• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5330 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۳۰ مهر

ادامه از صفحه اول

حكمت  و حكومت

 به انديشه و تامل درباره آن نيازمنديم. نسبت بين «حكمت» و «حكومت» اين مضمون قرآني و بسيار دقيق و راهگشاست. مرحوم آيت‌الله دكتر مهدي حائري يزدي كه نام كتاب خود را «حكمت و حكومت» برگزيده است، به نظرم به همين مضمون قرآني توجه داشته است. قرآن مجيد وقتي از بنيان استوار حكومت داود عليه‌السلام سخن مي‌گويد، استواري و نيرومندي حكومت و حكمروايي او را مبتني بر حكمت و تصميم‌گيري حكيمانه مي‌داند: 
وشددْنا مُلْكهُ وآتيْناهُ الْحِكْمة وفصْل الْخِطابِ (ص: ٢٠) 
«و فرمانروايي او را استوار داشتيم و به او حكمت و نفوذ كلامي فيصله‌بخش بخشيده بوديم‌.» در كتاب مقدس هم اين مضمون به عنوان دعاي سليمان نبي عليه‌السلام آمده است. خداوند متعال به سليمان مي‌گويد: «هر چه از من بخواهي به تو اعطا مي‌كنم.» سليمان مي‌گويد: «خداوندا به من دانش و حكمت عنايت كن!» (كتاب مقدس، كتاب تواريخ دوم باب ۱ آيات ۱۰ و ۱۱) 
درباره اين سه گانه تامل كنيم! استواري و استحكام حكومت مبتني بر حكمروايي است كه بنيادش بر حكمت باشد. وقتي اساس حكمراني مبتني بر حكمت بود، شاهد تصميم‌گيري بهنگام و فيصله‌بخش خواهيم بود. اگر حكمت غايب بود، تصميم‌گيري متنازل و متزلزل مي‌شود و كار به امروز و فردا مي‌افتد، مي‌شود مثل موضوع حضور بانوان در استاديوم‌هاي ورزشي! تا رسيدن به يك تصميم عاقلانه چند دهه طول مي‌كشد. مي‌شود مثل مساله حجاب اجباري براي همگان از پير و جوان، مسلمان و اهل كتاب و جهانگرد خارجي و ديپلمات‌ها و...! آن وقت به جاي حكمت، «لجاجت» جايگزين مي‌شود و به جاي تصميم‌گيري بهنگام و قاطع، كار در «بلاتكليفي مزمن» و «تسويف» رها مي‌شود و ناگاه يا هر از گاهي با توفان اعتراض در خيابان و ميدان و ساحت عمومي روبه‌رو مي‌شويم. كار دشمنان ملك و ملت، انقلاب و نظام هم هميشه همين بوده و هست و خواهد بود كه بر موج بنشينند و از آب گل‌آلود آب مراد بگيرند. ما هم وقتي صحنه را نگاه مي‌كنيم، نمي‌توانيم نقش بي‌تدبيري و خودكردگي خويش را نبينيم و بدتر از نديدن انكار كنيم. آن عقاب خردمند حكيم ناصرخسرو وقتي تير بر بالش نشست و خونين و با پر و بال شكسته بر خاك افتاد:  بر خاك بيفتاد و بغلتيد چو ماهي/ وانگاه پر خويش گشاد از چپ و از راست/ گفتا عجب است اينكه ز چوب است و ز آهن/ اين تيزي و تندي و پريدن ز كجا خاست؟/ چون نيك نظر كرد، پر خويش در او ديد/ گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست!
اقتضاي حكمت اين است كه ما هم نقش دشمنان انقلاب، همان چوب و آهن را ببينيم و نيز نقش پرِ خويش را كه براي چوب و آهن فرصت و امكان پرواز فراهم كرده است. نا ديدن و انكار يا تقليلِ نقش خود، بديهي است كه مبتني بر لجاجت است و طبيعي است كه موجب استواري حكومت نمي‌شود.
بازگرديم و به راهي كه در اين ۴۴ سال آمده‌ايم، بينديشيم و به دستاوردهاي‌مان با فراست و دقت بنگريم. ببينيم در كجا به ‌جاي حكمت از لجاجت استفاده كرده‌ايم؟ اگر ديديم ما طبيباني هستيم كه در برخي مسائل اجتماعي و فرهنگي و سياسي، هرچه نسخه را تكراري پيچيده‌ايم، بيماران بهبود نيافته و حال و روزشان نه‌تنها بهتر بلكه بدتر شده است، در صحت تشخيص و دانايي و حذاقت طبيب ترديد كنيم!


بازگشت دانشگاه به سياست

 اما دوره‌هايي بر اين جنبش گذشت كه سكوت و بي‌تفاوتي بر آن حاكم بود. خرداد 1376 يكي از نقاط عطف حضور تاثيرگذار جنبش دانشجويي در عرصه سياست بود و در پي آن به‌رغم بي‌مهري‌ها و ستم‌هايي كه بر اين جنبش رفت كه فاجعه كوي دانشگاه در سال 1378 اوج اين بي‌مهري است، ميدان را خالي نكرد و در پي آن حوادث سال 1388 را پشت سر گذاشت و در انتخابات رياست‌جمهوري 1392 و انتخابات مجلسين شورا و خبرگان سال 1394 ميدان سياست را راهبري كرد و بالاخره به‌رغم سنگ‌اندازي‌هاي متحجران در انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم ميدان را خالي نكرد، اما چه اتفاقاتي در اين سال‌ها رقم خورد كه دانشجويان با سياست قهر كردند؟ چرا در انتخابات مجلس يازدهم و رياست‌جمهوري سيزدهم جاي جنبش دانشجويي خالي بود؟ به هر حال عوامل اين قهر هر چه بود و هر كه بود اكنون دانشگاه با دانشجويان تازه نفس دهه هشتادي به ميدان سياست برگشت. اين نسل بي‌ملاحظه و شفاف است، مطالباتش را صريح فرياد مي‌زند، اما در عين صراحت، لطيف است. اهل خشونت نيست، اما خشونت را نيز برنمي‌تابد. بنا بر اين بازگشت دانشگاه به سياست مبارك است، به شرط آنكه حرمت‌شان را نگه داريم، زبان‌شان را درك كنيم، به جاي تقابل با آنها تعامل كنيم و به جاي بگير و ببند با آنها گفت‌وگو كنيم و بالاخره به نفع بزرگ‌تر‌هاست كه كشور را با كوله‌باري از تجربه به اين نسل بسپارند.


دوگانه «سخنوران آزاد»  و «مصلحان خاموش»

اين افراد در هر جايگاهي كه باشند و هر ادعا و توجيهي براي رفتارشان داشته‌ باشند، ويرانگر حيات اجتماعي و وحدت سرزميني جامعه‌اند. ميدان‌داري رجزخوانان 
به ويژه در هنگامه‌هايي كه جامعه نياز به بازانديشي مصلحانه و آرامش دارد، جامعه را به لبه پرتگاه و آنومي سوق مي‌دهد. كساني كه چشم‌ها را بسته و دهان‌ها را باز مي‌كنند و كنشگران مصلح از آفت اتهام‌ها و تخريب‌هاي آنها در امان نيستند، نمي‌توانند ياريگر و دلسوز سرنوشت جمعي شهروندان جامعه باشند. چنين افراد و گروه‌هايي بخت جامعه براي گذر از بحران‌ها و مشكلات را از بين برده و حتي عامل بازتوليد بحران‌ها مي‌شوند. جامعه در دوران مشكلات و سختي‌ها، نياز به مصلحان اجتماعي دارد و به هر نحو ممكن بايد كساني كه به صلاح و مصلحت جامعه نمي‌انديشند و تنها به شكل دروغين خود را دلسوز معرفي كرده ولي در عمل بر آتش نفرت و شكاف‌ها مي‌دمند، مهار و كنترل شوند نه در جلوه «استادان»، همه تمهيدات و اختيارها براي نقش‌آفريني آنها فراهم باشد. جامعه امروز ايران، نياز مبرم به نقش‌آفريني و كنشگري مصلحان اجتماعي و سياسي دارد. بازانديشي و اصلاحات، يك گزينه تفنني نيست، يك ضرورت گريزناپذير است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون