درباره كتاب «زندگي در روايت» گفتوگويي با پل آستر
مردي كه خوش ندارد او را «پست مدرن» بدانند
ترجمه: بهنام ناصري
«زندگي در روايت» با عنوان فرعي «پل آستر در گفتوگو با آي بيزيگومفلت» عنوان كتابي است كه به تازگي از سوي نشر افق، ناشر اختصاصي آثار پل آستر در ايران منتشر شده است. كتاب را شهرزاد لولاچي ترجمه كرده كه پيشتر «سهگانه نيويورك»، «شهر شيشهاي»، «تيمبوكتو» و «دفترچه سرخ» او را هم به فارسي برگردانده بود. گفتوگوهاي كتاب «زندگي در روايت» در نوبتهاي متعدد با آستر انجام شده و درنهايت به تدوين كتاب حاضر انجاميده است.
آي بيزيگومفلت استاد دانشگاه كپنهاگ است؛ دانشگاهي كه كتابخانه تحقيقاتي پل آستر و مركز بينالمللي آثار او و نسخههاي ترجمه شده اين آثار را در خود جاي داده است. زيگومفلت سالها در كلاسهايش كارهاي آستر به ويژه NYT يا همان «سهگانه نيويورك»
(The New York Trilogy) را تدريس كرده است. آنچه در كتاب «زندگي در روايت» آمده، گفتوگوهاي اين استاد دانماركي دانشگاه با آستر است. گفتوگوهايي كه در طول سه سال انجام شد و اگرچه شامل چهار بخش بود اما همه آن در اين كتاب نيامده [و كتاب حاضر شامل دو بخش است]. با وجود اينكه آثار زيادي در مورد پل آستر و كتابهايش نوشته شده اما اين نخستينبار است كه اين نويسنده امريكايي در يك گفتوگوي مستمر در مورد كارهاي خود حرف ميزند. در پيشگفتار كتاب، زيگومفلت از تصميم خود براي تقسيم كتاب به دو بخش سخن به ميان ميآورد؛ نخست به آثار پنجگانهاي ميپردازد كه در رده كتابهاي زندگينامهاي و به اصطلاح خاطرات آستر قرار ميگيرند و سپس سراغ رمانهاي او ميرود. زيگومفلت به همراه آستر و همسرش سيري هاسوت، همكاري سهنفرهاي را شكل دادند تا فهرستي از درونمايههاي آثار نويسنده را براي گفتوگوهاي اين كتاب فراهم آورند. آن موضوعات از اين قرارند: «زبان و بدن، كلمه و جهان، فضاهاي سفيد، ابهام، محروميت، اشياي متروكه، ديدگاه روايي، زوجهاي مردانه، امريكا، تجربه يهود و...» بنابراين با فهرستي جالب و تا حدي غريب و متفاوت از درونمايههايي كه معمولا ديگران براي دستهبندي موضوعي آثار آستر ترتيب ميدهند. در ميان اين موضوعات، آستر بيشتر در مورد «ابهام» حرف ميزند؛ با اشاره به رويدادهاي تصادفي و ارتباط اين رويدادها با هويت و شخصيت. او [همچنانكه در آثارش] ترجيح ميدهد به تناقضها فكر كند تا مسائل روشن و بيابهام. ضمن اينكه [برخلاف تعبير رايج از جهان آثارش] دوست ندارد «پست مدرن» خطابش كنند. «فضاهاي سفيد» هم ناظر به مفهوم خلأ است؛ آستر در اين بخش به طور خاص به عنوانِ نوشته كوتاهي نظر دارد كه پس از مرگ پدرش و قبل از شروع اولين كتاب خاطرات خود يعني «اختراع انزوا» نوشته بود. تجربهاي كه او را متقاعد كرد ميتواند نثر را
-همچنانكه شعر- بنويسد. شعرهاي آستر آكنده از اين خلأ و اين فضاهاي سفيدند و مثل اكثر رمانهاي او، آغازهاي شكنندهاي دارند: اتفاق رخ ميدهد و از لحظه وقوع، ديگر هيچ چيز نميتواند بار ديگر مثل قبل شود.
پس از مقدمه زيگومفلت بر كتاب «زندگي در روايت»، اولين بحث او و آستر، در عين كوتاهي، نكتهاي را روشن ميكند. [اينكه آستر در خاطرهنويسيهايش به آنچه در زندگياش رخ داده كاملا وفادار است و در آثارِ به اصطلاح خلاقهاش بر بستري از تخيل روايت ميكند] آستر ميگويد: «من در اينجا ميخواهم يكبار براي هميشه موضوعي را با صراحت اعلام كنم كه رمانهاي من داستاناند؛ درست برخلاف نوشتههاي زندگينامهايام كه غيرداستاني هستند.
ميدانم كه من مقصر هستم كه آثاري مانند «پرتقال تنها ميوه نيست» وينترسون و «چگونه يك دختر بسازيم» نوشته كيتلين موران را نيمهاتوبيوگرافيك مينامم؛ آنهم با وجود اين واقعيت كه آن كتابها، مانند كتابهاي من نيستند و نويسندگانشان نيز چنين گفتهاند! من عميقا از اين بابت عذرخواهي ميكنم. در دفاع از من، طبعا همه نويسندگان وارد عمل نخواهند شد؛ بنابراين ممكن است مشكلاتي پيش بيايد.» آستر ميگويد ممكن است در رمانهايش از افراد و رويدادها استفاده كند اما آنچه مينويسد كاملا تخيلي است. با اين اوصاف، زيگومفلت سوال مهمي از او درباره نقش تجربههاي زيستي در آثار داستانياش ميپرسد. اينكه از چه چيزهايي از زندگينامهاش در رمانهاي خود استفاده كرده. اين يكي از سوالاتي است كه زيگومفلت هر بار و در مورد هر اثر از آستر پرسيده؛ و آستر بيش از هر وقت،؛ هنگام حرف زدن درباره قرار دادن نسخهاي از خود در سهگانه نيويورك، اين موضوع را تقويت كرده است: «شغل قبلي من كار در يك شركت چندمليتي (امريكايي) بود. شركتي كه باور داشت «همه حوادث قابل پيشگيري هستند.» اين يك هدف اگر كمالگرايانه باشد، ستودني است.» اين بحث در بخش مربوط «دفترچه سرخ» كه كتابي درباره رخدادهاي عجيب و واقعي زندگي آستر و درواقع سومين كتاب خاطرات اوست، بسيار جذاب است. در «دفترچه سرخ» يكي از فصلها «گزارش تصادف» نام دارد. پل آستر در اين باره ميگويد: «ما در اينجا كلمه «تصادف» را داريم. اين به معناي يك اتفاق غيرمنتظره است كه معمولا نتايج مضري دارد. در يك زمينه فلسفي، «حادثه» به چيزي اطلاق ميشود كه ضروري نيست، بنابراين هر حادثه چيزي است كه لزوما نبايد اتفاق بيفتد؛ حال اينكه تلاقي چيزها شرايطي را به وجود ميآورند كه در آن اين اتفاق مضر ميافتد و اين يعني گاهي كوچكترين بيتوجهي و كمترين حواسپرتي، ميتواند زندگي شما را براي هميشه تغيير دهد. زيگومفلت يك مصاحبهگر فوقالعاده است. او به مصالح كار خود مسلط است و [حد اعتماد به نفسش چنان بالاست كه] ابايي ندارد كه [گاهي] از لحن متملق در تحسين پل آستر استفاده كند. او در طول گفتوگو هدايت بحث را كاملا برعهده دارد و بهموقع جهت بحث به سوي مباحث صريح و جدي تغيير ميدهد و حتي با بعضي از جنبههاي آثار آستر شوخي ميكند و سر به سر نويسنده ميگذارد. حاصل كار او بسيار خواندني است و اين مهارت او را بايد ناشي از سالها كار و غوطهور شدن در ادبيات اروپايي و البته امريكايي دانست. آستر و زيگومفلت درباره همه جنبههاي بينامتني در آثار آستر هم بحث ميكنند. از مضامين برگرفته شده از متون ديگر تا شخصيتهايي كه او از آثار ديگرش به داستانهاي خود ميآورد و بار ديگر از آنها استفاده ميكند؛ مانند آنا بلوم، قهرمان رمان ويرانشهري او يعني «كشور آخرينها» (كشور چيزهاي گمشده) كه بار ديگر و اينبار به عنوان پرستار در سفرها ظاهر ميشود. آستر و زيگومفلت در اين كتاب به طور مفصل درباره خلاقيت نويسنده، هنر داستانسرايي در مقابل چالشهاي فكري نهفته در خاطرات هم گفتوگو ميكنند. اين مرور ميتوانست با ذكر نقلقولهايي جذاب و ذكر بخشهايي از اطلاعات كتاب «زندگي در روايت» هم پر شود؛ اما هميشه خطر لو دادن و از جذابيت انداختن كتاب هم وجود دارد. كتاب، بيشتر حاوي ديدگاههاي آستر و چالش فكري اوست. مكاشفهاي است كه خواننده را به مطالعه كامل آثار نويسنده و لذت بردن از آنها ترغيب ميكند. «زندگي در روايت» براي هر كسي كه به دانستن درباره زندگي نويسنده و هنر او علاقهمند باشد، سرشار از لذت است؛ اما طبعا اگر چند كتاب آستر را خوانده باشيد، اين جذابيت بسيار بيشتري خواهد بود. منبع: AnnaBookBel