۲ درصد است، حالا وقتي يك جامعهاي مثل جامعه ما كه تورم عادي آن طبق آمار رسمي حدود ۴۰ درصد است را در نظر بگيريم، نشاندهنده چه موضوعي است؟ خب اين مساله نشان از اين دارد كه جامعه تب دارد و حالش خوب نيست. در مورد تنفروشي هم همين است وقتي يك درصدي از نوجوانان و جوانان در دنيا به اين سمت كشيده ميشوند جوامع آن را در ميان آسيبهاي اجتماعي عادي فرض ميكنند ولي وقتي كه از حد نرمال آن خارج ميشود ميتوان متوجه شد كه جامعه در حالت عادي سپري نميكند كه اين موضوع در حال حاضر در جامعه ما ديده ميشود.»
او در ادامه ميگويد: «نكته مهمي كه در مورد تنفروشي وجود دارد اين است كه معمولا تنفروشان، آسيبهاي اجتماعي ديگر هم با خود به همراه دارند. يعني شخصي كه تنفروشي ميكند به دليل جايگاههايي كه در آن قرار ميگيرد معتاد هم ميشود. اين فرد براي نياز مصرف موادش شايد ديگر تنفروشي به تنهايي پاسخگوي نيازش نباشد و به خردهفروشي مواد مخدر دست بزند. همين شخص به دليل اينكه روابط غير مراقبت شده، امكان اينكه به انواع بيماريهاي مقاربتي دچار شود، زياد است. مثل اچپيوي، اچآيوي و امثال اينها. خب اين موارد خودشان مجدد آسيبهاي ديگر ايجاد ميكنند و اين چرخه فساد ادامه پيدا ميكند و اين شخص همراه با خودش ديگران را نيز آلوده ميكند يعني بر اساس آمار يك شخص معتاد در طول عمر اعتيادش بين ۱۱ الي ۱۳ نفر ديگر را ميتواند آلوده كند و اين آمار در جرايم ديگر هم صدق ميكند اما راهحل اين چرخه فساد چيست؟ اولين راهحل توانمندسازي خانوادهها است هم از بعد اقتصادي و هم از بعد فرهنگي به لحاظ آگاهي و دانايي يعني ما از لحاظ بعد اقتصادي بايد سريعتر وضعيت اقتصادي را به نحوي بهبود ببخشيم كه طبقه متوسط جامعه را نجات دهيم و از طبقه فقير جامعه كم كنيم و بر طبقه متوسطمان اضافه كنيم. به لحاظ سطح آگاهي و دانايي خانوادهها را در مورد شيوه برخورد و نحوه برخورد با نوجوانان و جوانان آگاه سازيم. نظام آموزشي بايد تغيير كند يعني افراد بايد در يك نظام آموزشي درس بخوانند كه سطح آگاهي و داناييشان را افزايش دهد و باعث شود جوانان و نوجوانان در زندگي در مقابل آسيبهاي اجتماعي مقاوم شوند. يكي ديگر از راهحلها ارتباط با جنس مخالف است. چون بخشي از افرادي كه به روابط نامتعارف جنسي كشيده ميشوند اين مساله نتيجه ارتباط و برخورد با جنس مخالف است و بايد در اين مورد يكسري آگاهيها داده شود و جوانان را با خطرات و راهحلهاي آن آشنا كرد. كلا نسل جديد كه شامل نيمههاي دهه ۷۰ و كل بچههاي دهه ۸۰ ميشوند، افرادي هستند كه از بسياري از قيد و بندهايي كه براي نسلهاي قبل وجود داشت رها هستند و به دنيا طور ديگري نگاه ميكنند و فهمشان از عالم هستي به نحو ديگري است در نتيجه براي جلوگيري از آسيبهاي اجتماعي ناچار هستيم كه دنياي آنها را بشناسيم.»