ابراهيم رحيمپور، معاون پيشين وزارت امور خارجه در گفتوگو با «اعتماد»:
پكن منافع و مصالح ملي خود را بر هر رابطه راهبردي ترجيح ميدهد
چين واقعي را كارشناسان بهتر از تبليغاتچيها ميشناسند
شهاب شهسواري
روز جمعه همزمان با آخرين روز سفر شي جينپينگ، رييسجمهور چين به عربستان، انتشار محتواي بيانيههاي مشترك چين با عربستان و شوراي همكاري خليجفارس، از جمله اشاره به مساله ادعاهاي ارضي امارات متحده عربي در مورد سه جزيره ايراني در خليجفارس و انتقادهاي تند درخصوص مسائل جاري در منطقه ازجمله ادعاهايي در مورد حمايت ايران از تروريسم و گروههاي مسلح غيرقانوني و درخواست از ايران براي همكاري با آژانس بينالمللي انرژي اتمي، باعث واكنش افكار عمومي به موضعگيريهاي دولت چين در اين سفر شد. ابراهيم رحيمپور، معاون پيشين وزارت خارجه، معتقد است زماني كه ايران روابط خود را به معدودي كشورها منحصر ميكند، باعث ميشود قدرتهايي كه با ايران رابطه دارند با ضعيف ديدن عقبه سياست خارجي ايران، از موضع بالا با ايران برخورد كنند. رحيمپور ميگويد كه نمونههاي متعددي از رفتارهاي متكبرانه چينيها با ايران وجود دارد كه متاسفانه در تبليغات دولتي اشارهاي به آن نميشود. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» را با ابراهيم رحيمپور، معاون پيشين وزارت امور خارجه مطالعه ميكنيد.
چرا چين سياست عدم مداخله در مسائل منطقهاي را كنار گذاشته و علنا در برخي مسائل مورد اختلاف ايران و كشورهاي عربي جنوب خليجفارس موضعگيري ميكند؟
آقاي شي جينپينگ شش سال پيش به ايران سفر كرد و قبل از آن در منطقه به عربستان سعودي و مصر رفته بود، در آن دوران دولت آقاي روحاني بود و ديدگاه چينيها اين بود كه اين دولت با غربيها بيشتر كار ميكند و نسبت به چين ترديد دارد، اين سفر درست چند هفته بعد از امضاي برجام انجام شده بود. همان موقع هم وقتي اخبار غيرآشكار و غيررسانهاي و حتي رسانهاي را دنبال ميكرديم، ميديديم كه چين چنين مواضعي داشت، چين عوض نشده، چين همان چين گذشته است. تبليغات ما اينگونه نمايش ميدهد كه چين رويكرد جديدي نسبت به ما اتخاذ كرده است. متاسفانه تبليغات ما به قول برخي تشويش اذهان عمومي ميكند، تشويش واقعي افكار عمومي اين است كه آنچه را كه نيست به مردم اطلاعرساني كنيم. حتي اگر سفر شش سال پيش را هم كه ايشان به عربستان و ايران آمد و اگر تعهدات چين را به دو طرف نگاه كنيم، مشخص است كه تمايل چين به كدام طرف است. چين واقعي را كساني كه كارشناس هستند و تبليغاتچي نيستند، به درستي تشخيص ميدهند.
من در آن زمان معاون وزير امور خارجه بودم و تحليلهاي كارشناسي ما با خواستههاي برخي آقايان متفاوت بود. لذا آنچه ميتوانم بگويم اين است كه چين، يك سياست برنامهريزي شده قوي بلندمدت راهبردي براي خودش دارد. چين راهبرد در رابطه با ديگر كشورها هم دارد، درقبال ما هم قطعا راهبرد بلندمدت دارد، ولي آنچه در كشور ما تبليغ ميشود كه راهبرد بلندمدت چين در قبال ماست، با واقعيت متفاوت است و چيزي نيست كه «دهن ما را آب بيندازد.» چينيها منافع ملي خودشان را بر همه تعهدات بينالمللي ترجيح ميدهند.
در همان دوران در ميدان نفتي مشترك ما با عراق به نام آزادگان، چينيها پروژه را در دست گرفتند. چينيها متعهد بودند كه اين پروژه را توسعه دهند، اما اين طرف را تعطيل كردند و رفتند در عراق شروع به سرمايهگذاري كردند. از ياد نميبرم كه داد و بيداد آقاي زنگنه، وزير وقت نفت، در مقابل رفتار چينيها نه به صورت رسانهاي بلكه در جلسات بالا رفته بود.
همين رويكرد چين در اولويت به منافع خودشان است كه باعث شده در طول چهل سال گذشته، روز به روز وضعيت اقتصادي بهتري پيدا كنند، در حالي كه وارد هيچ منازعه نظامي هم نشدهاند و حتي در مورد هنگكنگ و تايوان، ميبينند چگونه رفتار ميكنند.
در حالي كه چين خود اختلافات سرزميني گستردهاي با همسايگانش در جنوب شرقي آسيا دارد و همواره موضوع جزاير مصنوعي درياي جنوبي چين را موضوعي غيرقابل مذاكره و مربوط به تماميت ارضي چين ميداند، چرا پكن در مورد تماميت سرزميني و حاكميت ملي ايران استاندارد مشابهي را رعايت نكرده است؟
خود من به عنوان معاون وزير خارجه ميخواستم به تايوان سفر كنم، به ما توصيه شد كه در سطح سياسي به تايوان سفر نكنيم و فقط در سطح اقتصادي با تايوان همكاري كنيم. حتي وقتي قرار بر اين شد كه مقامي از وزارت خارجه تايوان به ايران سفر كند، ما خيلي دست به عصا رفتار كرديم. به نظر ميرسد كه اشكال از سياستهاي خود ما بود. متاسفانه وقتي كه تحريم هستيم و در يك فشار بزرگ جهاني قرار داريم، دست به عصا ميشويم و خودمان را محدود به چين و روسيه ميكنيم و همين مشكلات و مصيبتها را خواهيم داشت. چين و روسيه هم وقتي ببينند كه فقط محتاج به آنها هستيم و با ديگران كار نميكنيم براي ما حسابي باز نميكنند.
به همين دليل است كه ما مساله تايوان را رعايت ميكرديم و چينيها اينگونه جواب ما را ميدهند. با اين همه لطفي كه در ايران به چينيها شده است كه به اعتقاد من نبايد لطف ميكرديم، از جمله قرارداد ۲۵ ساله كه در دولت قبلي امضا شد و نه در دولت قبلي و نه در دولت فعلي اجرا نشد. اين فقط تبليغاتچيهاي ما بودند كه در بوق و كرنا ميكردند كه ما قرارداد ۲۵ ساله با چين داريم و به سوي نجات و فلاح و رستگاري ميرويم. برخلاف تبليغاتي كه در ايران ميشود، چينيها كمتر مصاحبهاي در اين مورد ميكنند و اگر هم چيزي بگويند، خيلي كلي و عمومي. من به شوخي به همكاران سابق ميگويم كه چينيها قرارداد را با ما امضا كردهاند ولي آن را با عربها اجرا ميكنند.
در سفر اخير يك توافق جامع راهبردي هم ميان چين و عربستان امضا شد و دهها توافقنامه و تفاهمنامه در حوزههاي مختلف منعقد شد. فكر ميكنيد سفر شي جينپينگ چه تاثيري در توسعه روابط چين و عربستان داشته باشد؟
عربستان به نظر من خيلي محتاج چين نيست. عربستان بازي خودش را خيلي هوشمندانه با امريكا، چين و روسيه انجام ميدهد. عربستان كه به عبارتي در بلوك غرب است، اما يكسره سرسپرده آنها نيست. تمايل كنوني عربستان به چينيها هم تا اندازهاي از روي بغض دولت فعلي امريكا است.
چينيها نسبت به مساله انرژي حساس هستند و محتاج به انرژي هستند. بدون انرژي چين، چين نخواهد بود، چين وابسته به انرژي است، به همين خاطر است كه چهار خط لوله گاز از تركمنستان به سمت چين كشيده شده است، يك خط لوله گاز ازسوي روسيه در حال ساخت است كه احتمالا
به زودي تكميل خواهد شد، نفت هم از تعداد زيادي كشورها به چين صادر ميشود. اخيرا هم كه قرارداد خريد بلندمدت گاز با قطر امضا كرد. چين خودش را منحصر به نفت خام ايران يا هيچ كشور ديگري در منطقه نميكند و منابع انرژي خودش را تنوع ميبخشد.
از اين نظر است كه چينيها براساس منافع و مصالح ملي خودشان هيچ قول و قرار جدي هم با كشور ما نگذاشتهاند. در اوج اين رفتارهاي چين است كه شاهد توييت دكتر محمد جمشيدي، معاون سياسي آقاي رييسجمهور هستيم كه براي نخستينبار در مورد تلاشهاي ايران در مبارزه با تروريسم به چين تذكر ميدهند. انگار ما تازه كشوري به نام چين را كشف كردهايم و داريم در مورد آن مطلبي را مينويسيم. البته مطلبي كه گفته شد مطلب درستي است، ولي چرا اينقدر دير؟ اين نخستينبار است كه دولت سيزدهم در مورد چين با چنين لحني سخن ميگويد. اگر صحبتهاي قبلي دولت كنوني را درمورد چين مطالعه كنيد، از رييسجمهور گرفته تا وزير خارجه و وزراي ديگر، ميبينيم كه با چه شوق و حرارتي در مورد چين سخن ميگويند تا كار به جايي ميرسد كه شاهد چنين رفتاري از چين هستيم و عاقبت معاون رييسجمهور مجبور به چنين اظهارنظري ميشود.
در جواب سوال قبل هم اشاره كرديد، برخي تحليلگران معتقدند كه عدم موازنه در سياست خارجي كشور باعث شده است كه موضعگيريهاي اينچنيني از سوي شركاي ايران براي آنها بدون هزينه و براي كشور هزينهزا شود. فكر ميكنيد اين تحليل تا چه اندازه صحيح است؟
عرض كردم كه وقتي روابط خارجي كشور در انحصار چند كشور است و آن كشورهاي ميدانند كه با بقيه كشورهاي دنيا كار نميكنيد، يا دشمني، رقابت و حسادت داريد، آن چند كشور معدودي كه با ما رابطه دارند هم عقبه ما را عقبه قوي نميبينند و از موضع بالا با ما صحبت ميكنند.
من به عنوان كسي كه ساليان درازي در دستگاه سياست خارجه كار كردهام مثالهاي متعددي را دارم، از نوع برخوردهاي بد چينيها، حتي در موضوع خريد نفت كه چگونه با تكبر و تبختر در رابطه با همكاران ايرانيشان در حوزه معامله نفت رفتار ميكردند. اسنادي كه انشاءالله منتشر خواهد شد، نشان ميدهد كه ما چقدر با خفت با چينيها معامله ميكرديم و چقدر با قيمتهاي نازل و دادن سوبسيد و دادن كارمزد ارزي با چينيها «معاملات تركمنچايي» انجام داديم. اينها همه روزي روشن خواهد شد.
وزارت امور خارجه ايران در واكنش به اين موضوع تا لحظه انجام اين مصاحبه، كاملا سكوت كرده است. فكر ميكنيد دليل اين سكوت چيست؟ آيا اگر موضعي اينچنيني در رياض توسط يك قدرت غربي مطرح ميشد، باز هم تهران سكوت ميكرد؟
اگر يك كشور غربي چنين اظهارنظري كرده بود حتما سفيرش را احضار ميكرديم و برخورد ميكرديم. وزارت خارجه متاسفانه آن قدرت و صلابتي را كه بتواند حرفش را بزند، ندارد. ما افسوس ميخوريم كه چرا وزارت خارجه در سيستم حكومتي ما تا اين حد تنزل كرده است و حرفش خريدار ندارد. نميتواند و اگر هم حرفي بزند، در سيستم حكومتي ما خريدار ندارد.
در همه سطوح بايد به اين مساله نگاه كنيم، از سفير گرفته تا بالاتر. هنوز مقامهاي ما تبليغ واكسنهاي چيني را ميكنند. ضرورتي ندارد كه سفير ما، وزارت خارجه ما يا حتي رييسجمهور ما آنقدر افتخار كنند كه واكسن چيني خريدهايم. اينگونه اظهارنظرها نرخ چينيها را در مقابل ما بالا ميبرد، نياز ما را به نمايش ميگذارد. اين رفتارها باعث ميشود كه مواضع مستحكم انقلابي كه ما در دهههاي گذشته داشتيم، ديگر شاهد آنها نباشيم.
برخي تحليلگران استدلال ميكنند كه ما در هر صورت بايد از نتايج سفر شي جينپينگ به منطقه رضايت داشته باشيم، چونكه نمايانگر دور شدن كشورهاي عربي منطقه از امريكا و كاهش نفوذ امريكا در منطقه است. به نظر شما اين تحليل تا چه اندازه صحيح است؟
طبيعيت ابرقدرتها با هم تفاوتي ندارد، چه چين باشد، چه روسيه باشد و چه امريكا باشد. ما از يك دنياي دوقطبي به دنياي چند قطبي رسيدهايم. ما كه قائل به اين نيستيم كه دوباره دنيا دو قطبي شود و تبديل شود به محل رقابت چين و امريكا. اگر كساني كه اينگونه فكر ميكنند، نميدانند كه در تاريخ بعد از جنگ جهاني دوم چه اتفاقهايي افتاده است. ما خواهان حضور امريكا در منطقه نيستيم ولي قاعدتا سينه هم چاك نميكنيم كه چين، روسيه يا هر كس ديگري را در منطقه جايگزين كنيم. در منطقه ما هنوز هم قائل به سياست نه شرقي و نه غربي مثبت هستيم. ديدگاه به شعار «نه شرقي، نه غربي» گاهي منفي است كه بر پايه جدل و منازعه و مناقشه است، گاهي مثبت است كه يعني ما استقلال خودمان را داشته باشيم و با همه رفت و آمد داشته باشيم، رابطه داشته باشيم و بده بستان داشته باشيم.
عدم حضور امريكا موجب بهشت شدن اين منطقه نميشود. ما بايد براساس تضاد قدرتها، جايگاه خودمان تعيين و تعريف كنيم و بتوانيم براساس اين جايگاه عمل كنيم. من فكر نميكنم كه چينيها اگر توفيق بيشتري در منطقه پيدا كنند به نفع كشور ماست، نه! ما خودمان بايد قدرت پيدا كنيم و آمدن و رفتن اين قدرتها، الزاما منافع ما را تامين نميكند. نمونه عربستان، الگوي موفقي است. عربستان قشنگ بالانس و موازنه در روابط خارجهاش ايجاد ميكند. رابطه اقتصادي گستردهاي با امريكا دارد، با چينيها هم شروع كرده است، با اروپاييها و ديگر كشورهاي جهان هم رابطه دارد. اين هنر عربستان است. معناي سفر شي جينپينگ به عربستان به اين معنا نيست كه جو بايدن يا دونالد ترامپ به عربستان نرود. درست چند ماه پيش از سفر شي جينپينگ، جو بايدن به عربستان سفر كرده بود. البته در سفر جو بايدن شاهد بوديم كه مشكلات پروتكلي پيش آمد، موضعگيريها پر از متلك و كنايه بود. اما اين به معناي يكسويه بودن سياست خارجي عربستان نيست. به جاي آقاي بايدن اگر دونالد ترامپ بيايد، باز هم مراسم رقص شمشير را در عربستان اجرا خواهند كرد و قراردادهاي بيشتري را هم به امريكا ميدهند. معناي كار عربستان، خارج كردن امريكا از منطقه نيست، بلكه معناي رفتار عربستان اين است كه امريكا را تحريك كند كه سازگاري بيشتري با عربستان پيدا كند و قدرت عربستان را در منطقه به رسميت بشناسد و بر ايران و ديگر قدرتهاي منطقهاي ترجيح بدهد.
قدرتها وقتي ببينند كه محتاج آنها هستيم، روي ما حسابي باز نميكنند.
اشكال از ماست كه در مقابل چين دست به عصا بوديم.
چينيها در خريد نفت ما را خفت ميدادند.
آنچه در كشور ما تبليغ ميشود كه راهبرد بلندمدت چين در قبال ماست، با واقعيت متفاوت است و چيزي نيست كه «دهن ما را آب بيندازد.» چينيها منافع ملي خودشان را بر همه تعهدات بينالمللي ترجيح ميدهند.
وقتي كه تحريم هستيم و در يك فشار بزرگ جهاني قرار داريم، دست به عصا ميشويم و خودمان را محدود به چين و روسيه ميكنيم و همين مشكلات و مصيبتها را خواهيم داشت. چين و روسيه هم وقتي ببينند كه فقط محتاج به آنها هستيم و با ديگران كار نميكنيم براي ما حسابي باز نميكنند.
عربستان بازي خودش را خيلي هوشمندانه با امريكا، چين و روسيه انجام ميدهد. عربستان كه به عبارتي در بلوك غرب است، اما يكسره سرسپرده آنها نيست. تمايل كنوني عربستان به چينيها هم تا اندازهاي از روي بغض دولت فعلي امريكا است.
چينيها، حتي در موضوع خريد نفت كه چگونه با تكبر و تبختر در رابطه با همكاران ايرانيشان در حوزه معامله نفت رفتار ميكردند. اسنادي كه انشاءالله منتشر خواهد شد، نشان ميدهد كه ما چقدر با خفت با چينيها معامله ميكرديم و چقدر با قيمتهاي نازل و دادن سوبسيد و دادن كارمزد ارزي با چينيها «معاملات تركمنچايي» انجام داديم.
اگر يك كشور غربي چنين اظهارنظري كرده بود حتما سفيرش را احضار ميكرديم و برخورد ميكرديم. وزارت خارجه متاسفانه آن قدرت و صلابتي را كه بتواند حرفش را بزند، ندارد.