• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5361 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۶ آذر

خبر

عشق ويران‌شده زن جوان در خانه شوهر مجرم
زن جوان مي‌گويد از ۱۵ سال زندگي مشترك فقط سه سال همسرش آزاد بوده و بقيه اين مدت را در حبس گذرانده است. سه سال از آخرين ديدار سعيد با همسرش گذشته و او از زندان به دادگاه برده شده تا به جرم سرقت محاكمه شود. اين متهم بعد از سه سال دوباره همسرش را در راهرو ديده؛ ديداري كه لحظاتي سخت را براي هر دوي آنها رقم زده است. همسر سعيد براي «اعتمادآنلاين» از روزهاي سخت زندگي‌اش مي‌گويد و از اينكه مي‌خواهد با گرفتن حضانت بچه‌ها و طلاق، زندگي جديدي را شروع كند.
    ديدارت با شوهرت ديداري پرتنش بود، چرا با هم دعوا داريد؟
من ۱۵ سال است همسر سعيد هستم و در اين ۱۵ سال سه سال هم بيرون از زندان نبوده است. او نه شوهر خوبي براي من بود نه براي بچه‌هايم پدري كرده است.
    چرا شوهرت هميشه زندان است؟
چون دزدي مي‌كند. او حاضر نيست دوستان خلافكارش را كنار بگذارد و دنبال كار درست و حسابي برود. من كه از اول اين‌طوري نبودم؛ من شوهرم را دوست داشتم، عاشقش شدم كه ازدواج كردم.
    پس چرا وضع زندگي‌ات اين‌طوري شد؟
مقصر سعيد است، او زندگي ما را خراب كرد.
    حالا چه برنامه‌اي براي زندگي داري؟
آمدم اينجا كه از سعيد وكالت بگيرم براي طلاق و مراقبت از بچه‌ها اما قبول نكرد. خودش مي‌داند به راحتي مي‌توانم از او طلاق بگيرم، سختي كار فقط ماندن تا زمان صدور حكم است.
    فكر مي‌كني چقدر براي شوهرت حبس درنظر بگيرند؟
او متهم به شركت در ۳۰ فقره دزدي است، چون سابقه‌دار است حبس طولاني هم خواهد گرفت. من مي‌توانم غيابي طلاق بگيرم و ديگر هم كاري با او ندارم، مشكلم بچه‌ها هستند كه همين حالا هم چون پدرشان در زندان است با من مي‌مانند.
    اگر سعيد بعد از آزادي بچه‌ها را خواست چه؟
يك پسر پنج‌ساله دارم و يك دختر هفت‌ساله، تا آن زمان بچه‌ها بزرگ مي‌شوند و خودشان مي‌توانند انتخاب كنند كه با چه كسي زندگي كنند. سعيد توانايي نگهداري بچه‌ها را ندارد كه اگر داشت من از او طلاق نمي‌گرفتم. ديگر خسته شده‌ام. من با دستفروشي زندگي‌ام را تامين مي‌كنم، نيازي به سعيد ندارم. بچه‌هايم هم نيازي به پدر مجرم ندارند.


عشق خونين  روزگار پسر چوپان را سياه كرد
پسر چوپان كه پدر دختر مورد علاقه‌اش را كشته بود، بعد از هشت سال زندگي زير سايه طناب دار، بالاخره رضايت گرفت. پسري كه در يك درگيري عاشقانه پدر دختر مورد علاقه‌اش را به قتل رسانده بود با بخشش اولياي دم از قصاص نجات پيدا كرد. به گزارش «اعتمادآنلاين»، اين قتل سال ۹۳ اتفاق افتاده بود و بعد از گذشت نزديك به هشت سال، سرانجام متهم موفق به جلب رضايت اولياي دم شد. سال ۹۳ به پليس تهران خبر دادند يك درگيري دسته‌جمعي اتفاق افتاده و مردي به‌شدت زخمي شده است. بلافاصله ماموران رهسپار خانه مورد‌نظر شدند و دريافتند در درگيري‌اي كه ميان پسر ۱۹ساله‌اي به نام حبيب با مرد صاحب‌خانه به نام قاسم رخ داده قاسم چاقو خورده است. او به بيمارستان سينا منتقل شد اما پس از سه هفته به علت شدت جراحات جان سپرد و حبيب به درگيري خونين با او اعتراف كرد. پسر جوان به اتهام قتل عمد بازداشت شد و گفت: من چوپان هستم و بيش از يك سال است كه به دختر قاسم علاقه‌مند شده‌ام. آن روز به خانه آنها رفته بودم تا در مورد علاقه‌ام به دختر جوان با پدرش صحبت كنم. من از علاقه‌ام به دختر قاسم گفتم اما او عصباني شد و با يك چوب به من حمله كرد. در دفاع از خودم با چاقويي كه هميشه همراهم بود به او چند ضربه زدم اما فكر نمي‌كردم ضربه‌ها كشنده باشد. درحالي كه كارشناسان پزشكي قانوني علت مرگ را پارگي كبد اعلام كرده بودند براي حبيب به اتهام قتل كيفرخواست صادر و پرونده‌اش به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. در آن جلسه اولياي‌دم براي حبيب درخواست قصاص كردند. وقتي متهم در جايگاه ويژه ايستاد، گفت: باور كنيد قصدم كشتن قاسم نبود. به آنجا رفته بودم تا درباره علاقه‌ام به دخترش صحبت كنم اما ناخواسته با او درگير شدم. من شرمنده خانواده او هستم و درخواست بخشش دارم. در پايان جلسه قضات وارد شور شدند و حبيب را به قصاص محكوم كردند. حكم در ديوان عالي كشور مهر تاييد خورده و قطعي شده بود اما متهم توانست رضايت اولياي دم را جلب كند و به زندگي برگردد. به اين ترتيب حبيب از جنبه عمومي جرم در شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران از خود دفاع كرد.  در جلسه دادگاه حبيب كه حالا ۲۷سال دارد روبه‌روي قضات ايستاد و گفت: «بارها گفته‌ام كه پشيمانم. هشت سال از بهترين روزهاي عمرم نابود شد و در اين هشت سال مادر و برادرم فوت شدند. خواهرم به سرطان مبتلا شده و روزهاي سختي را مي‌گذراند. من از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفيف قائل شوند.» سپس وكيل متهم به دفاع ايستاد و گفت: «موكلم در هشت سال زندان سختي زيادي كشيده و به اندازه كافي تنبيه شده است. او چوپان بود و به خاطر شغلش با خود چاقو حمل مي‌كرد.» او ادامه داد: «موكلم قصد قتل نداشته و در دفاع از خودش با قرباني درگير شد. از اين رو تقاضا دارم در مجازاتش تخفيف قائل شويد.» در پايان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و حبيب را به هشت سال زندان با احتساب روزهاي بازداشت محكوم كردند تا به زودي آزاد شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون