احتمال باران
ميترسم، مضطربم
و با آنكه ميترسم و مضطربم
باز با تو تا آخرِ دنيا هستم
ميآيم كنار گفتوگويي ساده
تمام روياهايت را بيدار ميكنم
و آهسته زير لب ميگويم
برايت آب آوردهام، تشنه نيستي؟
فردا به احتمال قوي باران خواهد آمد.
تو پيشبيني كرده بودي كه باد نميآيد
با اين همه … ديروز
پي صدايي ساده كه گفته بود بيا، رفتم،
تمام رازِ سفر فقط خوابِ يك ستاره بود!
خستهام ريرا!
ميآيي همسفرم شوي؟
گفتوگوي ميان راه بهتر از تماشاي باران است
توي راه از پوزش پروانه سخن ميگوييم
توي راه خوابهامان را براي بابونههاي درّهاي دور تعريف ميكنيم
باران هم كه بيايد
هي خيس از خندههاي دور از آدمي، ميخنديم،
بعد هم به راهي ميرويم
كه سهم ترانه و تبسم است
مشكلي پيش نميآيد
كاري به كار ما ندارند ريرا،
نه كرمِ شبتاب و نه كژدمِ زرد
سيدعلي صالحي