جاويد قرباناوغلي، ديپلمات پيشين در گفتوگو با «اعتماد»:
چرخه تشديد تنش به نفع ايران نيست
اقدام متقابل ايران يك شمشير دولبه است
شهاب شهسواري
روز دوشنبه ايران اعلام كرد كه تعدادي از اقدامهاي متقابل را در واكنش به صدور قطعنامه شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي اجرايي كرده است. ايران وعده داده بود كه در صورت صدور قطعنامه در شوراي حكام آژانس، پاسخي سخت و قاطعانه به اين اقدام خواهد داد. اين اقدامهاي متقابل تا چه اندازه ميتواند وضعيت پرونده هستهاي ايران را بهبود بخشد؟ آيا ايران و آژانس وارد چرخه اقدام و اقدام متقابل شدهاند كه به تشديد تنشها ميانجامد؟ چه راهكاري براي خروج از بنبست كنوني در مذاكرات هستهاي وجود دارد؟ اينها سوالاتي است كه در گفتوگو با جاويد قرباناوغلي، سفير پيشين ايران در آفريقاي جنوبي در ميان گذاشتيم. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» را با جاويد قرباناوغلي، ديپلمات پيشين مطالعه ميكنيد.
فكر ميكنيد اجراي اقدامهاي متقابل ايران در واكنش به قطعنامه شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي تا چه اندازه ميتواند باعث بهبود شرايط پرونده هستهاي ايران شود؟
هر گونه اقدام تقابلي نتيجهاي جز چرخه معيوب بغرنجتر شدن و پيچيدهتر شدن مساله و راهحل موضوع ندارد. اينكه اين چرخه به نفع كدام طرف است هم جاي بررسي دارد. من تصور ميكنم با توجه به شرايطي كه ما در عرصه جهاني، در مسائل داخلي، در اقدامات مرتبط با جنگ اوكراين و غيره داريم، در مجموع چنين چرخه تشديد تنشي به نفع ايران نخواهد بود. نتيجه كاملا قابل پيشبيني اقدامات متقابل ما اين است كه فشارها روي ايران افزايش خواهد يافت. من نميخواهم بگويم كه ما با انتخاب خودمان وارد اين چرخه معيوب شدهايم، بلكه ما را در اين چرخه معيوب انداختهاند. در همين روزهاي اخير، يايير لاپيد، نخستوزير كنوني اسراييل كه بايد به زودي قدرت را واگذار كند، به صراحت گفته بود كه ما مانع احياي برجام شديم. اين اظهارنظر پيام بسيار روشني براي كساني كه در ايران تصميمگير و تصميمساز هستند، دارد.
فرموديد مسائل مرتبط با جنگ اوكراين هم در تشديد تنش هستهاي ميان ايران و كشورهاي غربي موثر است. شاهد هستيم كه در هفتههاي گذشته علاوه بر قطعنامه شوراي حكام، توسط اروپا، امريكا و بريتانيا تحريمهاي حقوق بشري هم عليه ايران اعمال ميشود. فكر ميكنيد كه اين فشارها ارتباط مستقيمي با هم داشته باشند؟
سه موضوع در شرايط حاضر كاملا با هم گره خوردهاند. يكي موضوع برجام است كه كاملا به بنبست خورده است و همانگونه كه اشاره كرديد وارد يك سياست تقابلي ميان ايران و غرب از يك طرف و ميان ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي از طرف ديگر شدهايم. مساله دوم مساله جنگ اوكراين است و زماني كه پاي ايران به اين جنگ كشيده شد و شواهد و دادههايي را در مورد ارسال پهپادهاي ايراني به روسيه و استفاده از آنها در جنگ اوكراين ارايه شد، كاملا روشن شد كه ايران به بخشي از مساله در جنگ اوكراين تبديل شده است. البته ايران ابتدا سعي كرد كه تكذيب كند، اما نهايتا وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران پذيرفت كه تعدادي پهپاد، در قالب قراردادهايي كه با روسها داريم، قبل از آغاز جنگ اوكراين دراختيار روسيه قرار گرفته است. مساله سومي كه قابل توجه است و بايد جدي گرفته شود، مسائل داخلي ايران است. مسائل داخلي ايران به طرز چشمگيري بر افكار عمومي جهان از يك سو و از طريق افكار عمومي جهان بر تصميمگيري كشورهاي اروپايي و غربي موثر است. اين تاثير به گونهاي است كه حتي اگر غربيها به هر انگيزهاي بخواهند با ايران وارد مذاكره شوند يا انعطافي در مقابل ايران نشان دهند، فشار افكار عمومي در غرب كه به حدي نسبت به ايران حساس شده است كه مانع از تصميمگيري مقامهاي غربي خواهند شد. همين روزها شاهد بوديم كه پارلمان اروپا اعلام كرد كه تا اطلاع ثانوي هرگونه ارتباط با ايران را قطع خواهد كرد و همزمان شاهد اظهاراتي با لحن بسيار تند از سوي امانوئل مكرون، رييسجمهور فرانسه و اولاف شولتز، صدراعظم آلمان بوديم. در كنار اينها شاهد يكدستي و يكپارچگي بيسابقه ايرانيان معترض خارج از كشور هستيم كه براي نخستينبار با وجود تمام اختلافهايي كه همه خبر داريم با هم داشتند، با صداي واحدي در كشورهاي خارجي زبان به اعتراض گشودهاند كه اين هم قطعا بر تصميمگيري رهبران كشورهاي غربي اثر خواهد گذاشت. اگر اين سه موضوع را درنظر بگيريم، متوجه ميشويم كه وضعيت ايران در جهان به سمتي ميرود كه دولت جمهوري اسلامي ايران در جهان به عنوان يك دولت سركش مطرح شود، دولتي كه به تعبير غربيها مردم خودش را سركوب ميكند، دولتي كه برنامههاي اتمياش به ادعاي غربيها به دليل پنهانكاري و عدم همكاري با آژانس بينالمللي اتمي به شكل خطرناكي پيشرفت ميكند. فارغ از درست يا غلط بودن اين ادعاها، به نظر من راهحل سياست تقابلي نيست، راهحل ديپلماسي و گفتوگو است.
اين پيشنهاد شما منتقداني دارد كه ميگويند در مقابل زيادهخواهيهاي غرب و ادعاهاي ناصواب آنها، جايي براي گفتوگو و مذاكره باقي نميماند.
اين نخستينبار نيست كه در دنيا چنين اتفاقهايي ميافتد و بسياري كشورها در چنين شرايطي به جاي سياستهاي تقابلي و برخوردهاي واكنشي يا تدافعي، راهحلهايي براي دور زدن بحران و رسيدن به يك تفاهم با بازيگران اصلي خارجي پيدا كردهاند. به عنوان مثال در پرونده مشهور به سوالات پادماني اگر ما بتوانيم با رافائل گروسي، مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي گفتوگو بكنيم و حالا نميگويم مساله را كامل حل بكنيم، صرف اينكه وارد مذاكره شويم، اين مذاكره كشورهاي غربي را كه مدعيان اين مساله هستند، خلع سلاح ميكند. شايد درست باشد كه بگوييم دولتهاي غربي زيادهخواهي ميكنند اما اين زيادهخواهي ناشي از سياستهاي تقابلي ما با آژانس است، اين ناتواني ما در گفتوگوي سازنده با آژانس است كه به طرفهاي غربي اجازه ميدهد بر آژانس تاثير بگذارند يا بر افكار عمومي جهان در مورد ابهامهاي پرونده هستهاي ايران موثر باشند. مثال ديگر در مورد قضيه استفاده از پهپادهاي ايراني در جنگ اوكراين است. به نظر ميرسد كه ايران در حال تصحيح سياستهاي خودش است و آنگونه كه من رصد كردهام و برداشت ميكنم، ايران در حال كنار كشيدن از جنگ اوكراين است. اگر اين تصحيح صورت گرفته است، قطعا طرفهاي غربي اين را متوجه ميشوند، اما چرا ما از يك اهرم مذاكره و آورده سر ميز گفتوگو از آن استفاده نكنيم و با غربيها در اين مورد صحبت كنيم و تا حدي فشارهاي غربيها را به خودمان كم كنيم. ديديم كه غربيها توانستند در مجمع عمومي سازمان ملل متحد عليه روسيه قطعنامه بگيرند، قطعنامهاي با موضوع پرداخت غرامت و خسارت به اوكراين كه ۹۴ كشور به آن راي مثبت دادند. من نگران اين هستم كه سياست عدم شفافيت ايران، يا سياست تقابلي از سوي ايران يا حتي وقوع خطايي از سوي ايران و پيگيري سياست قبلي در مقابل روسيه و جنگ اوكراين، باعث شود كه ما در مظان قطعنامهاي قرار بگيريم و شايد حتي برخي خسارتهاي ناشي از جنگ اوكراين بر گردن ما بيفتد.
من تاكيد ميكنم كه بهترين راه اين است كه ما با طرفهاي خارجي صحبت كنيم، اينگونه نتايج بهتري ميگيريم. در مورد مسائل داخلي هم من معتقدم بايد اعتراضها را شنيد و با استفاده از روشهايي كه همه كشورهاي دموكراتيك با اعتراضها مواجه ميشوند، آنگونه مواجه شد. انتساب اين اعتراضها به خارج از كشور و بيگانگان به نظر من حل مساله نيست. همين روزها سالگرد اعتراضهاي جليقه زردها در فرانسه بود كه نزديك به يكسال و نيم فرانسه را به آشوب كشيد، اما نهايتا با تدبير و درايت توانستند مساله را حل كنند. فقط مختص فرانسه هم نيست، در كرهجنوبي و در كشورهاي ديگر شاهد اعتراضهاي اينچنيني هستيم، اما نوع برخوردها به شكلي است كه اجازه نميدهد فشارهاي خارجي بر آنها تشديد شود، به خصوص اينكه ما همزمان با اعتراضهاي داخلي در موضوعهاي متعدد ديگري هم با دنيا در حال چالش هستيم و طبيعي است كه غربيها و دشمنان ما، چه منطقهاي و چه فرامنطقهاي، اين مساله را برجسته كرده تا افكار عمومي كشورهاي خودشان و جهان را عليه ما بسيج تا براي رسيدن به اهداف خودشان از اين فشار افكار عمومي بهرهبرداري كنند.
اقدامي كه ايران اعلام كرد دو ويژگي بارز داشت؛ نخست آغاز غنيسازي در سطح ۶۰درصد در تاسيسات فردو، دوم استفاده از سانتريفيوژهاي نسل جديد. فكر ميكنيد با توجه به حساسيتهايي كه در طرفهاي خارجي نسبت به اين دو موضوع وجود دارد، آيا باعث خواهد شد كه طرفهاي غربي عقبنشيني كنند يا انعطاف بيشتري نشان دهند؟
نميتوان در مورد چنين مسالهاي پيشگويي كرد، اما با اطمينان ميتوانم يك مساله را با قطعيت بگويم كه غربيها دنبال اين هستند كه از طريق راهكاري با ايران به تفاهم برسند. واقعيت اين است كه طرفهاي غربي نميخواهند ايران به جايي برسد كه از مرحلهاي كه از آن با عنوان گريز هستهاي ياد ميشود، عبور كند. برنامه هستهاي ايران در برجام براي برطرف كردن اين نگراني دولتهاي غربي تحت كنترل قرار گرفته بود. شتاب اين استراتژي غربيها به تناسب شرايطي كه ايران در جهان دارد، كم و زياد ميشود. اگر ايران تحت فشار بينالمللي باشد و باتوجه به اينكه هر كشوري كه تحت فشار است مجبور است امتيازهاي بيشتري بدهد، آنها هم علاقهمندي خودشان را براي مذاكره كمتر نشان ميدهند. در هفتههاي اخير امريكاييها بارها گفتهاند كه مساله مذاكره با ايران و احياي برجام اولويت ما نيست و حتي اين اظهارنظر از زبان رابرت مالي كه از افراد برجسته حامي احياي برجام بود هم منتشر شده است. به نظر من اين سياست واقعي امريكا نيست، اما به دليل شرايطي كه ايران درگير آن شده است، ترجيح ميدهد كه در پاسخ به افكار عمومي داخلي امريكا و افكار عمومي جهان، فعلا موضوع مذاكرات هستهاي و احياي برجام را در مرحله دوم بگذارد. دو ويژگي اقدامي كه ايران انجام داده يك شمشير دو لبه است. از يك طرف درست است كه غربيها را ميترساند، اما بايد ديد كه به واسطه اين اقدامات به سمت مذاكره با ايران ميآيند يا به سمت تشديد تنشها با ايران ميروند، به نظر من در شرايط كنوني احتمال گزينه دوم براي غربيها بيشتر است. ما كه بارها گفتهايم كه دنبال ساخت بمب اتمي نيستيم، اگر دنبال آن نيستيم، هدفمان از افزايش غنيسازي ۶۰ درصد يا حتي در آينده بالاتر از آن ۹۰درصد يا استفاده از سانتريفيوژهاي نسل جديدتر كه قرار بود تحت برجام در سالهاي آينده مورد استفاده قرار گيرد، چيست؟ آيا ميخواهيم غرب را با اين اقدامات پاي ميز مذاكره برگردانيم؟ در اين شرايط، با سه موضوعي كه بالاتر اشاره كردم، بعيد ميدانم كه با اين روشها غربيها به سمت مذاكره با ايران بيايند.
در اجلاسي كه اخيرا در بحرين برگزار شد، مشاهده كرديد زباني كه عليه ايران بيان شد، چه از سوي كشورهاي عربي منطقه و چه از سوي اروپا و امريكا، زبان تهديد بود، زبان ترغيب براي گفتوگو و مذاكره نبود. ما بايد شرايط را درك كنيم، كشوري كه در موقعيت ماست، بايد سعي كند ميزان خطرها و تهديدهاي بينالمللي خود را كمتر كند. ممكن است كه گزينشي برخورد و اولويتبندي كند، ولي اگر بنا باشد ايران همزمان در چند جبهه وارد جنگ ديپلماتيك با طرفهاي خارجي شود، من با توجه به وضعيت اقتصادي، اجتماعي و سياسي داخلي ايران، فكر ميكنم كه موجب ترغيب غربيها و فشار بر آنها براي اينكه با ايران مذاكره و مسائل را حل كنند، نخواهد شد.
راهكار مسائل خيلي ساده است تا جايي كه ما خبردار شديم، در سفر پيشين هيات ايران از سازمان انرژي اتمي به وين، دو طرف تقريبا به توافق رسيده بودند و قرار بود معاون آقاي گروسي هم به تهران بيايند. حتي ظاهرا حسين اميرعبداللهيان، وزير امور خارجه، پيغامهايي را از امريكا گرفته بود كه در صورت توافق با رافائل گروسي، امريكا از اين قضيه حمايت خواهد كرد. اينها خبرهايي است كه از منابع مختلف دريافت كرده بوديم. متاسفانه نميدانيم كه در اين موضوع چگونه تصميمگيري شد، چراكه مراكز تصميمگيري در يك كشور نه يكدست هستند و نه يكصدا. اگر اين راهحل كنار هم گذاشته نشده باشد، فعلا به محاق رفته است. ما راه درستي را در تعامل با گروسي شروع كرده بوديم، چنانچه ما با گروسي به توافق ميرسيديم، غربيها را كاملا خلع سلاح كرده بوديم و آنها ديگر نميتوانستند در رابطه با مسائل مرتبط با آژانس و برنامه هستهاي ايران اينگونه با ما برخورد كنند.
فكر ميكنيد چه اقدامي از سوي ايران ميتواند شرايط حاضر را به شكل قابلتوجهي تغيير دهد؟
راهبردهايي هست كه ميتواند تنشها ميان ايران و غرب را كاهش دهد و حتي به نظر من اين اقدامات ميتواند در مسائل داخلي ايران هم موثر باشد. مساله كنار كشيدن ايران از منازعه اوكراين بسيار مهم است، همانگونه كه عرض كردم در اين مسير گامهايي برداشته شده است، اما دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران اين هنر سياسي و ديپلماتيك را ندارد كه از آن كاري كه ميكند به بهترين وجه بهرهبرداري كند. در واقع از اين كار ميشد به عنوان آوردهاي براي مذاكره استفاده كرد تا جايي كه ما اطلاع داريم فعلا ارسال پهپاد به روسيه منتفي شده و مساله موشكها كه ادعا ميشد جدي شده است، ادعا ميشود كه كاملا از دستور كار خارج شده است. اينها گامهاي مثبت و ترغيبكنندهاي است، چرا ايران از اينها براي مذاكره با غربيها استفاده نميكند. عقلاني كردن موضع ايران درقبال جنگ اوكراين، به ويژه با توجه به اينكه روسها هماكنون در آنجا در باتلاق گير كردهاند و امريكاييها هم تلاش ميكنند راههايي را باز كنند كه روسها به سمت گزينش راهحل ديپلماتيك بروند، تاثير زيادي بر روابط با غرب خواهد داشت.
به نظر من دو مساله در رابطه با ايران براي غرب بسيار مهم است؛ نخست اينكه بتوانند برنامه هستهاي ايران را مهار كنند؛ نبايد به عبارت مهار با رويكرد منفي نگاه كنيم، بلكه به تفاهمي برسند كه خيالشان از برنامه هستهاي ايران راحت شود كه ايران دنبال ساخت بمب اتم نيست. دومين مساله اين است كه غربيها نگران اين هستند كه ايران هر روز بيشتر در سياست روسها ادغام شود و قرار گرفتن ايران در كنار روسيه در جنگ اوكراين، نشانههاي روشني از تشديد اين هراس بود. غربيها اهميت ميدهند كه ايران در چنبره سياست روسها نيفتد و انتخاب نهايي ايران، روسيه نباشد. مساله آخر هم مسائل داخلي ايران است و بايد سعي كنيم مساله داخلي ايران را از طرقي كه همه كشورهاي دموكراتيك دنيا در مواجهه با اعتراضها برخورد ميكنند، آن را حل كنيم. متاسفانه اين رويكرد در اينجا حاكم نيست و تا مسائل داخلي وجود دارد، فشار افكار عمومي باعث ميشود كه غربيها در مذاكره مستقيم و علني با ايران دچار ترديدهاي جدي شوند.
توافق با آژانس دولتهاي غربي را خلع سلاح ميكند.
نبايد همزمان در چند جبهه وارد جنگ ديپلماتيك با دولتهاي خارجي شويم.
نتيجه كاملا قابل پيشبيني اقدامات متقابل ما اين است كه فشارها روي ايران افزايش خواهد يافت.
مسائل داخلي ايران به طرز چشمگيري بر افكار عمومي جهان از يك سو و از طريق افكار عمومي جهان بر تصميمگيري كشورهاي اروپايي و كشورهاي غربي موثر است. اين تاثير به گونهاي است كه حتي اگر غربيها به هر انگيزهاي بخواهند با ايران وارد مذاكره شوند يا انعطافي در مقابل ايران نشان دهند، فشار افكار عمومي در غرب كه به حدي نسبت به ايران حساس شده است كه مانع از تصميمگيري مقامهاي غربي خواهند شد.