انتشارات ققنوس منتشر كرد
چاپ تازهاي از «شعر و تجربه» ويلهلم ديلتاي
كتاب «شعر و تجربه» اثر ويلهلم ديلتاي با ترجمه منوچهر صانعي درهبيدي به تازگي به چاپ دوم رسيد.
چاپ اول اين كتاب را انتشارات ققنوس در سال ۱۳۹۴ منتشر كرده بود. «شعر و تجربه» جلد پنجم از مجموعه شش جلدي گزيده آثار ويلهلم ديلتاي، فيلسوف نامدار آلماني است. ديلتاي مباحثش در اين كتاب را خود به تقليد از ارسطو «فن شعر» ناميده بود و اعتقاد داشت كه «شعر و تجربه»اش جايگزيني براي فن شعر يا رساله پوئتيك ارسطوست. هرچند كه اين ادعا با توجه به محتواي اصلي فن شعر كه در موضوع درام يوناني است، كمي قابل تامل است.
ادعاي ديلتاي اين است كه دوران فن شعر ارسطو سپري شده و دانش فن شعر كليت و ضرورتي از نوع علوم طبيعي ندارد كه بتوان يكبار و براي هميشه يك دانش فن شعر كلي تدوين كرد، بلكه اصول و مباني آن متناسب با شرايط تاريخي معتبر است و براي هر دوره تاريخي بايد يك فن شعر خاص تدوين كرد.
مترجم در معرفي ساختار اصلي كتاب چنين نوشته است: «اين كتاب شامل دو بخش يا دو پاره است. بخش اول آن شرح و بسط فنون فن شعر جديد است و بخش دوم به تحليل آثار دو شاعر بزرگ آلماني، گوته و هولدرلين پرداخته كه ضمن آن به آراي شكسپير و روسو و بعضي شعراي ديگر نيز پرداخته است.
در بخش اول عنوان «تخيل شاعر» شامل چهار قسمت است. در قسمت اول ماهيت فن شعر بازمانده از ارسطو با اقتضائات فن شعر جديد در آثار نويسندگان و شاعراني چون گوته، شيلر و برادران شلگل بررسي شده است و زمينه را براي تدوين يك فن شعر جديد فراهم ميكند.
در ادامه معرفي كتاب به قلم صانعيدرهبيدي ميخوانيم: «قسمت دوم شامل سه فصل است: در فصل اول ديلتاي به ذكر سرشت و خصلت شاعر پرداخته است. در فصل دوم ماهيت آفرينش شعري را از ديدگاه روانشناسي تشريح كرده است. در اينجا از تفاوت تصور، احساس و اراده و تعامل آنها در شكلگيري مفاهيم زيستي سخن ميگويد و سپس مفاهيم زيباييشناختي را از آنها استنتاج ميكند. در فصل سوم نمونههايي از گوته و شكسپير و بعضي شاعران ديگر آورده است.
قسمت سوم به مبحث مهم، ظريف و دشوارفهم «صورت نوعي» (كنايي= Typical) در شعر پرداخته و احساسات شاعرانه را به عنوان بازتابهاي تجربههاي زيسته در ذهن شاعر ذكر كرده است.»
از نظرگاه مترجم، مولف در قسمت چهارم «شعر و تجربه» كوشيده است اصول فني شعر جديد را از دادههاي تجربه زيسته استنتاج كند. اين قسمت شامل سه فصل است؛ در فصل اول به خلاقيت ذهن شاعر پرداخته است. در فصل دوم فنون شاعري را بررسي ميكند. در فصل سوم به تحليل اين مطلب پرداخته كه يك فن شعر كلي (جهاني) و ضروري وجود ندارد بلكه فن شعر داراي ساختار و شرايط تاريخي است. به اين مطلب در فصول قبلي اجمالا اشاره شده است. در اينجا به نكته تاريخي دقيق و مهمي پرداخته كه اولينبار در عصر جديد در قرن هجدهم مورد توجه ويكو و هيوم واقع شد و آن تجانس و هماهنگي عناصر فرهنگي و تاريخي است: اقتصاد، حقوق، سياست، علم، اخلاق و… در يك دوره تاريخي مفروض با هم تناسب و تجانس دارند؛ يا با هم رشد ميكنند، يا با هم درجا ميزنند، يا با هم فروميپاشند و اين مورد اخير مرگ آن تمدن است.
صانعيدرهبيدي مينويسد: «مولف در كتاب به تشريح سه دوره زيباييشناسي در عصر جديد ميپردازد: اول اينكه الگوي زندگي متعارف و سنتي كهنه و فرسوده شده و بايد آن را رها كرد. دوم اينكه شعر جديد در فكر احياي طبيعتگرايي دوره يوناني است. الگوي اين دوره علوم آناتومي و فيزيولوژي است كه اندامهاي زنده را آنگونه كه هست نشان ميدهند. در اين دوره چاقوي شاعران از چاقوي جراحان تيزتر است. سوم اينكه حركت هنر به جلو بر اساس طبيعت خالق آن يعني انسان است. سپس به شرح اصول و مباني و موضوعات و مسائل زيباييشناسي در سه قرن هفدهم، هجدهم و نوزدهم پرداخته است. در قرن هفدهم اصول زيباييشناسي براساس قوانين عقلي و رياضي علوم طبيعي برآمده از فلسفه لايبنيتس و در قرن هجدهم تحليل انطباعات حسي - زيبايي و در قرن نوزدهم روش تاريخي تحليل مفاهيم زيباييشناسي مورد توجه بوده و ديلتاي به تشريح آنها پرداخته است.»