• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5365 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۰ آذر

وظايف متقابل حاكم و مردم از نگاه قرآن و روايات

در ميان حقوق الهي، بزرگ‌ترين حق، حق حاكم بر مردم و حق مردم بر حاكم است، حق واجبي كه خداي سبحان رعايت آن را براي هر دو گروه لازم مي‌داند. بر اين اساس از نگاه حضرت علي(ع) مردم اصلاح نمي‌شوند جز آنكه زمامداران اصلاح شوند. (فليْستْ تصْلُحُ الرّعِيّه إِلّا بِصلاحِ الْوُلاه) 
و آنگاه كه زمامدار حق مردم را استيفا كند و مردم نيز حق حاكم را ادا كنند، حق در آن جامعه تجلي مي‌يابد و پايه‌هاي دين استوار و بسترهاي لازم براي تحقق عدالت فراهم مي‌شود. مردم نيز به تداوم حكومت اميدوار شده و دشمن در رسيدن به اهدافش مايوس مي‌شود. 
ب: خطبه 34 نهج‌البلاغه - اميرالمومنين(ع) در اين خطبه براي هر كدام از حاكم و مردم به سه گزاره اساسي اشاره مي‌كند: 
اي مردم، مرا بر شما حقي است و شما را بر من حقي؛ أيها النّاسُ إِنّ لِي عليكمْ حقّاً و لكمْ علي حقٌ‏ فأمّا حقُّكمْ علي فالنّصِيحه لكمْ‏ و توْفِيرُ فيئِكمْ‏ عليكمْ‏ و تعْلِيمُكمْ كيلا تجْهلُوا و تأْدِيبُكمْ كيما تعْلمُوا. 
بر اين اساس مردم نسبت به حاكم اسلامي داراي سه حق اساسي و مهم هستند: 
حق اول: خيرخواهي؛ «نّصِيحه لكمْ»: بي‌گمان از نگاه نهج‌البلاغه خيرخواهي حاكم نسبت به مردم اهميت فراواني دارد، تا آنجا كه اولين حق مردم بر زمامدار شمرده شده است. بر اين اساس بايد توجه داشت خيرخواهي يك گزاره اخلاقي محض محسوب نمي‌شود تا صرفا جنبه ارشادي و غير الزامي داشته باشد، بلكه مويد يك حكم تكليفي بوده و لزوم از آن استنباط مي‌شود. با اين توصيف، خيرخواهي زمامدار تنها در صورتي تحقق پيدا مي‌كند كه مردم جامعه مانند اجزا و عناصر شخصيت زمامدار تلقي شوند و در نتيجه خوشي‌ها و ناخوشي‌هاي مردم را در درون خود احساس كند. يعني اينكه از نگاه حضرت علي (ع) حاكم بايد درد و رنج مردم را به مثابه درد و رنج خود بداند و در رفع آنها سعي و اهتمام ويژه داشته باشد. 
حق دوم: ‏توزيع عادلانه بيت‌المال؛ «توْفِيرُ فيئِكمْ»: اهميت تنظيم مسائل اقتصادي در جامعه اسلامي و ضرورت عدالت اجتماعي و توزيع عادلانه ثروت توسط حاكم بر كسي پوشيده نيست. 
در آيه 55 سوره يوسف(ع) آمده است: «قال اجْعلْنِي علي خزائِنِ الْأرْضِ إِنِّي حفِيظٌ علِيمٌ»
يوسف گفت: «در اين صورت مرا به خزانه‌داري مملكت منصوب‌ دار كه من در حفظ دارايي و مصارف آن دانا و بصيرم.»
مطابق اين آيه شريفه يك پيامبر در راس خزانه‌داري مملكت قرار مي‌گيرد تا گندم‌ها و قوت ۷ سال قحطي در مصر به درستي و بر اساس عدالت بين همه مردم تقسيم شود، لذا يكي از الزامات حكومت اسلامي سرپرستي يك شخص با بصيرت و دانا و پاكدست و عادل در امور مصرفي بيت‌المال جهت تقسيم عادلانه آنها براي همه مردم است. 
زمامداران حكومت اسلامي به تعبير آيه 15 سوره مباركه يوسف بايد «حفيظ» بوده و با برنامه‌ريزي دقيق و تدبير و دورانديشي و همچنين استفاده از تجربه روز دانش بشري، بسترهاي لازم را براي رونق كسب و كار و فعاليت‌هاي اقتصادي شفاف و روشن فراهم كنند. همچنين حاكم وظيفه دارد از رانت و فساد در دستگاه‌هاي دولتي جلوگيري كند. 
در نگاه امام علي(ع)، براي مبارزه با فساد و ايجاد امنيت در جامعه بايد از خواص شروع كرد.حضرت در نهج‌البلاغه، سه عامل و زمينه براي ايجاد ناامني و اعتراض عليه حكومت را مطرح مي‌كند كه هر سه مورد به شيوه تعامل و چگونگي ارتباط ميان مردم و حاكم اسلامي پيوند خورده است. اين سه عامل عبارتند از: 
اول: وجود اختلاف طبقاتي ميان مردم و مسوولان حكومتي: در خطبه ۲۰۹ نهج‌البلاغه آمده است هنگامي كه حضرت علي عليه‌السلام در بصره به عيادت علاء بن زياد كه از اصحابش بود، رفت وچشمش به خانه وسيع او افتاد اين سخن را ايراد فرمود: وقتي كه مسوولان از حد ضعفاي جامعه بالاتر زندگي كنند، مردم طغيان خواهند كرد، زيرا اختلاف طبقاتي ميان خود مردم قابل تحمل است ليكن بين مردم و مسوولان غيرقابل تحمل است. إِنّ‌الله تعالي فرض علي أئِمّه [الْحقِ] الْعدْلِ أنْ يُقدِّرُوا أنْفُسهُمْ بِضعفه النّاسِ، كيْلا يتبيّغ بِالْفقِيرِ فقْرُه. 
 دوم: دريافت ماليات از مردم با الگوي غيرمومنانه و غيررحماني: بايد توجه داشت الگوي ماليات با الگوي غيرمومنانه و غيررحماني محاسبه نشود به‌طورمثال در يك‌سال، توليدكننده به هر دليلي ضرر مي‌كند يا كشاورز به دليل خشكسالي خسارت مي‌بيند و محصول ندارد كه حضرت امير(ع) در نامه ۵۳ به مالك‌اشتر مي‌فرمايد: بايد پيشدستي كني و در اين مواقع اينقدر ماليات را پايين آوري كه زندگي‌اش با پارسال تفاوتي نكند و مي‌فرمايد: اگر چنين كردي، خسارت دولت نيست، بلكه نوعي سرمايه‌گذاري است وتفقدْ أمْر الْخراجِ بِما يصْلِحُ أهْلهُ، فإِن فِي صلاحِهِ وصلاحِهِمْ صلاحاً لِمنْ سِواهُمْ، و لا صلاح لِمنْ سِواهُمْ إِلا بِهِمْ، لان الناس كلهُمْ عِيالٌ علي الْخراجِ وأهْلِهِ. و لْيكنْ نظرُك فِي عِماره الْارْضِ أبْلغ مِنْ نظرِك فِي اسْتِجْلابِ الْخراجِ، لان ذلِك لايدْرك إِلا بِالْعِماره؛ و منْ طلب الْخراج بِغيرِ عِماره أخْرب الْبِلاد، و أهْلك الْعِباد، ولمْ يسْتقِمْ أمْرُهُ إِلا قلِيلاً .
بر اين اساس توجه حاكم به وضعيت مردم و در نظر گرفتن شرايط آنها بايد بيش از توجه او به جمع‌آوري ماليات باشد.
سوم: ورود اطرافيان و خويشاوندان به حكومت و كار اقتصادي از طريق رانت و اختلاس: در بخشي از نامه ۵۳ ايشان مي‌فرمايد: بدانيد كه نزديكان مسوولان، خودخواه و چپاولگر هستند و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمگري آنان را خشك كن و به هيچ يك از اطرافيانت زميني واگذار نكن. إِنّ لِلْوالِي خاصّه وبِطانه، فِيهِمُ اسْتِئْثارٌ وتطاوُلٌ، وقِلّه إِنْصاف فِي مُعامله، فاحْسِمْ مادّه أُولئِك بِقطْعِ أسْبابِ تِلْك الاْحْوالِ. 
بنابراين از نگاه قرآن و روايات اصلاح بايد اساسي و محوري باشد يعني در جامعه بايد رانت از بين برود، شفاف‌سازي صورت گيرد و سازوكار قانوني طوري بنا نهاده شود تا بستگان زمامداران در دوران مسووليت، حق دخالت و حضور در حكومت را نداشته باشند. 
حق سوم: تعليم و تربيت جامعه اسلامي؛ «و تعْلِيمُكمْ كيلا تجْهلُوا و تأْدِيبُكمْ كيما تعْلمُوا»: مبارزه با جهل و ايجاد بسترهاي لازم آموزشي و توزيع عادلانه آن بين مردم از وظايف اساسي حكمران اسلامي است .اهميت اين تكليف از آن جهت است كه جامعه اسلامي بدون معرفت و آگاهي حتي اگر در عالي‌ترين درجه پيشرفت هم باشد، رو به زوال و نابودي خواهد رفت. اين تكليف و سقوط جامعه اسلامي در صورت عدم توجه به آن، در آياتي فراوان از قرآن كريم به چشم مي‌خورد. 
همچنين حضرت در ادامه كلام خويش درباره حقوق دولت بر مردم به چهار امر تاكيد مي‌كند كه عبارتند از: 
1- حق اول: وفاداري به پيمان؛ «فالْوفاءُ بِالْبيعه». 
2ـ حق دوم: خيرخواهي و انتقاد سازنده؛ «و النّصِيحه فِي الْمشْهدِ و الْمغِيبِ».
 3ـ حق سوم: آمادگي كامل در زماني كه حاكم مردم را فرا مي‌خواند؛ «و الْإِجابه حِين أدْعُوكمْ». 
4ـ حق چهارم: اطاعت و پيروي نسبت به آنچه به شما امر مي‌شود؛ «و الطّاعه حِين آمُرُكمْ». 
نخست مي‌فرمايد: «اما حق من بر شما اين است كه در بيعت خويش وفادار باشيد؛ و أمّا حقِّي عليكمْ: فالْوفاءُ بِالْبيعه». بيعت، در واقع همان پيماني است كه ميان مردم و حاكم برقرار مي‌شود، پيماني محكم و لازم‌الاجرا و بر اساس اين پيمان حاكم بايد در همه جا مصلحت مردم را در نظر بگيرد و امنيت و نظم را برقرار سازد و با دشمنان به مبارزه برخيزد و موجبات پيشرفت و تكامل جامعه را فراهم كند.
در مورد حق دوم مي فرمايد: «در آشكار و نهان خيرخواه باشيد؛ و النّصِيحه فِي الْمشْهدِ و الْمغِيبِ». مانند متملقان چاپلوس يا منافقان چند چهره نباشيد كه در حضور حاكم سخن از دوستي و محبت و اخلاص بزنيد و اعلام خيرخواهي كنيد، اما در پشت سر يا بي‌تفاوت باشيد يا طريق خيانت و فساد را در پيش‌ گيريد. 
حضرت بعد سراغ سومين حق مي‌رود و مي‌فرمايد: «هر وقت حاكم شما را بخواند اجابت كنيد؛ و الاْجابه حِين أدْعُوكمْ». مانند افراد سست و ناتوان و بيمارگونه كه در اجابت دعوت‌ها تعلل مي‌ورزند، نباشيد كه گاه ساعت‌ها و لحظه‌ها سرنوشت‌ساز است و اندكي تعلل و سستي و تاخير، ممكن است زيان‌هاي غيرقابل جبراني به بار آورد. 
و در مورد چهارمين و آخرين حق مي فرمايد: «هر زمان به شما فرمان داده شد، اطاعت كنيد؛ و الطّاعه حِين آمُرُكمْ». مردم مسووليت دارند از حاكم عادل تبعيت كنند . 
نتيجه اينكه از نگاه قرآن و روايات رابطه حكومت با مردم پيوند دوسويه و ناگسستني است و هر حقي، تكليفي را به همراه دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون