• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5325 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۴ مهر

حکومت مقدار معتنابهی دلجویی تلمبار شده به ملت بدهکار است

در همین نظام مردان واقع‌بینی هستند که سید حسن نصرالله را می‌ستایند و علنا بر او درود می‌فرستند که تنگ‌نظری نمی‌کند و در برابر جبهه اسرائیل و امریکا یارانش را به بهانه‌های واهی از دست نمی‌دهد. در حزب الله لبنان هم محجبه داریم و هم بی‌حجاب افراطی. با این حال سید حسن نصرالله درِ حزب‌الله را به روی هیچ لبنانی‌ای نبسته، دست رد به سینه دختران و پسران آلامد لبنانی نزده. دست راستش زیر سر اعاظم قوم ما که هم‌اکنون به سعه صدرشان محتاجیم. خدا خدا می‌کنیم که مقامات بلندپایه در این موقعیت خطیر قدری به مشرب خود وسعت بیشتری بدهند و بر سر همه دست پدری بکشند. منتها یقین کنید با این تیغی که استادان معزز دست گرفته‌اند و هرکسی را به اتهامی از لیست انقلابی‌ها خط می‌زنند تهش کسی و چیزی نمی‌ماند که بخواهند با استکبار جهانی دربیفتند. در افتادن با استکبار جهانی و نظام سلطه ابزار و لوازمی می‌خواهد که اولینش همین سعه صدر و پذیرفتن هر کسی است که شناسنامه ایرانی دارد. این مملکت همانقدری که مال بسیجی‌هاست مال طرف مقابلشان هم هست. همانقدری که محجبه‌ها از این کشور سهم می‌برند طرف مقابلشان هم صاحب حق است. خدایی و دنیایی با هر متر و معیاری که بسنجید، نه فقط به لحاظ مصلحت‌سنجی حذف طرف مقابل کار غلطی است بلکه به لحاظ حقوقی هم کسی نمی‌تواند حق دیگری را تضییع کند. این مملکت ملک مشاع هشتاد میلیون ایرانی است با گرایش‌های مختلف. اگر این طرفی‌ها سهم دارند از خیابان و رسانه و آسمان و هوا و پول و شغل، طرف مقابلشان هم دارند. زبان ما مو درآورد که بگوییم به بهانه‌های واهی نمی‌شود حق دیگری را ضایع کرد یا ندیده‌اش گرفت. بگیری سر از روزن برآرد کار هم دست خودش می‌دهد و هم دست تو. وقت حرف تکراری نیست، وقت گله‌گذاری هم نداریم. یک کلام ختم کلام. وقتی می‌گوییم ایران متعلق است به همه ایرانی‌ها منظورمان فقط خاک و جنگل وآسفالت نیست. اینها هم هست اما «ما» شرعا و عرفا باید که در دولت و مجلس و صدا و سیما سهم داشته باشیم که متاسفانه نداریم. یعنی نگذاشتند که داشته باشند. امروز ایرانیان بسیاری را می‌شناسیم که نه نماینده‌ای در مجلس دارند نه سهمی در دولت و نه حقی در رسانه‌ها. تعجب نکنید اگر در این شلوغی «دیگران» بیایند و صدای بی‌صداها شوند. این وسط شیاطینی به کمین نشسته‌اند که از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و کار پلید خود را پیش ببرند. چرا نگیرند و نبرند؟ برای همین حق بدهید که در این اوضاع و احوال پیچیده تعجبم بیشتر ‌شود وقتی ببینم که در چنین موقعیتی کماکان بر طبل حذف و تمامیت‌خواهی و عجب و خود بنیادی کوبیده می‌شود و... نمونه بارز این حذف و تمامیت‌خواهی را در صدا و سیما به‌وضوح هرچه تمام‌تر می‌شود دید. مرحوم بازرگان به مزاح می‌گفت رهبر اولیه انقلاب اسلامی محمدرضاشاه بود که با استبداد و تنگ‌نظری‌اش راه را بر انقلابیون هموار کرد. امروز هم اگر می‌بینید مردم پای شبکه‌های سعودی می‌نشینند و سفره جلوی تلویزیون دولتی انگلیس می‌اندازند دلیلش این است که تلویزیون خودمان جلوتر اینها را از خود و از نظام تارانده و با تنگ‌نظری و خود محوری سهم دیگران را به نام خود زده، حقشان را پامال کرده. بزرگ‌ترین شاعر معاصر ایران مرحوم سایه بود که هم مردم دوستش داشتند هم به معنی واقعی کلمه مردمی بود. برای انقلاب مردم هم دردمندانه شعر گفت که اتفاقا جزو بهترین سرودهای انقلاب ماندگار شده‌اند . مع‌ذلک سهم سایه در رسانه ملی چقدر بود؟ صفر. سهم استاد شفیعی کدکنی از رسانه ملی چقدر است؟ صفر. سهم مرحوم باستانی پاریزی از تلویزیون و رادیو چقدر بود؟ سهم دکتر موحد؟ سهم... باز هم نام ببرم؟ ما کم شاعر و متفکر و ادیب و فیلسوف و دانشمند نداریم اما هربار که گذرتان به رسانه ملی می‌افتد از بد حادثه چهره‌های تکراری و ملال‌آوری می‌بینید که هرآنکه جز خود را منکوب می‌کنند و به راحتی آب خوردن به دیگران بد می‌گویند و حقشان را می‌خورند، تهمت می‌زنند و... می‌گویند استکبار جهانی با تمام قوا به میدان آمده تا با ایران بستیزد. سلمنا. من هم می‌فهمم که امپریالیسم همه وزن تاریخی‌ و سیاسی و اقتصادی‌اش را روی تن و بدن نحیف ما انداخته تا استقامت‌مان را درهم شکند. منتها تعجبم از این بابت است که آیا با این رسانه‌های بیننده ستیز می‌شود به جنگ امپریالیسم رفت؟ آیا با این رسانه‌ها می‌شود در برابر جنگ هیبریدی نظام سلطه قد علم کرد؟ صریح باشم که وقت صراحت است. آیا با فروغی و رائفی پور و اذناب و انصارشان می‌خواهید به جنگ استکبار جهانی بروید؟
چهار. جمهوری اسلامی با دوستان داخلی‌اش خوب تا نمی‌کند. سهل است. آنها را به هر دلیلی از خود می‌رنجاند. جاهایی مثل بعضی روزنامه‌ها و رسانه‌ها و نهادها ساخته شده‌اند برای اینکه دوست را یک شبه تبدیل به دشمن کنند،‌ انصافا هم در این کار توفیقی بس عظیم دارند. در شعار البته دم از جذب حداکثری می‌زنند اما کیست که نداند کار اصلی بعضی‌ها، شغل بعضی‌ها، ماموریت‌شان همین دفع حداکثری است. این معدود دوستانی که مانده‌اند حقیقتا جای تقدیر و تشکر دارد که علی‌رغم جور و جفاهایی که دیده‌اند هنوز به جبهه دشمن نپیوسته‌اند. با این حال عمده دوستانی که ردای رسمی دفاع بر دوش می‌اندازند و وظیفه اداری‌شان دوستی است، دوستی‌شان چندان ارزش و فایده‌ای ندارد. دوستی که حقوق‌بگیر باشد و دفاعش منوط به ردیف بودجه باشد همین بهتر که دفاع نکند. مرحوم شهریار درباره سیدالشهدا شعری دارد که می‌خواهم از آن اقتباس لفظی کنم و آن را در وصف نظام به کار ببرم: دوستانش بی‌وفا و دشمنانش بی‌امان/ با کدامین سر کند مشکل دوتا دارد حسین. و البته مشکل دوتا دارد نظام. بخوان صدتا. هزارتا. 
پنج. وسط دعوا حلوا خیر نمی‌کنند. عرصه دعوای خیابانی جایی است که دست‌ها و زبان‌های بی‌قرار به جنبش درمی‌آیند تا نگفتنی‌ها را بگویند و نکردنی‌ها را بکنند. در این میان چیزی که بیش از بقیه به چشم و گوش می‌رسد حجم فوق‌العاده بی‌ادبی و بی‌نزاکتی است. حجم رو به فزونی رکاکت کلامی و یدی هر وطن‌پرستی را به واهمه می‌اندازد. در کمال شرمساری هم این‌طرفی‌ها و هم آن‌طرفی‌ها حیا را خورده‌اند آبرو را قی کرده‌اند. بچه مدرسه‌ای‌ها چیزهایی می‌گویند و نشان می‌دهند که من جنوب شهری شرمم می‌آید از شنیدن و دیدنش. مع‌الاسف اینجا هم جایی است که باید تیر ملامتم را به نهادهای فرهنگی و آموزش و پرورش و صدا و سیمای علیه ماعلیه نشانه بروم. از قدیم گفته‌اند هرچقدر پول بدهید همان‌قدر آش می‌خورید. شما به من بگویید در این سال‌ها چقدر برای ادب هزینه کردید تا بگویم چیزی که پیش آمده شایسته است که هزار بار بدتر از این باشد. باز هم دم خانواده‌ها گرم که هنوز تتمه‌ای از ادب و نزاکت باقی گذاشته‌اند و گه‌گدار به نشانه اعتراض جلوی بچه‌ها لبی گاز می‌گیرند وگرنه در آموزش و پرورش، در رسانه ملی، در رسانه‌های رسمی، در برنامه‌های فرهنگی، گزارش بدهند بگویند از این بودجه‌هایی که مصرف کردند چه تمهیدی برای ادب و اخلاق اندیشیدند و چه کردند. چه بذری کشته‌ایم که حالا می‌خواهیم ادب درو کنیم؟ چه تلاشی کردیم که حالا در موضع ناصح مودب می‌نشینیم و متوقع ادب طرفین درگیر شده‌ایم. از خدا جوییم توفیق ادب/ بی‌ادب محروم ماند از لطف رب. ما بابت همین بی‌ادبی فراگیر چیزی نمانده زبانم لال، خاکم به دهن، محروم شویم از لطف ربی که بیش از هر زمان دیگری به خیرش نیازمندیم. ادب و آزادگی عدل دینداری‌اند اما ما نه برای اولی کاری کردیم و نه برای دومی. برای سومی هم البته گرفتار ظاهر شدیم و در ظاهر گیر کردیم.
شش. حرف زیاد است و حوصله کم. گوشی برای شنیدن نیست، من هم متوهم نیستم که با چهارتا کلمه راهی پیش پای ملت بگذارم. روز روزش روی یخ می‌نوشتم و به آفتاب می‌سپردم، حالا که شب تار است. شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل... منتها دلم نمی‌آید که بعضی گفتنی‌ها را نگویم. گفتنی‌هایی که البته از فرط تکرار ملال‌آور شده‌اند و از چشم افتاده‌اند. منتها چاره چیست؟ بعضی چیزها را به هزار زبان باید گفت و شنید و مداوما یادآوری‌اش کرد. بعضی حرف‌ها تذکرش واجب است و نگفتنش موجب ضمان. سعدی فرمایش‌هایی دارد که کهنه نمی‌شوند. خصوصا جملاتی که رنگ و بوی سیاسی دارند همچنان تازه و باطراوتند. در جایی به مناسبتی می‌فرماید خرابی کند مرد شمشیرزن/ نه چندان که دود دل پیرزن.این را باید با آب طلا نوشت بر سردر دولت جمهوری اسلامی آویخت تا بداند که منجنیق آه مظلومان به صبح/ سخت گیرد ظالمان را در حصار. از منجنیق ترامپ و تحریم و جنگ باید ترسید و راه‌شان را سد کرد اما ترس اصلی در برابر دود دل پیرزنان و پیرمردانی است که در حقشان جفا صورت گرفته. عقل حکم می‌کند که جلوی تحریم و زورگویی امریکا بایستیم و دسیسه‌هاشان را نقش برآب کنیم. منتها این دسیسه‌ها در برابر آه مظلومان چیزی نیست که نگران‌مان کند. می‌دانید چه چیزی باعث نگرانی است؟ آه مادری که وقتی جگرگوشه‌اش می‌میرد کسی از طرف حکومت بلد نیست از او دلجویی کند. می‌دانید چه بمب و موشکی کارساز است؟ بدترین بمب و موشک آه گرمی است که از سینه سرد مظلوم بیرون بیاید و به کیوان بر شود. تحریم اصلی گریه پدری است که دختر دسته‌گلش پرپر شده و نمی‌داند با دل بی‌قرارش چه کند. حکومت مقدار معتنابهی دلجویی تلمبار شده به ملت بدهکار است که اگر هرچه زودتر صاف نکند گرفتارش می‌کند. این وسط صد البته شیاطین در کمینند تا مظلومان را مصادره کنند و به جبهه طرف مقابل‌شان ببرند که کرده‌اند و برده‌اند. علیکم به دلجویی. علیکم به دلجویی... همین بایدن گرفتار زوال عقل، گیرم از روی ریا، جلوی پسر جرج فلوید زانو زد و عذر خواست و غائله را خواباند. پس ریای شیخ به ز اخلاص ما/ کان بصیرت باشد و این از عمی. ما نه تنها دلجویی نمی‌کنیم که نمک بر زخم‌های ملت می‌پاشیم. دلجویی آداب دارد. راه دارد. روش دارد. نیازی به قربان‌صدقه‌های بی‌مبنا نیست. با حلوا حلوا دهن کسی شیرین نمی‌شود. همه ما کام‌مان تلخ است. گویی همه تلخکامان عالم را گرد هم جمع کرده‌اند تا داد خود از کهتر و  مهتر بستانند...
هفت. حکومت کردن بر مردمی که موبایل و ماهواره دارند سخت است نیاز به هوش و ذکاوت دارد. نیاز به زیرکی و خرد دارد. دهه شصت چشم و گوش ما بسته بود، توقع‌مان هم کم. حاکمان هم اینی نبودند که الآن شده‌اند. بی‌جهت نیست که دهه شصت تبدیل به نوستالژی شده. حقیقتا در دو طرف ماجرا صفایی بود که کارها را بر همه آسان می‌کرد. اما الآن از یک طرف چشم و گوش ما باز شده، توقع‌مان بالا رفته، ارتباطات‌مان فراگیر شده، دنیا نیز جلوی چشم‌مان عوض شده و تغییر کرده، ‌از طرف دیگر اما بعضی از ارکان حکومت هنوز تغییر نکرده‌اند میل تغییر هم ندارند نیازش را هم حس نمی‌کنند. حکایت همان راننده‌ای است که گفت جاده پیچید و من نپیچیدم. اما این وسط یک بلای علیحده هم سرمان آمده. ما مردم کامروایی نیستیم. به هر دلیلی نشد، نگذاشتند، نخواستند که کامروا شویم. ما به کرات و متناوبا گرفتار ناکامی‌ بلکه تلخکامی شده‌ایم. از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود. در هر عرصه‌ای که وارد شدیم خیلی زود سرمان به دیوار خورد و برگشتیم همان‌جا که بودیم. هر کاری خواستیم بکنیم نشد. هر ایده‌ای که در سر داشتیم به طاق نسیان کوبیدندش. حکومت بر تلخکامان کار ساده‌ای نیست. به‌ویژه ترسناک است اگر تلخکامان راه اصلاح را درست یا غلط مسدود بیابند و افق روشنی در مقابل خود نبینند. شعار بی‌ربط که نمی‌خواهیم بدهیم. راه اصلاح چندان باز نیست، خاصه اینکه دروازه‌بانانی بر روزنه‌های آن نشانده‌اند که نگذارند اتفاقی بیفتد. اما از سر صدق و درد به خودم و به شما - چه این‌طرفی و چه آن‌طرفی- عرض می‌کنم، متواضعانه و از سر خاکساری عرض می‌کنم که ما راهی جز اصلاح نداریم. تلخ‌کام یا ناکام راهی جز اصلاح وجود ندارد. راهش بسته‌است؟ چاره چیست؟ هر کسی در هر لباسی و از هر زبانی که بگوید طومار اصلاح برچیده شده و باید به روش دیگری عمل کرد و راه دیگری رفت شک نکنید که خیرخواه این آب و خاک نیست. نگاهی به جهان پیرامون‌مان بیندازید تا حساب کار دست‌تان بیاید که چاره‌ای جز اصلاح نداریم. اگر بسته است بازش کنیم. اگر بر آن گره کور زده‌اند با دندان بازش کنیم، اما بدانیم که راهی نداریم جز باز کردن راه اصلاح. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون