• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5368 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۴ آذر

ادامه از صفحه اول

شوراي نگهبان و اعتراضات كنوني

پس گزاره‌هاي اوليه آقاي سخنگو، طرح بديهيات است و بايد پذيرفت كه حكومت بدون رضايت و توافق مردم پايدار و ماندگار نخواهد بود. پس چرا اين تصور در شرايط كنوني به وجود آمده كه آقاي سخنگو را به بيان چنين گزاره‌اي واداشته؟ اين سخن در پاسخ به چه پرسشي است؟ و اصولا نقش و عملكرد شوراي نگهبان در اين وضعيت چيست؟ متاسفانه شوراي نگهبان به چند علت در بروز اين شكاف ميان جامعه و قانون اساسي نقش اساسي داشته و به‌طور دقيق مي‌توان گفت كه رابطه مردم و جامعه را با اين متن مهم قطع كرده است. در درجه اول شوراي نگهبان در مقاطع زيادي به عنوان يك طرف سياست وارد ماجرا شده است، تقريبا عناصر اصلي اين شورا از پنهان كردن سوگيري سياسي  خود نيز ابا نداشتند. در حالي كه جايگاه اين شورا به گونه‌اي است كه بايد بي‌طرفي محض و رويكرد حقوقي را معيار تصميمات و مصوبات خود قرار دهد تا قاطبه حقوقدانان از تصميمات آن دفاع كنند. اين رويكرد، قانون اساسي را به اولويت‌هاي قدرت تقليل داد و حضور مردم را از طريق ردصلاحيت‌هاي استصوابي و نيز بي‌اثر كردن جايگاه مجلس در ساختار قانونگذاري و نظارتي به مرور كم‌رنگ كرد. غلبه اين رويكرد نه فقط در تاييد و ردصلاحيت‌ها كه در تطبيق قوانين با شرع و قانون اساسي نيز مشهود است. عملا بخش مهمي از امور مملكت را به نام ولايت، از دايره رسيدگي‌هاي مردمي و رسمي خارج كرد. قوانين را براساس يك برداشت محدود شرعي و بسيار بسته مورد تطبيق با شرع قرار داد. به همين علت با سياسي شدن شورا، اعتبار بي‌طرفي و حقوقي آن از ميان رفت. با بي‌توجهي به فصل حقوق ملت، عملا اصول اين فصل، تفسير مضيق شد و به حاشيه رفت و از طريق تطبيق قوانين با مفهوم خاصي از قانون اساسي و شرع، قوانين را از اعتبار و كارايي تهي كرد و بالاخره با ردصلاحيت‌هاي گسترده، نهايتا ما را از مجلس و رياست‌جمهوري اول رسانده است به مجلس كنوني و دولت فعلي. متاسفانه اين سه رفتار براي جدا شدن هر مردمي از قانون اساسي كفايت مي‌كرد و نيازمند كار ديگري نبوده و نيست.


ديگ جوشان اختلافات ره  به كجا مي‌برد؟ 

در ميان اصلاح‌طلبان هم وضعيت مطلوب نيست، با اينكه در نوع مواجهه با اعتراضات اتفاقا نظر وجود دارد كه حكومت بايد با معترضان مدارا كند ولي بر سر حمايت يا سكوت در مقابل اعتراضات اختلاف آشكار هست. اختلاف هم جدي است، چراكه تمايل به هر طرف از ماجرا عواقب و تبعات پردامنه دارد و ممكن است كشور را با وضعيت جديدي روبه‌رو و اصلاحات را از ماهيت خود خارج كند. به جز دو جناح مورد اشاره، گروه‌ها و جريان‌هاي فكري و سياسي ديگري هم وجود دارند كه يا هر دو جناح را نفي مي‌كنند يا به يكي از آنها تمايل نشان مي‌دهند، اما اگر در داخل انواع ملاحظات و مسووليت‌شناسي باعث مي‌شود كه شخصيت‌ها حد نگه دارند و از ادب و احترام خيلي فاصله نگيرند و گاهي سكوت كنند تا از سرعت حوادث براي تامل بيشتر بكاهند در خارج از كشور كه هيچ ملاحظه‌اي وجود ندارد مي‌توان تصوير بهتر و شفاف‌تري از اختلافات را مشاهده كرد. البته روشن است كه اصل تحولات در داخل است و دعواهاي اپوزيسيون خارج‌نشين حاشيه‌اي بيش نيست و البته با برخورداري از انواع رسانه‌ها صداي‌شان بلندتر است و گاهي چنان نشان مي‌دهند كه گويي يك پاي معادلات جدي سياسي ايران هستند! آنان كه در رد يا قبول نظرات و راهكارهاي ديگر اعضاي پراكنده اپوزيسيون آزادند و مسووليت و مشكلي در اين زمينه ندارند آينه تمام نمايي از اوج تفرق و تكثرند و اگر اجتماعي برگزارمي‌كنند افزون بر فحاشي نسبت به يكديگر گاهي تا درگيري فيزيكي هم پيش مي‌روند! 
راستي عاقبت اين همه اختلافات خصوصا انعكاس آن در توده‌هاي مردم به كجا خواهد كشيد؟ آيا تصادم‌هاي فكري و لفظي موجود كه رو به ازدياد است زمينه درگيري‌هاي جدي‌تر و احتمالا فيزيكي را به وجود نخواهد آورد؟ اين حجم از اختلاف كه مدت‌ها است از چارچوب‌هاي منطقي خود خارج شده و به جدال غير احسن رسيده مملو از تكفير و تهديد و تقابل و تهاجم است و بي‌سابقه مي‌نمايد خطري براي پايه‌هاي اجتماع و حتي كشور است. به اين اختلافات شديد، فرصت‌طلبي‌هاي شخصي و مبتذل و‌ دست‌هاي بيگانه و دلارهاي هزينه شده را هم بايد اضافه كنيم، رقابت‌هاي تاريخي و خرده‌حساب‌هاي سياسي با رقباي منطقه‌اي هم هست كه مشعوف اين وضعند تا ميوه‌ها بچينند و خيال‌شان از يك ايران آباد و توسعه يافته راحت شود. اختلافات را كه نمي‌شود ازبين برد و همه را به سكوت واداشت خصوصا حالا كه جوانان و نوجوانان هم وارد صحنه خياباني شده‌اند و جايگاه خويش را طلب مي‌كنند و گوش‌شان چندان بدهكار بزرگ‌ترها نيست. به نظر مي‌رسد همه به جز بدخواهاني كه اتفاقا مطلوب‌ترين وضع براي‌شان همين است بايد از اين ديگ جوشان اختلاف هراس كنيم كه امكان دارد به انفجار برسد و همه ببازند و خسارت‌هاي تاريخي متوجه كشور و مردم شود. براي پرهيز از يك فاجعه تاريخي غيرقابل بازگشت آيا چنين امكاني نيست كه همه، حتي خارج‌نشيناني كه ايران براي‌شان اصل است به يك محور واحد برسند و اختلافات خود را از اين محور دور كنند؟ مثلا به نظر مي‌رسد حفظ تماميت ارضي اين ظرفيت را دارد كه فصل مشترك همه گروه‌ها و احزاب و اشخاص شود و عدول از آن موجب طرد و مقابله جمعي شود. اگر روي چنين محوري توافق شود بقيه مشكلات و اختلافات حداقل اساس را تهديد نمي‌كند. تماميت ارضي معيار محكمي است كه فقط مواجب‌بگيران آشكار و نهان بيگانه هيچ مسووليتي نسبت به آن ندارند و احتمالا مواجب‌شان بر هدم آن استوار است. اكنون بزرگ‌ترين خطر همين است كه با غفلت‌ها و خودمحوري‌ها و رجحان قدرت‌طلبي اين اصل اساسي مخدوش شود. حاكميت مي‌تواند راه بروز اختلافات بدون هزينه براي كشور را باز كند. انتخابات آزاد همه اختلاف‌ها را از ميدان و از خيابان به پاي صندوق راي مي‌كشاند، خصوصا اگر از پيش نشانه‌هاي تضمين شده مبني بر استيلاي اراده مردم عملا بروز داده شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون