ادامه از صفحه اول
از گزارشگران ايراني بايد تقدير به عمل آيد
شخصا بيشتر از اين ميرنجم كه اين دوستان تواناييهاي روزنامهنگاران داخل كشور را ناديده ميانگارند و نسبت به رسانههاي آن سوي مرز، احساس خود كمبيني دارند. دههها پيش يونسكو كنفرانسي در ايران برگزار كرد و برگزاركنندگان از سطح توانايي روزنامهنگاران ايراني شگفتزده شده بودند. من شهادت ميدهم كه نسل جوان روزنامهنگاران ايراني اگر آزادانه و در چارچوب حرفه خودشان فعاليت كنند، ميتوانند نه فقط در تمام ايران بلكه در سطح جهاني تاثيرگذار باشند. اگر گزارشگران ايراني اين امكان را بيابند كه از كشورهاي ديگر گزارش تهيه كنند، آنگاه درمييابيم كه خيلي از خودباختگيها در برابر رسانههاي خارجي وجهي ندارد. سالهاست كه گزارشهاي گزارشگران خارجي در نشرياتي مثل لوموند فارسي را مطالعه ميكنم و ميبينم كه گزارشگران ايراني بسيار دقيقتر و بهتر مينويسند. به نظر من اين دقت و درستنويسي با توجه به امكانات محدود و حقوقهاي بسيار كمي كه روزنامهنگاران ايراني ميگيرند، معجزه است. زبان فارسي به علت نثر قدرتمند فارسي و كرشمههاي زباني نسبت به زبانهاي انگليسي و امريكايي و فرانسوي تواناييهاي بيشتري دارد. نمونههايي چون گزارش بر دار شدن حسنك وزير در تاريخ بيهقي و گزارشهاي دقيق و خواندني سعدي در گلستان شاهد اين ادعاست. نثر فارسي به ويژه براي گزارشنويسي بسيار مناسب است و روزنامهنگاري كنوني ما هم وامدار همين سنت و زبان است و در نگارش گزارشها، مرز بين حكايت و روايت را در مينوردد. اين زبان به محتواي گزارش زيبايي و عمق فراوان ميبخشد. اگر رمانهاي امروز فارسي را بخوانيد، در مييابيد كه بسيار تحت تاثير گزارشهاي روزنامهنگاران ايراني است. منتها ما به علت كمبود بودجه و كمتوجهي مسوولان به جايگاه بايسته خود نرسيدهايم. ما ميتوانستيم سردمدار گزارشنويسي در جهان باشيم و با افتخار ميگويم نسل جديد ما از ما جلوتر است. اين نسل با همه مشكلات و كمبودها و انقطاعهاي نسلي اين اندازه شجاع و تواناست و توانسته اوج بگيرد. اين در حالي است كه اين روزنامهنگاران متاسفانه امكان ديده شدن نداشتهاند. بايد از آنها قدرداني به عمل آورد. از اين جهت اين ادعا كه دو روزنامهنگار ايراني خارج از ايران آموزش ديدند، توهينآميز است و بايد براي دوستاني كه اين متن را نوشتند، جلسات توجيهي برگزار شود.
ايران يكپارچه خاري در چشم دشمنان
كرد، لر، بلوچ، آذري، عرب ايراني، بختياري، تركمن و گيلك، مازني و ... در شمال و جنوب و غرب و شرق و مركز بسان رنگينكماني چنان درآميختهاند كه رشك و حسد بدخواهان را دو چندان كرده است. طي چهار دهه گذشته به خاطر شرايط ويژه، كهن سرزمين ما دستخوش تحولاتي شده كه در سايه همبستگي، همدلي و درايت مسوولان كشتي ايران با همه فراز و نشيب در مسير متلاطم به ساحل نجات رهنمون شده است، لكن حوادث و تحولات داخلي طي سالهاي اخير پيكر ايران را دچار زخمهاي دروني كرده كه از يك طرف ايرانيان وطندوست را مضطرب و مشوش كرده و از سوي ديگر بدانديشان و كجانديشان داخلي و همچنين دشمنان خارجي را به قهقهههاي مستانه نزديك كرده است. اكنون ما در يك برهه حساس و خطرناك تاريخي در نتيجه دو قطبي شدن جامعه قرار گرفتهايم لذا عقل، انديشه، درايت وطندوستي همگان از مردم و مسوولان ايجاب ميكند كه با يكدلي و همبستگي سرود «اي ايران» و «چو اي نباشد تن من مباد» را سر دهيم و كشتي ايران يكپارچه را به ساحل نجات برسانيم و اين امانت را با افتخار و سربلندي به نسلهاي آينده منتقل نماييم.
ايران علاوه بر موقعيت ويژه ژئوپليتيكي و ژئواستراتژيكي مركز جهان تشيع نيز هست كه مسووليت علماي اعلام را نيز دوچندان ميكند لذا بر «شاخ نشستن و بن بريدن» و ايران را دچار آشوب كردن روا نيست، از اين رو بر آحاد ايران فرض است كه نسبت به سرنوشت كهن ديار ايران عزيز حساس باشند و رسالت تاريخي خود را نسبت به مام وطن فراموش نكنند. تاريخ به ما آموخته كه بزرگترين تهديد ممكن براي ايران، ايجاد شكاف بين مركز و پيرامون و همچنين ايجاد بي اعتمادي بين ملت و دولت است. متاسفانه شواهد نهتنها گوياي شكاف روزافزون بين مركز پيرامون بلكه بياعتمادي بيشتر بين ملت و دولت است كه «من نميشنوم بوي خوش از اين اوضاع» خدايا ايران را از دروغ، دشمني و خشكسالي حفظ كن و آرامش را به اين كهن ديار باز آر.
هوم هوم اجتماعي
- بر خلاف اعتراضهاي متمركز كه با سركوب يا تطميع و گفتوگو با ليدرها براي اقناع كنترل ميشوند، اعتراضهاي سيال از چنين ويژگي برخوردار نيستند. در اينچنين اعتراضهايي همه افراد، ليدر و سرچشمه اعتراضي محسوب ميشوند.
- آنچه به گسترده شدن اعتراضهاي سيال ياري ميرساند، آن است كه مخاطبان اعتراضهاي سيال دقيقا نميخواهند ماهيت واقعي معترضين و خواستههاي آنها را به رسميت بشناسند. اين عدم تمايل، مانع از تشكيل حلقه اتصالي بين معترضين و مخاطبان اعتراضها براي شنيدن و شنيده شدن ميشود. اين مساله با شناختهاي ناقص و نادرست از جمعيت اعتراضي و تعميم آماري نادرست و شيوههاي برخورد تحقيرآميز و تحليلهاي يكطرفه تشديد ميشود.
- يكي از اشتباهات مهلك حاكميتها در تحليل اعتراضهاي سيال آن است كه بر اساس ويژگيهاي افراد دستگير شده دست به تعميم ميزنند. در صورتي كه اعتراضهاي سيال در مقام تشبيه، «ويژگي كوه يخي» دارند؛ به اين معنا بخشي از آن در معرض ديد است، اما بخش مهمي از آن ناپيداست.
- اعتراضهاي سيال از ماهيت ناشناخته ماندن معترضين، براي گسترده شدن و تداوم خود بهره ميگيرد، اما به محض دستگيري يا كشته شدن افراد خود تلاش ميكند تا آنها را به عنوان نماد خود معرفي كند. اين پارادوكس گمنامي- شهرت به پيچيدگي اعتراضهاي سيال ميافزايد.
- اعتراضهاي سيال از ماهيت پنهان كردن ترس معترضين در زير چتر «همه يا هيچ كس» برخوردار هستند .
- اعتراضهاي سيال از ماهيت خلقالساعه بودن و ابداع شيوههاي جديد برخوردار هستند.يكي از اين شيوهها، توانايي مناسبتسازي زماني و تقارن آنها با مناسبتهاي تقويمي است. معترضين به راحتي ميتوانند مناسبتهاي تقويمي و تقارن تصادفي آنها را با تحولات اعتراضي به نفع جريان خويش تفسير كنند.
- كنترل هوم هوم اجتماعي يا اعتراضهاي سيال بسيار دشوار است. رويكردهاي كنترلي در اين پديده بايد مبتني بر اقناع جمعي و انجام اصلاحات ريشهاي و پايدار باشد؛ مگرنه بهرهگيري از رويكردهاي امنيتي، راه به جايي نخواهد برد.
نگاه به درون
اعطاي عموم حقوق شهروندي آنان در راس برنامهها قرار گيرد و يك چند نگاه به درون را شعار خود سازيم و سر خود گيريم و به بازنگري و بازسازي در افكار و بينشها، اخلاق و رفتار اقتصادي و اجتماعي و روابط و مناسبات سياسي و اجتماعي خود بپردازيم.
ما بايد تا زماني كه حداقل با همسايگان وابسته و غيروابسته خود، به حدودي از تعادل تاثيرگذار قوا و روابط سالم نايل نشويم، سخنان و شعارهاي جاهطلبانه، جلوگيري از تسخير و تخريب ناپسند سفارتخانههاي آنان در ايران بزرگ اسلامي و پرهيز از تنش و خشونت را ملاك عمل خويش قرار دهيم. با پرهيز از ريخت و پاش، تاكيد بر توليد هر چه بيشتر و فراهم آوردن ظرفيتهاي اشتغال براي لشكر جوان انبوه بيكاران و تعامل با جهانيان را مجدانه پيگيري و حق انتقادات و اعتراضات را پاس بداريم.