پديده كشورهاي فرسوده
علياصغر مصلح
نظم جهاني به سويي ميرود كه برخي كشورها را فرسوده و فشل ميخواهد. با تاسيس سازمان ملل متحد مناسبات ميان كشورها بر اساس واحدهاي دولت-ملت تعريف شد. طبق منشور سازمان ملل دولتها خواست ملتها را نمايندگي ميكنند.
بر اين اساس دولتهاي قدرتمند ديگر نميتوانستند بهطور مستقيم در امور ملتهاي ديگر دخالت كنند. اما اين قدرتها همچنان با سرِ كار آوردن دولتهاي دستنشانده يا با كودتا، نفوذ و سلطه خود بر ملتهاي ضعيف را ادامه ميدادند. اين وضع مدتها ادامه داشت، ولي در دو دهه اخير گويي كه نفوذ و سلطه شكل جديدي پيدا كرده است. بدين صورت كه دولتهاي مزاحم و مقاوم در مقابل نظم جهاني، به سويي سوق داده ميشوند كه به تدريج معيوب و فشل شوند.
كشورهاي فرسوده و معيوب به ظاهر دولتهاي مستقل و مستقري دارند، اما به تدريج دچار چالش شده و هر چه ميگذرد، كارايي خود را ازدست ميدهند. دولت در اين كشورها دستخوش درگيريهاي مزمن، روزمرّگي و بحران شده و ديگر از برنامهريزي درازمدت و به خصوص برنامه توسعه و حفظ محيطزيست و برنامههاي كلان اجتماعي و فرهنگي و آموزشي و آيندهنگري در تكنولوژي و علم خبري نيست. از وقتي كه باب حضور غيرمستقيم و سپس نيابتي دولتهاي قدرتمند در كشورهاي دچار بحران باز شد، بر تعداد كشورهاي معيوب و فشل افزوده شده است. با نسل جديد رسانهها و افزايش نقش آنها در نظم قدرت، رسانهها خود به ابزارِ نفوذ نيابتي در كشورهاي مورد تعرض تبديل شدهاند.
در حال حاضر كشورهايي مانند ليبي، سوريه، عراق، افغانستان و مصر در مراتب مختلفي قابل توصيف با عنوان كشورهاي فرسوده و فشل هستند. در اينگونه كشورها قانون هست و نيست، نهادهاي سياسي در هر زماني ممكن است دچار تغيير شوند.
ميدان سياست در اين كشورها، محل حضور كشورهاي مختلفي است كه منافعشان با وضع آن كشور مرتبط است. در اينگونه كشورها مردم به زيستن در حالت تعارض و منازعه و ترديد و زندگي ميان بيم و اميد عادت كردهاند.
دولت در كشورهاي فرسوده مانند ماشيني قراضه و پنچر است و مردم براي تامين حداقلهاي زندگي ناچارند به دولتهاي خود هر چند ضعيف و ناكارآمد تمكين كنند. به نظر ميرسد كه نظم جهاني جديد در حال خو كردن به اين پديده است. وقتي دولتهاي غربي دريافتند كه داعش لشكري بينالمللي است و اعضاي آن از همه كشورها، ازجمله كشورهاي اروپايياند، به تدريج از حساسيت آنها براي ادامه حضور داعش و گروههاي مشابه در خاورميانه كاسته شد و حتي برخي سياستمداران در تريبونهاي غيررسمي اظهار كردند كه خشونت پديدهاي جهاني است و بايد وجود مناطقي به عنوان مناطق تحت خشونت را بپذيريم. حتي اين عبارت شنيده شد كه ميتوانيم خشونتهاي درون كشورهاي خود را بدان مناطق پمپاژ كنيم! در شرايط جديد منازعات جهاني، كشورهايي كه در مناطق منازعهخيزند و دچار چالشهاي مزمن و مداومند، مورد تهديد فرسوده و فشل شدند.
وضع كشورهاي در معرض چنين خطري، بيش از هر چيز وابسته به چگونگي نسبت دولت و ملت است. كشورهايي كه در دام چنين خطري قرار ميگيرند، بايد بدانند كه فشل شدن بيش از همه نتيجه نزاع و چالشهاي مزمن است و تنها راه مصون ماندن از چنين تهديدي كاهش نزاعها، همگرايي و تقويت رابطه ملت و دولت، تقويت خرد جمعي و توانمندسازي اراده ملت است. نظم قدرت در شرايط جديد اراده ملتها را به بازي ميگيرد. دست پنهاني است كه فريبكارانه گاه به صورت خواست ملتها ظاهر ميشود و گاه به صورت اراده دولتها.
در چنين اوضاعي همه چيز وابسته به چگونگي رابطه ميان دولت و ملت و نحوه تعامل آنها با يكديگر است. در حال حاضر كشورهاي منطقه خاورميانه بيش از مناطق ديگر جهان در معرضِ چنين تهديدي است.