خرد جمعي در رسانههاي نوين راه باز ميكند
تصاوير ايجاد شده از اشتراكات را در معرض ديد همگان قرار دهد و بستري براي تفاهم وگفتوگو و احتمالا اعتماد ايجاد كند. در همين ارتباط عرصه عمومي يا حوزه عمومي براساس نگاه هابر ماس، همان مكاني است كه فرصت تعامل و ديده شدن و شكلگيري نهادهاي مردمي عمومي فارغ از بستر حوزه خصوص و سياسي شكل ميگيرد. همانجا كه قرار است بر مبناي نوعي تفاهم عمومي و منفعت جمعي فضا براي ارتباط و گفتوگو و اقدام فراهم و بستري براي تصميمگيري جمعي در قالب نهاد و شبكه و جمع معنا دار شود. نكته قابل توجه در اين عرصه عمومي مفهوم ارتباط و عقلانيت است! يعني عرصه عمومي به دليل شكلگيري خرد جمعي فرصت تفاهم جمعي در قالب مدنيت را بر مبناي عقلانيت جمعي فراهم ميكند و بستر كشاكشهاي غير ضرور را به نوعي مسدود ميسازد! در اين فضا آنچه در گردش است گفتوگو است و هابرماس اين گردش گفتوگو محور را كانون تحول براي عرصه عمومي ميداند! (هابرماس، 1380) از نگاه وي رسانهها نقش تنظيمگر اين حوزه را برعهده دارند و كاركرد آنها در قالب سالمسازي، حفاظتكننده و شكلدهنده افكار عمومي هستند، اما اين رويكرد هابرماس براي رسانههاي جريان اصلي بود اما اكنون رسانههاي نوين با عرصه عموميسازي به نوعي نه تنها در شكلگيري افكار عمومي نقش دارند بلكه به نوعي توليدكننده و جاريسازي خرد جمعي نيز هستند! ازاينرو با توجه به ظرفيتهاي رسانههاي نوين در ايجاد شبكه ارتباطي ميان مردم در قالبي مسطح با نوع ديگري از فضاي عمومي در عرصه مجازي روبهرو هستيم كه فرصت ديده شدن و سخن گفتن و تفاهم تعامل را ايجاد كرده است. به عبارتي اگر آگوراي آتني فضاي شهري براي تعامل و ارتباط شهروندان و تصميمگيري بود اين فضا به حوزه مجازي در اين دوران كشيده شده و امكان لازم را براي شكلگيري خرد جمعي فراهم كرده است. مساله اصلي در اين ميان آن است كه حال كه فضايي براي گفتوگو و شكلگيري خرد جمعي يافتهايم چگونه از آن فضا براي رفع مشكلات در جهان واقعي استفاده كنيم!؟ اين سوال هميشه ذهن دستاندركاران حوزه مجازي را مشغول ساخته اما شايد توجه به يك نكته بتواند راه را تسهيل كند و آن اينكه امروزه حوزه مجازي بخشي از حوزه زندگي واقعي است لذا لازم نيست تلاشي در اين جهت صورت بگيرد. مهم اين است كه رسانههاي نوين با به رسميت شناخته شدن در عرصه دسترسي به خرد جمعي كاركرد بيروني خود را در تفاهم عمومي واقعي به نمايش بگذارند! خرد جمعي كالاي كميابي است كه دسترسي به آن بسيار دشوار است و راههاي رسيدن به آن نيز همچون خودش پرپيچ و خم است، اما رسانههاي نوين با استفاده از ظرفيت جذابيت حضور كاربران، سهلالوصول بودن، سرعت، برخورداري از ظرفيتهاي مختلف فيلم و عكس و نوشتار..... ظاهر راه را هموار كردهاند! در اين ميان خود كالا است كه بستر دسترسي به آن ظاهرا مهيا شده است! با كمي تامل شايد بتوانيم اين كالاي كمياب را پيدا كنيم و از ظرفيت آن براي حل مسائل واقعي جهان بهره بگيريم و تفاهم را بيشتر و گفتوگو را نهادينه سازيم!