نظريه برچسبزني در سياست
بهطور كلي اهل سنت در بلوچستان به نسبت نزديكتر از گرايشهاي ديگر اهل سنت به شيعيان هستند، به علاوه وهابيت نيز كمترين نفوذ را در جهان تسنن داشته است و اگر در حال رشد بوده به علت تقابل ديني است كه ايجاد شده است. اين برچسبي ناجوانمردانه است. مشابه همان كاري كه وهابيون در برچسبزني به شيعيان ميكنند. در اينكه گرايش سلفي و سنتيگرا در ميان اهل تسنن وجود دارد شكي نيست، همانطور كه گرايش مشابه و حتي به صورت ارتجاعي در ايران و نزد برخي شيعيان وجود دارد ولي اين امر به معناي وابستگي به سعوديها نيست. البته سعوديها پول فراواني دارند و سرمايهگذاري ميكنند، ولي با برچسبزني به اقوام ايراني، بيش از همه به وهابيون و افزايش نفوذشان كمك ميكنند و قبح چنين انتسابي را از ميان ميبرند و اين عملي به غايت نابخردانه است. برچسب دوم زندگي از راه قاچاق است اعم از سوخت، يا مواد مخدر و... كه در فيلمها نيز ديده ميشود. اين مساله حتي اگر وجود داشته باشد، بيش از آنكه محصول خواست و انتخاب آنان باشد، ناشي از وضعيت و سطح توسعه اقتصادي و پايين بودن مشاركت سياسي و اقتصادي و وضعيت تحصيلي آنان و نيز موقعيت جغرافيايي است. اينها ذاتي هيچ گروه و قومي نيست، بلكه در شكلگيري چنين وضعي بيش از همه بايد به عملكرد حكومت و وضعيت عمومي منطقه رجوع كرد. مطالعات انجامشده در اين باره گوياست. مطالعهاي كه در سال ۱۳۷۸ در استان انجام شد و تحليل ثانويه آن را بنده انجام دادم به خوبي نشاندهنده شكاف موجود ميان گروههاي قومي آنجاست و نميتوان بدون پرداختن به اين نكته درباره آنان داوري كرد. و بالاخره سومين برچسبزني كه ناجوانمردانهترين و خطرناكترين برچسب نيز هست، تجزيهطلبي است. موضوعي كه با فرهنگ و رفتار بلوچ تطابقي ندارد زيرا پيمايشهاي ملي نشان داده كه بلوچها بيشترين تعلقات ملي را دارند. زدن چنين برچسبي موجب عاديسازي و ترويج اين گرايش خواهد شد، در حالي كه از اساس چنين گرايشي جدي و غالب نيست. حكومت ايران مهمترين كاري كه بايد انجام دهد، منع افراد و گروهها و رسانهها از زدن اين برچسبهاي ناروا به اقوام و گروهها و شهروندان ايراني است. به جاي اينكه دنبال منتقد و معترض باشيد تا به حساب آنان برسيد، بهتر است نيروهاي خود را جمع و جور كنيد كه با برچسب زدن بحرانآفريني نكنند.