• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5361 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۶ آذر

پدر «كاروان قادرشكري» در گفت‌وگوي اختصاصي با «اعتماد» از روز حادثه مي‌گويد

«كاروان» با شليك دو گلوله رفت

وقتي در بيمارستان بالاي سر پسرم رسيدم، داشت جان مي‌داد

بهاره  شبانكارئيان

[كيستي؟ و كيست كه بر تو  مويه كند؟ كيست برآيد به خونخواهي تو؟ كدام قبيله را اهلي؟ بر چه نامي كه كسي بشناسد؟ چگونه بدانم كه كيستي؟ مادرت تو را چه مي‌نامد يا پدرت؟ «كاروان قادرشكري»] 

***
توضيح «اعتماد»: «اين گزارش پس از پيگيري‌هاي مداوم و تماس‌هاي مكرر براي مصاحبه با يكي از اعضاي خانواده نوجوان كشته شده در پيرانشهر تنظيم شده است. در اين پيگيري اهالي پيرانشهر يكپارچه متحد شده بودند كه صحبتي درباره اطلاعات مربوط به خانواده «كاروان قادرشكري» نكنند و تا اسم او را مي‌شنيدند، عنوان مي‌كردند كه كاروان و خانواده‌اش را نمي‌شناسند! به هر حال پس از پيگيري‌هاي چندين‌باره، خبرنگار «اعتماد» توانست با پدر كاروان قادرشكري نوجوان ۱۶ ساله‌اي كه در پيرانشهر به واسطه شليك گلوله كشته شد، گفت‌وگويي داشته باشد. «اعتماد» تذكر مي‌دهد كه اين گزارش فقط براساس صحبت‌هاي پدر كاروان و اخبار حواشي اين حادثه، نوشته شده است. پس نمي‌توان گفت كه قطعا ديدگاه روزنامه محسوب مي‌شود.» 
    اخبار، خبر از چه مي‌دهند؟
۲۹ آبان ماه سال جاري پسر ۱۶ ساله‌اي به نام «كاروان قادرشكري» اهل پيرانشهر واقع در آذربايجان غربي با ضرب گلوله كشته شد. در پيرانشهر بعد از مراسم خاكسپاري اين نوجوان، اعتراضات و درگيري‌هايي شكل گرفت. لحظه‌اي كه جسد كاروان در بيمارستان به خانواده‌اش تحويل داده شد تصويري از مادر او كه سرش را روي جسد فرزندش گذاشته بود و گريه مي‌كرد به ثبت رسيد. اين عكس واكنش‌هاي زيادي را از سوي افكار عمومي به همراه داشت. همچنين پدر كاروان قادرشكري نيز در مراسم خاكسپاري او گفته بود: «به‌ عنوان پدر شهيد از همه خواهران و برادران تشكر مي‌كنم. اين قهرمان زيبا وقتي به دنيا آمد به ياد كاروان شهيدان كردستان اسمش را كاروان گذاشتم و حالا او را تقديم كاروان شهيدان كردم.»
خبرگزاري تسنيم درخصوص خبر كشته شدن اين نوجوان اعلام كرد: «برخي اتفاقات و اقدامات مشكوك از سوي عده‌اي با پوشش غيرمعمول موجب شد تا حاضران به منظور همدردي با خانواده متوفي به همراهي با آنها بپردازند. در اين جمع، شعار‌هاي ساختارشكنانه داده شد تا اينكه پس از پايان خاكسپاري حاضران به سوي شهر و معابر اطراف حركت كردند. جمعيت زيادي از مردم در جاده‌هاي پيرانشهر حضور داشتند و حتي اقدام به بستن جاده‌ها و سنگربندي در آن كرده‌اند.» 
برخي خبرگزاري‌ها نيز در مورد اعتراضات و تجمعاتي كه در بعضي شهرهاي اين استان شده، اعلام كردند: «علاوه بر مهاباد، شهرهاي پيرانشهر و جوانرود نيز روزهاي ناآرامي را تجربه كردند. اخبار رسيده نشان مي‌دهد پس از كشته شدن نوجواني به نام كاروان قادرشكري، تجمعات مردم بسيار ملتهب شده و به درگيري با نيروهاي نظامي و امنيتي منجر شده است.» منابع محلي نيز عنوان كردند: «آغاز تجمعات وسيع مربوط به كشته شدن دو نفر از شهروندان در اين استان بوده كه شعارهاي تند حاضران در مراسم خاكسپاري به درگيري انجاميده كه درنهايت درگيري گسترده شده است.» همچنين خبرگزاري فارس به نقل از مقامات امنيتي نوشت: «دو نفر از شهروندان استان آذربايجان غربي با تير كلاشنيكف كشته شده‌اند و در درگيري‌هاي جوانرود، نيرو‌هاي امنيتي از سلاح جنگي استفاده نكرده‌اند. تيراندازي توسط افراد ديگر صورت گرفته است كه به‌زعم آنها اين افراد ضدانقلاب و تروريست هستند كه براي خشمگين‌تر كردن مردم اقدام به كشتن شهروندان مي‌كنند.» 
از سوي ديگر برخي منابع روايتي متفاوت را عنوان كردند مبني بر اينكه «نيروهاي امنيتي اساسا با برگزاري مراسم تشييع كشته‌شدگان مخالف بودند و اجازه حضور مردم را نمي‌دادند و وقتي مردم در مراسم شعار مي‌دادند، درگيري به اوج رسيد.» خبرگزاري ايرنا نيز به نقل از يك منبع آگاه نوشت: «هفته گذشته تعدادي از افراد اقدام به تجمع در برخي نقاط شهر جوانرود كردند كه اين تجمعات به پس‌ از اذان مغرب كشيده شد و درگيري بالا گرفت به‌طوري‌ كه شاهد حمله برخي افراد به اماكن دولتي و به آتش كشيده شدن ۲ واحد مسكوني در بلوك‌هاي سازماني دولتي بوديم. با توسعه تجمعات و افزايش درگيري ۳ نفر از معترضان به ‌طرز مشكوكي كشته شدند.» 
اما روايت‌ها هر چه هست، مهم اين است كه برخي از افراد در اين ميان كشته شدند.
ابتدا 
«سكوتي يكدست در ميان آنچه خبرنگار «اعتماد» از برخي اهالي پيرانشهر مي‌پرسد، برقرار است.» 
    شما پيرانشهر زندگي مي‌كنيد؟ آيا خانواده كاروان قادرشكري همان پسر نوجوان ۱۶ ساله‌اي را كه كشته شد، مي‌شناسيد؟ 
نفر اول: بله پيرانشهر زندگي مي‌كنم (سكوت مي‌كند). نه والا نمي‌شناسم. 
نفر دوم: پيرانشهر هستيم؛ چطور؟ درسته كاروان كشته شد اما ما خانواده‌اش را نمي‌شناسيم. شما؟ 
نفر سوم: بله پيرانشهرم. مي‌شناسم اما انگار شما از وضعيت اينجا بي‌خبر هستيد! چرا از يكي ديگر نمي‌پرسيد؟
نفر چهارم: (با ادبيات مخصوص به خود و شهرشان) خوش آمديد. اينجا الان كسي نمي‌تواند صحبت كند من خانواده‌شان را مي‌شناسم ولي شماره‌اي از آنها ندارم. ببخشيد خدانگهدار. 
نفر پنجم، ششم، هفتم و... نيز همگي يك‌صدا اظهار مي‌كنند كه اطلاعي از اين خانواده ندارند و نمي‌دانند. 
اين تماس‌ها ادامه پيدا مي‌كند تا اينكه يكي از اهالي پيرانشهر در پي مشخصه‌اي كه خبرنگار اعتماد از پدر كاروان ارايه مي‌دهد، حاضر مي‌شود شماره تماس پدر اين نوجوان كشته شده را دراختيار من بگذارد. 
‌انتها
«ادريس قادرشكري» غير از پسرش «كاروان» كه ۱۶ ساله بود، سه فرزند ديگر هم دارد. كاروان فرزند دوم او بود. فرزند اول او ۲۴ سال دارد و دو فرزند ديگرش كمتر از ۸ سال دارند. قادرشكري جملات را در پاسخ به سوالاتي كه خبرنگار «اعتماد» از او مي‌پرسد، با ناراحتي همراه با مكث‌هاي طولاني عنوان مي‌كند. 
    از روز حادثه بگوييد. 
«۲۹ آبان حدود ساعت ۷ و ۳۰ دقيقه بعدازظهر بود كه اين اتفاق افتاد. كاروان اصلا تمام اين مدت در اعتراضات شركت نكرد. آن روز هم فقط رفته بود ديدن پسرعمويش. نزديك خانه آنها به او شليك مي‌شود. همان موقع برادرزاده‌ام سريع به من زنگ زد و ماجرا را برايم تعريف كرد. 
    با چه اسلحه‌اي و چند تير به پسرتان شليك شد؟ تير به كدام ناحيه از بدن كاروان برخورد كرد؟ 
۲ تير به سمت پسرم شليك شد. يك تير به كليه او برخورد كرد و تير ديگر به يكي از پاهايش. تيرها هم از اسلحه كلاشنيكف شليك شده بود. 
    وقتي برادرزاده شما ماجرا را براي‌تان تعريف كرد و شما به محل حادثه رفتيد، كاروان زنده بود؟ 
بله زنده بود. هنگامي كه تير به پسرم شليك شد او را سريع به بيمارستان امام خميني در پيرانشهر رساندند. من مغازه بودم كه به من تلفن زدند و خبر دادند. بعد من خودم را به بيمارستان رساندم. آنجا با چشم‌هاي خودم ديدم كه كاروان داشت جان مي‌داد. دو ساعت با همان بدن تيرخورده در بيمارستان ماند و بعد هم فوت كرد. 
    آيا كاروان را به اتاق عمل در بيمارستان برده بودند؟ 
نه. در بخش سرپايي روي يك تخت خوابيده بود و جان مي‌داد. 
    غير از شما و اقوام‌تان افراد ديگري در بيمارستان بالاي سر كاروان بودند؟ 
نه. ما جنازه پسرم را بعد از دو ساعت كه در بيمارستان بستري بود، تحويل گرفتيم و روز ۳۰ آبان ماه پسرم را دفن كرديم. فقط در مراسمي كه در مسجد گرفته بوديم، ماموران به ما هشدار دادند كه شعار ندهيم. بعد هم تيراندازي شد و يك نفر هم در مسجد كشته شد. 
    شخصي كه كشته شد از اقوام شما بود؟ 
نه.
    مادر كاروان در چه وضعيتي است؟ 
اصلا حال خوبي ندارد. هر روز گريه و زاري مي‌كند. 
    حرفي هست كه بخواهيد بگوييد؟ 
هيچ حرفي ندارم. كار خدا بود، مگر مي‌شود كاري كرد يا حرفي زد. اين اتفاق را به خدا مي‌سپارم. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون