سلام. ق طع بود.
سانسور بهتر است يا مميزي
فريدون محلسي
گرچه سانسور از ريشه لاتين است، اما مانند دوش و تلويزيون و تلفن در فارسي جا افتاده است. يعني روزنامهنگاران و نويسندگان و مترجمان با معني و مفهوم و كاربرد آن آشنايي كامل دارند. با اين حال مقامات براي پاسداري زبان فارسي ترجيح ميدهند از لفظ عربي مميزي به جاي سانسور استفاده كنند. اما ما كه خودمان اين كاره هستيم يعني هم خودمان را سانسور ميكنيم و هم خودشان سانسورمان ميكنند، لفظ دورگه خودسانسوري را هم اختراع كردهايم كه بين فارسي و لاتين هردوانه است و دلچسب و گاه درمان است و راهگشا. ضمنا چون لفظ يك رگه خودمميزي زياد به دل نمينشيند، يعني جور در نميآيد، ترجيح ميدهيم از خودسانسوري استفاده كنيم. مثلا هنگام گزارش برخي وقايع خياباني به آهنگ «همه جا آرامه، ما چقدر خوشحاليم» گوش فرا ميدهيم.
در ارزيابي خوبي و بدي هر چيز معمولا به فوايد و خواص آن در مقايسه با مشابهش استفاده ميكنند. يعني وقتي شلغم را با چغندر و شلغم پخته را با لبو مقايسه ميكنيم، علاوه بر خواص و آنتياكسيدان بودن، به مزه و رنگ و اشتهاانگيزي آن هم توجه داريم و در نتيجه وقتي ظرف شلغم پخته را همراه با لبوي گرم به ما تعارف ميكنند، لبو را برميداريم و آنتياكسيدان را به نرم كردن سينه ترجيح ميدهيم. اما اكنون با همه تجربيات در باب خواص خودسانسوري يا آنهاسانسوري درماندهايم. سابقا ميگفتند ما كه آزادترين كشور جهان هستيم سانسور سياسي نداريم. سانسور اخلاقي و مذهبي داريم و ما هم خودمان برخي نوشيدنيها را شربت و برخي دشنامها را خوشنام يا سه نقطه ميكرديم و رد ميشديم. اما اكنون در افزايش «آنهاسانسوري» ماندهايم!
چندي پيش ترجمه كتاب جالبي را به پايان رساندم. آن را با كتابنامه و نمايه و منابع فارسي و لاتين، آماده كردم و به ناشر تقديم شد. ناشر ميخواست براي بازخواني و ويرايش و غلطگيري به كارشناس بسپارد، مانع شدم. گفتم فقط تنظيم كنيد و بدهيد اول «بررسي كنند» اگر قبول شد بعد نازككاري و ويرايش كنيد كه انرژي تلف نشود. گفت مگر ايراد اخلاقي دارد؟ گفتم كتاب تاريخي و شرح برخي وقايع كه نه نوشيدني دارد و نه مسائل ناموسي و عبارات جانبي در آن مطرح است كه ايراد اخلاقي ندارد! اما بستگي دارد كه در كجا باشي و موضوع مربطه به چه كسي و چه زماني باشد. گفت اين كتاب كه شرح دوران تبعيد و «افول رضاشاه» است، مربوط به روي كار آمدن او پس از جلب حمايت ... يا «برخي كارهاي انجام شده» در زمان او كه نيست! شرح برخي خطاهاي منجر به سقوط و دوران پس از سقوط و تبعيد و رفتارهاي گاه ناهنجار برخي همراهانش در دوران تبعيد و شرح افسردگيهاي منجر به مرگ اوست. مستندات آن هم كه قبلا منتشر شده است. گفتم با اين حال شايد در شرايط حاضر حتي ذكر نام «بعضيها» كهيرآور باشد. يعني فحش هم بدهي «مميزي» ميشود. ندهي هم مميزي ميشود. اگر بگويي ديكتاتور بود ايراد دارد اگر بگويي نبود باز هم ايراد دارد! گفت شايد بعضي سخنانش بدآموزي داشته است. مثلا ميگويند در سربازخانه وقتي از كسي ايراد ميگرفته ذكري هم از برخي خويشاوندان و والدينش ميكرده است كه خوشايند يا اخلاقي نبوده است. گفتم دوست عزيز سربازخانه و هارت و پورت آن كه ربطي به تبعيد و شرايط انفعالي شخص در آن دوران ندارد كه براي قدم زدن هم بايد اجازه ميگرفت. گفت پس چرا؟ گفتم پرسش ما هم همين است. چرا؟
وقتي كتاب فقط پانصد نسخه و هزار نسخه چاپ ميشود و اين خوانندگان معدود هم نه صغيرند و نه تحت تاثير فرمايشات كتابنخوانها قرار ميگيرند، اين فشارها و انگولكهاي اضافي براي چيست؟ مگر نويسنده و مترجم اختلاسگر است؟ گرانفروش است، جاعل است، از ديوار بالا ميرود؟ اهل ترور و آزار است؟ تازه خوانندگان اصلي كارهايشان هم خودشان هستند. در شهري كه در كوي و برزن هزاران بدآموزي را فرياد ميزنند و موارد سانسوري آقايان نقل محافل و شعار خياباني است، اين چه آزاري است كه بر بيآزارترين كسان روا ميدارند.