ده ايده كهن براي زيستن در جهاني نو
سيدحسن اسلامي اردكاني
دانمارك از قرن نوزدهم به بعد فيلسوفان و متفكران جذابي به جهان عرضه كرده است. از كركگور گرفته كه كمابيش او را خوب ميشناسيم تا لوگستروپ كه تصور نميكنم از او كاري به فارسي ترجمه شده باشد. در اين ميان نويسندگاني هستند كه حلقه وصل اين متفكران درجه يك با مخاطبان عمومي هستند. يكي از آنها سوِند برينكمن است كه پيشتر از او كتاب «فضيلت كنارهگرفتن: هنر خويشتنداري در عصر افراط» ترجمه و منتشر شده است و من يادداشتي درباره آن نوشتهام (دفاعي نو از فضيلتي كهن: مرور كتاب). برينكمن، استاد روانشناسي و مطالعات ميانرشتهاي، در كتاب «منظرها: ده ايده كهن در جهاني نو» (2018) سراغ ده فيلسوف ميرود تا از هر يك ايدهاي وام بگيرد و آن را به زباني ملموس و با مثالهايي قانعكننده براي خوانندگان امروزي عرضه كند. نويسنده در پي آن است كه نشان بدهد در جهاني كه بيمعنايي معضل آن است، چگونه ميتوان به شكلي معنادار زيست.
با اين نگاه سراغ ارسطو ميرود تا از او ايده «خير» را بگيرد، از كانت مفهوم «كرامت» را بر ميگيرد، نيچه را دستمايه ايده «پيمان» ميسازد و به ياري كركگور اهميت و شكلگيري «خود» را توضيح ميدهد. از هانا آرنت كمك ميخواهد تا اهميت «حقيقت» را آشكار كند، به كمك لوگستروپ جايگاه «مسووليت» را برجسته ميسازد، به ياري خانم آيريس مِرداك درباره «عشق» سخن ميگويد، مفهوم «آزادي» را از منظر كامو ميكاود و «بخشايش» را با الهام از ژاك دريدا توضيح ميدهد و سرانجام درباره مرگ سخن ميگويد. آنگاه نتيجه ميگيرد كه به ياري اين ده مفهوم و به كارگيري آنها در زندگي خود ميتوانيم يك زندگي نمونهوار معنادار براي خويشتن بسازيم.
از نظر نويسنده، يكي از مشكلات اصلي زندگي انسان امروز نگرش ابزاري به همهچيز حتي عشق و خير است. حال آنكه بايد بياموزيم ارزش برخي چيزها را فارغ از فايده يا پيامدي كه دارد دريابيم. به تعبير كانت هر چيزي يا قيمت دارد يا كرامت. اگر چيزي قيمت داشته باشد، يعني در بازار كالا ميتوان آن را با چيز ديگري تاخت زد. اما اگر چيزي كرامتمند باشد، بيبديل است و جايگزينناپذير. با اين نگاه، بر اين باور است كه اين ده ايده كليدي همه داراي ارزش ذاتي هستند و ميارزند كه شالوده زندگي خود قرارشان دهيم.
در جهاني كه كتابهاي خوديار به ما ميگويند از حس گناه دوري و آن را در خود نابود كنيم، به واقع اين حس است كه ما را از كودكاني نامسوول به بالغاني مسووليتپذير تبديل ميكند. در اين فرآيند «خود» انساني ما رشد ميكند. اما اين خود در انزوا و گسست از ديگران و در خود غوطهور شدن شكل نميگيرد. بلكه از طريق تعامل با ديگران و به چيزي فراتر از خود انديشيدن پديدار ميشود و صيقل مييابد. به نظر آرنت در جهاني كه همهچيز در جريان و سيلان است و گويي حقيقتي وجود ندارد، مهم آن است كه بياموزيم خودْ حقاني زندگي كنيم و براي خويش جهاني از حقيقت پديد آوريم. از نظر لوگستروپ ما موجوداتي هستيم با وابستگي متقابل و همين زاينده اعتماد است كه بنياد اخلاق و زيست سالم اجتماعي به شمار ميرود. زماني ميتوانيم به چنين دركي از اعتماد برسيم كه حاضر باشيم تن به مخاطره بدهيم و از ايمني خود دست بكشيم. اين سرشت زندگي مسوولانه است. كمتر كسي از فيلسوفان معاصر مانند خانم آيريس مِرداك سرشت عشق را شكافته و اهميت آن را براي زندگي نيك بازگفته است. بخشايش و گذر از كينهتوزي ايدهاي است براي زندگي معنادار. اما بخشايش واقعي آن نيست كه ببخشاييم تا چيزي به دست آوريم، اين نوعي سوداگري است، بخشايش خودش پاداش خويش است و ارزش دروني دارد.
نويسنده با الهام از كامو و آيزايا برلين ايده آزادي را گسترش ميدهد تا نتيجه بگيرد آزادي يعني شكل دادن به خود به شكلي مسوولانه و اين كار مستلزم توجه به جامعه خويش است.
در حالي كه كمابيش از مرگ ميترسيم و آن را دليل بيمعنايي زندگي ميشماريم، مونتني به ما نشان ميدهد كه چگونه مرگ ميتواند شرط معناداري زندگي به شمار رود.
هر يك از ايدههاي اين كتاب كه نويسنده آنها را با حوصله بسط ميدهد ارزنده است و با همه آشنايي كه با اين قبيل مباحث داريم باز خواندنشان لذتبخش است. اين كتاب پيشتر از سوي انتشارات ترجمان منتشر شده است كه آن را نديدهام. اما عنواني كه براي آن انتخاب شده است، يعني «ايستگاهها» خواننده را از مضمون اصلي كتاب اندكي دور ميكند. بهتر بود كه همان تعبير منظرها يا چشماندازها براي ترجمه انتخاب ميشد.