ادامه از صفحه اول
آنچه خردمندان نميخواستند!
نكته بسيار مهم در اين ميان نبرد سنگيني است كه در فضاي رسانهاي شكل گرفته و جالب است كه بخش بزرگي از گلولههاي خبري و تحليلي شليك شده از دو طرف متوجه مصلحان ناهي از خشونت است.در اين سو كم نيستند تريبونداراني كه خشونت را چاره كار ميدانند و مكررا بر آن تاكيد ميكنند و در آن سو شبكههاي ماهوارهاي انواع تحليلگران با القاب پرطمطراق را به صحنه آوردهاند تا اوضاع را به سمت انفجار پيش ببرند.جالب است يكي از مصاحبهشوندگان كه در ينگه دنيا در ساحل رفاه و امن و عيش خود نشسته است بدون شرم و لكنت زبان از جوانان ميخواست كه لحظهاي آرام نگيرند و هرگز و در هيچ شرايطي و با هر خطري به خانه نروند!وي در عين حال موكدا افاضه ميفرمود كه كار تمام است فقط مواظب اصلاحطلبان باشيد كه آنها ممكن است اوضاع را به سوي آرامش و حلوفصل اصولي ماجرا پيش ببرند و برخي مطالبات را برآورده سازند! در دنياي مجازي وضع از اين هم بدتر است، اگر كسي از خشم و تنفر و رويارويي و كشتن و كشته شدن بنويسد با استقبالها و هورا كشيدن روبهرو ميشود ولي اگر از تلاش براي جلوگيري از خونريزي و خشونت و يافتن راهحلهاي ميانه و حقطلبانه براي برونرفت از اين بحران خطرناك بنويسد با انواع تهمتها و فحاشيهاي وقيحانه روبهرو ميشود!ديگر اصطلاح نفت نريختن روي آتش را به شوخي بچهگانه مبدل كردهاند تا ناصحان و ايراندوستان و خردمندان و متعهدان و محترمان صحنه را خالي كنند و ميدان به دست ويرانيخواهان بيفتد و ايران عزير به سوي سراشيبي بدون بازگشت پيش برود.افراطيون بخواهند يا نخواهند در چنين جهتي حركت ميكنند و تكليف رقباي منطقهاي و چهرههاي فرصتطلب كه اكنون اوج شعف خود را نشان ميدهند و نان در پياله خون جوانان ما گذاشتهاند تا ويلاهاي اهدايي به ايشان بزرگتر شود، روشن است.در اين فضاي هيجاني كه عقلانيت و آيندهانديشي خريدار ندارد، چگونه بگوييم كه ايران در خطر است؟ تهديدهايي كه اگر وضع كنوني ادامه پيدا كند، ممكن است با خطرهاي تاريخي ديگر قابل قياس نباشد، فعال ميشوند؟ هميشه راه سومي وجود دارد و بلوغ بشر بارها اين معنا را اثبات و تجربه كرده است.راه سوم مبتني بر اصلاح روشهاي غلط و تامين خواستههاي اصولي مردم كه بارها به مدنيترين شكل ممكن ابراز شده و خيلي تلاش شد كه به چنين نقطه غمانگيزي نرسيم، عقلا بسيار مايه گذاشتند و آبرو پيش آوردند كه هر روز عزايي نبينيم ولي زورشان نرسيد و هنوز فريادشان بلند است و تيرهاي زهرآگين افترا و ناسزا را به جان ميخرند، بلكه بحران موجود بر اساس اراده مردم برطرف شود و نقطه عطفي در رسيدن به آرامش و شور زندگي و جاري شدن عدالت و آزادي با كمترين هزينه تمهيدشود.نارضايتي موجود در بطن جامعه قابل انكار نيست ولي به نظر ميآيد هنوز تودههاي مردم اميد دارند كه عقلاي جامعه گرد آيند و مسوولان سخنان حق را بشنوند و با اكرام عملي و نه شعاري نسبت به مردم، جامعه را از گردنههاي سخت پيشرو به سلامت عبور دهند و اين شدني است.
جمهوريت نظام ماندني است
حق مردم آزاده و حسيني استان اردبيل براي شكلگيري تشكيلات اداري استان نوبنياد اردبيل، اعطاي رييسجمهور وقت، زندهياد هاشمي رفسنجاني بود و به يغما رفت. همواره تامين كننده منابع مالي اين جبهه است و از مجلس هشتم همواره تمام جنب و جوش و هيجان و گرايش اين جريان، به دست آوردن قدرت و استمرار قبضه قدرت انحصاري و حاكميت بر تمام نهادهاي رسمي و غيررسمي خصولتي و يا قانوني كشور است. در حالي كه همواره بهرغم دستيابي به آن، قادر نيستند حتي ذرهاي از مشكلات اقتصاد داخلي و سياست خارجي كشور را حل كنند. در مجلس نهم، در روز تصويب برجام در صحن علني مجلس با آبستراكسيون نمايندگان منتسب به جبهه پايداري قصد داشتند، تصويب برجام را در مجلس، بهرغم اينكه هشتاد و شش درصد مردم، برابر نظرسنجيهاي وزارت اطلاعات وقت طالب تصويب برجام بودند، هوا كنند كه با كياست رييس مجلس جناب لاريجاني و حمايت اكثريت ما نمايندگان حامي برجام با شكست مواجه شدند. فضاي بسته و انحصاري سياسي - اجتماعي موجود در جامعه، ركود سياسي را بر جامعه حاكم كرده و بياعتمادي و بيتفاوتي، سكوت و عدم مشاركت و يا انتقاد و اعتراضات را باعث شده است. در جنب آن به دليل اينكه در جامعه ما، گرفتاريهاي اقتصادي و معيشتي به ويژه تورم لجام گسيخته، گراني، بيكاري و فقر فراوان است، و فضا براي رييس مجلس و فراخواني همه انديشهها در جهت چارهسازي و بازكردن گرههاي اقتصادي را مسدود كردهاند و همچنين ديدگاه منفي اين جريان به برجام، تحريم ظالمانه امريكا را بياثر نكرده و با تشديد فشار اقتصادي ، نارضايتي چشمگير قاطبه شهروندان به ويژه لشكر جوانان بيكار كشور را باعث شدهاند. جبهه پايداري، مشكلات زيانبار كشور و كاهش فاحش سرمايه اجتماعي كشور ايران را با ظهور و بروز بينشها و قرائتهاي مخالف نظر صريح امام خميني از اسلام به ويژه پيرامون حق حاكميت مردم، كه آن را بياثر تلقي ميكنند فراهم آوردند و تا زماني كه از اين قرائت سليقهاي و فراقانوني دست برندارند و سياست را بيشتر به معناي چگونگي از ميدان در بردن رقباي دلسوز ملك و ملت (اعم از اصلاحطلب، اصولگرا، اعتدالگرا، مستقل و انقلابيراستين و مردمي) ميدانند، دست برندارند، گفتوگو و جلب همكاري همه منابع انساني كشور و ايجاد آشتي و سازش براي حسن اجراي امور جامعه ميسور نبوده، به انضمام عدم اعطاي كامل حقوق شهروندي و روزمرگي و بيبرنامگي در امورات مملكتي، خسران فراوان و آثار زيانبار براي كشور و نظام به ارمغان آورده و ازدياد فرار مغزها و انتقال سرمايهها را باعث شده و خواهد شد؛ چرا كه بر طبق تحقيقات، مهمترين دليل فرار مغزها و سرمايهها، نابساماني و فقدان حقوق انساني در كشورهاي مبدا بوده است.
جبهه پايداري بداند تنها راه پايداري نظام، همراهي كامل اركان حكومت با مردم است و منافع ملي ايجاب ميكند تا اذهان خود را متحول سازند و كاري نكنند كه مردم رايدهي را، به طور مطلق، ناكارآمد و بياثر تلقي كنند. با تن دادن به رسم سياستورزي خردمندانه و حاكميت ملي، آشتي ملت با حكومت را فورا فراهم آورند.