يك روز شيرين و دلچسب
در دانشگاه شريف
سپس در صورت فراهم شدن فضا، خشم ناشي از سرخوردگياش فوران ميكند. دانشجويان دهه شصت، محدوديتهاي بيشمار دانشگاهها را تحمل ميكردند، چراكه مشابه آن محدوديتها در همه سطوح جامعه اعمال ميشد، اما امروزه به مدد انقلاب در صنعت ارتباطات و بازتر شدن فضاهاي زندگي خصوصي و اجتماعي، در نميتواند بر همان پاشنه سابق خود در دانشگاهها بچرخد. دانشجويي را فرض كنيد كه ميتواند با همكلاسيهاي خود بدون هرگونه تفكيك جنسيتي به رستورانهاي شهر برود، اما به محض ورود به دانشگاه، با تفكيك جنسيتي در سلفسرويس دانشگاه روبهرو ميشود. او چنين تفاوتي بينِ محيط بيرون و درون دانشگاه ِمحل تحصيل خود را نه تنها غيرمنطقي ميبيند بلكه آن را بياحترامي به شأن و شخصيت و اعتبار خود قلمداد ميكند. چنين تحميلاتي فقط به اين حوزهها محدود نميشود. يك دانشجو خارج از دانشگاه، از حق اظهارنظر بيشتري برخوردار است، با چهرههاي علمي و سياسي و فرهنگي مورد علاقهاش آزادانهتر تماس ميگيرد و در نوع پوشش خود احساس راحتي بيشتري ميكند؛ اما در داخل دانشگاه وضع كاملا معكوس است و او به دليل هر كدام از اينها بايد به كميتههاي انضباطي يا ديگر نهادهاي ناظر و سختگير در دانشگاه پاسخگو باشد. باز همه اينها فقط بخشي از مشكلات يك دانشجو است. او بهرغم تحصيل در يك رشته سخت و دشوار، فرصت شغلي مناسبي در انتظار خود نميبيند، از تبعيض آشكار بين دانشجويان در برخورداري از آزادي فعاليت در دانشگاه برمبناي اعتقادات و گرايشهاي سياسي آنان به ستوه ميآيد و از ضعف بنيه علمي استاداني كه با استفاده از رانت و نفوذ بر كرسيهاي تدريس تكيه زدهاند، رنج ميبرد. هر يك از اين محدوديتها و مشكلات كافي است تا دانشجويي را به خشم و عصيان بكشاند، چه رسد به اينكه همه اين موارد يكجا جمع و روز به روز هم تشديد شود. دانشجو خواهان احترام در همه زمينههاي فوق است. آنها سرمايه حال و آينده اين كشورند. با محدوديتهايي كه دانشگاه را عملا به نوعي پادگان تبديل ميكند، اين سرمايه را عاصي نكنيد و نسوزانيد.