«اعتماد» در گفتوگو با يك آسيبشناس
به افزايش خشم و پرخاشگري در جامعه ميپردازد
بمباران خشونت
بهاره شبانكارئيان
در حال حاضر هر جا سرمان را ميچرخانيم فيلمها و صحنههايي كه داراي خشونت هستند را ميبينيم. ديدن چنين فيلمها و صحنههايي در آيندهاي
نه چندان دور آسيبهاي اجتماعي فراواني را از خود به جاي خواهد گذاشت. كودكي كه در جامعه فقط خشم و پرخاشگري را شاهد است در آينده چگونه شخصيتي پيدا خواهد كرد؟ ملاحظه خشونت و درگيري در فيلمهايي كه در شبكههاي مجازي دست به دست ميشود افراد را به سمت افسردگي يا خودكشي سوق ميدهد. خشونت، پديده هولناكي است كه موجب سلب امنيت و آسايش زندگي بشر ميشود. از خفيفترين جرايم كه عليه اموال صورت ميگيرد تا شديدترين جناياتي كه عليه جسم و حيات انسان ارتكاب مييابد همه از مصاديق خشونت هستند. در تعريف كلي از خشونت ميتوان گفت كه خشونت از اقدام عليه جسم و جان، شرف، مال و حقوق افراد بهطوري كه ايجاد ترس كند را شامل ميشود. «اعتماد» در اين گزارش به برخي از عواملي كه موجب بروز خشونت در افراد جامعه ميشود، اشارهاي ميكند.
خشونت رفتاري قابل انتقاد در جامعه
«مجيد ابهري» آسيبشناس و رفتارشناس اجتماعي درخصوص خشونتي كه بهطور ناخودآگاه در جامعه در حال وقوع است به «اعتماد» ميگويد: «خشونت يكي از واكنشهاي اصلي رفتاري است كه مبناي آن خشم و پرخاشگري است. با توجه به مشخصات و ويژگيهاي روحي، رواني، اجتماعي و فرهنگي فرد خشونت به پا خاسته از وجود رفتار او آثار و عواقب متعدد و مختلفي به جاي ميگذارد. خشونت رفتاري قابل انتقاد در جامعه است. يعني اي بسا فرزندان ما با ديدن خشونت كلامي بين والدين يا مشاهده خشونت بين افراد در خيابان و اماكن ديگر به سمت اين رفتار ناپسند كشيده شده و اين وضعيت آزاردهنده در رفتار و روان آنها نهادينه ميشود. در حال حاضر درگيريهاي فيزيكي، ضرب و جرح و قتل آمار قابلتوجهي در مراجعان به پزشكي قانوني و قوه قضاييه و نيروي انتظامي دارد، چرا اينگونه است؟ بسياري از افرادي كه دستشان به خون ديگران آغشته شده و موجب بسته شدن دفتر حيات انسان ديگري شدند، نه قاتل به دنيا آمده بودند و نه در فطرت آنها قتل و كشتار وجود داشته است اما خشم و خشونت باعث شده كه در يك لحظه با يك اتفاق ساده فرد تبديل به قاتل شده و خود او نيز دفتر حياتش بسته شود. از تقابل رفتاري و درگيريهاي لفظي تا درگيريهاي فيزيكي از آثار خشم و خشونت در روابط فردي و اجتماعي به حساب ميآيد. بيشتر درگيريهاي فيزيكي ريشه در خشونتهاي بين فردي داشته و گاه اتفاق ميافتد كه به خاطر يك جاي پارك يا نگاه كردن يا برخورد بسيار ساده و مختصر بين دو فرد درگيري فيزيكي به وجود ميآيد و چه بسا به قتل و ضرب و جرح شديد منجر ميشود. متاسفانه در جامعه ما خشونت رفتاري بسياري از جوانان، فرزندان و بزرگسالان ما را احاطه كرده است. وقتي به فيلمهاي خشونتآميزي كه اين روزها در شبكه مجازي منتشر ميشود و بازيهاي رايانهاي نگاه ميكنيم درصد قابلتوجهي از آنها داراي صحنههاي خشونتآفرين و خشن هستند. همچنين از اسباببازيهاي موجود در جامعه ميتوان نتيجه گرفت كه بيش از 85درصد از اين اسباببازيها شمشير و خنجر و انواع تفنگها و تيركمانها هستند. رفتارشناسان دلايل خلق خشونت در جامعه را به دو گروه تقسيم ميكنند كه اين دو گروه اصلي عبارتند از: دلايل محيطي و اقتصادي؛ مانند گراني، تورم، مشكلات شغلي و حرفهاي، بيكاري و مشكلات كاريابي و همچنين بالا رفتن قيمتها بهطور لحظهاي كه موجب آزار اكثريت شاغلان در جامعه مخصوصا بازنشستگان و حقوقبگيران ميشود. در خانوادهها مهارت كنترل خشم يا مديريت هيجانهاي رفتاري به فرزندان آموخته نميشود. در مدارس اي كاش به جاي دروس بياثر و بيفايده به فرزندان ما در سطوح مختلف ابتدايي، متوسطه و دانشگاه مهارتهاي كنترل رفتار و مديريت هيجاني رفتاري آموخته شود. فرو خوردن خشم رفتاري بسيار انساني است و اميرالمومنين فرمودند كه بپرهيزيد از خشم كه آغاز جنون و پايانش پشيماني است و به درستي نيز از نظر علمي و رفتارشناسي اين فرمايش كاملا منطبق با واقعيت انساني و رفتاري است. خشونت با خشم شروع ميشود و با پشيماني ناشي از رفتارهاي نادرست سرزده از انسان پايان مييابد. گروه دوم از دلايل علاوه بر گراني ساعتي و فقر اقتصادي مشكلات رفتاري است؛ سر و صدا، آلودگيهاي صوتي، آلودگيهاي تنفسي، تراكم انساني در خانههاي كوچك يا در خانههايي كه سه يا چهار خانوار در كنار يكديگر بهطور اشتراكي زندگي ميكنند ديگر راهي براي نشاط و شادابي نميماند.»
رسانهها ميتوانند در كاهش خشونت جايگاه ويژه و موثري داشته باشند
ابهري در ادامه توضيح ميدهد: «از طرف ديگر گران بودن ابزار نشاط در جامعه يكي ديگر از دلايل بروز خشونت است. يعني وقتي فردي بخواهد خانواده خود را به سينما، تئاتر يا پارك ببرد كلي هزينه ميشود و براي يك فردي كه حقوق كافي ندارد، در اينگونه حركات يعني مسافرتهاي تفريحي يا گردش و سياحت بهطور غيرممكن بروز مييابد، بنابراين باعث خستگي روحي يا رفتاري و بروز تقابلهاي رفتاري ميشود. بيكاري يا درآمد پايينتر از استاندارد زندگي، خود يكي از دلايل به وجود آمدن پرخاشگري در انسانها است. وقتي دولت اعلام ميكند سقف حقوق براي درآمد شايسته در جامعه 18ميليون تومان است و كمتر از اين زير خط فقر قرار ميگيرد درنتيجه اگر دقت كنيم چند درصد از افراد جامعه ما كمتر از اين مقدار حقوق ميگيرند؟ آنهايي كه حتي توان تهيه ضروريترين اقلام مورد نياز خود و خانوادهشان مثل گوشت، مرغ، لبنيات و ميوهجات تازه را ندارند هم از نظر تغذيه دچار ضعف و كمبود ويتامينهاي لازم ميشوند و هم شرمندگي خانواده آنها را در مسير پرخاشگري و خشونت ميكشاند. خستگيهاي ناشي از كارهاي مضاعف براي افراد كمدرآمد مثل كارهاي نوبت دوم و سوم خود يكي از دلايل پرخاشگري و خشونت است، چراكه نه فرزندان و همسر مرد خانواده را ميبينند و در كنار او هستند و نه مرد خانواده بهطور كامل در كنار همسر و فرزندان است. اين خلأ عاطفي موجب بروز مشكلاتي مانند تقابلهاي رفتاري زناشويي، كاهش روابط زناشويي و طلاقهاي عاطفي و طلاقهاي واقعي ميشود. مدت زمان زيادي نيست كه از قتل يك دختر به وسيله پدرش يا از بريدن سر يك همسر توسط شوهرش و به دست گرفتن سر بريده او و گردش در خيابان ميگذرد در اين مدت كوتاه بايد جامعهشناسان، رفتارشناسان و روانشناسان به فكر اين بودند كه چرا خشونت به اين درجه رفتاري در جامعه رسيده است. رسانهها ميتوانند در چارهجويي و كاهش خشونت در جامعه جايگاه ويژه و موثري داشته باشند. با ارايه برنامههاي نشاطآور و طنزهاي فاخر ميتوانند فتيله خشونت را پايين كشيده و خشم و پرخاشگري را در جامعه كاهش دهند. افزايش نشاط اجتماعي و حمايت سازمانها و نهادهاي مربوطه از خانوادههاي داراي فرزند براي رشد و شادابي و نشاط در خانوادهها و ورزشهاي دستهجمعي و گروهي، سفرها و بازديدهاي خانوادگي ميتواند تا حد قابلتوجهي موجب كاهش تنشهاي رفتاري و افسردگي در جامعه شود و همين دليل باعث ميشود خشونت در اين راستا كاهش يافته و تنشهاي رفتاري و تقابلهاي رفتاري نيز به موازات آن كاهش يابد. رسانهها بايد از اخبار خشونتآفرين مانند قتل، جنگ و جدال و زد و خورد تا حد امكان خودداري كرده يا آنها را بهطور رقيق به اطلاع جامعه برسانند. از انتشار اين اخبار چه فايده و اثري در جامعه به وجود ميآيد! غير از ايجاد وحشت و انتقال تنشهاي رفتاري البته انتشار و بيان اخبار در جامعه ضرورت دارد اما اينكه در هر تصادف چقدر كشته ميشوند يا در يك نزاع و درگيري چه آثاري به وجود آمده غير از انتقال موج خبرهاي تلخ هيچ سود و تاثير مثبتي نخواهد داشت. از لحاظ رفتاري معتقد هستم گروه ديگري نيز وجود دارد و آن بارش و ريزش اخبار تلخ و آزاردهنده در جامعه است. افرادي كه هيچگونه ارتباطي با سكه يا دلار ندارند ولي دايم به وسيله اخبار رسانهها زير بمباران افزايش قيمت سكه و دلار هستند. همين تنشهاي عصبي باعث بالا رفتن خشونت در آنها ميشود. فردي كه اصلا نه با دلار سر و كار دارد نه با سكه ولي همينقدر كه ميبينيد ساعت به ساعت قيمت آنها تغيير ميكند يا وقتي براي خريد به مغازهاي ميرود قيمتي را كه امروز در حال خريد است با ديروز تفاوت چشمگير پيدا كرده همين تنشهاي رفتاري محدود بودن يا فقدان نشاط اجتماعي باعث بروز خشونت و خشم و پرخاشگري در جامعه ميشود.»