راز مرد شكلاتفروش
حسن لطفي
در نماي بسته ماجراي برخورد مرد شكلاتفروش بازار سنندج (شكلات فروش؟) با ابراهيم رييسي رييسجمهور چندان پيچيده نيست و به هيچوجه قابليت ندارد تا به فيلمي مثل راشومون (آكيرا كوراساوا) و قضيه شكل اول، شكل دوم (عباس كيارستمي) تبديل شود. در چنين حالتي فقط ظرف شكلات (ظرف شكلات؟)، چهره خندان شكلاتفروش، چهره نسبتا بيتفاوت ابراهيم رييسي كه ظاهرا در زماني كه ميخواهد ابراز علاقه و رضايت كند هم تغييري نميكند، ديده ميشود. در چنين حالتي كاركرد نماي بسته به حذف خيلي چيزها ازجمله بازار خلوت، محافظان آقاي رييسجمهور و زني كه بيتفاوت به عاليترين فرد قوه مجريه كه از قضا قبلا عاليترين مقام قوه قضاييه بوده، منجر ميشود. البته نبايد از كنار نماي ميانه (شايد هم فولشات) مرد شكلاتفروش هم گذشت. نمايي كه بلافاصله بعد از انتشار فيلم آن بازديد (شايد هم زودتر) در شبكههاي مجازي منتشر ميشود (در اينكه اين نماي طولاني از شبكههاي سراسري پخش شده يا نشده خبري ندارم.
ممكن است همان روزها يا بعد از چند روز اخبار بيست و سه و تحليل گرانش كه از قضا خيلي ديدگاه و تحليلهاشان به آقاي رييس جمهور نزديك است آن را با تحليلي منحصر به فرد پخش كرده باشد). در اين نماي نسبتا طولاني مرد شكلاتفروش (شكلاتفروش) در حالي كه سعي ميكند خودش را از وقوع اين ديدار بيتقصير بداند به زبان بيزباني از همشهريهايش حلاليت ميطلبد. (البته آنطور كه آقاي رييسجمهور از سخنان او رازگشايي كرده اين سخنان تحت فشار انجام گرفته است؛ در نماي بسته ماجرا چندان پيچيده نيست. اما در نماي باز (منظورم تصوير منتشر شده از اين بازديد تاريخي است) ماجرا فرق ميكند. حالا ديگر داستان روايتهاي مختلفي دارد. اگر بخواهيم ماجرا را از ديد بعضي از طرفداران همه چيز عاديدان آقاي رييسجمهور نگاه كنيم، اين نما نشاندهنده شرايط عادي، توجه ويژه به زن، زندگي و آزادي است، چراكه مردم آزادند در بازار به استقبال رييسجمهور نيايند، زن ميتواند بيتوجه به عاليترين مقام قوه مجريه كه قبلا.... بوده وارد مغازه شود و حتي به او سلام هم نكند، زندگي هم كه جريان دارد (كاري به قيمت شكلات و شيشه مغازه و... هم نداريم. اصلا شايد دليل اصلي عدم حضور مردم همين قيمتهاي بالا باشد كه دستهاي پنهان باعث و باني آن است. دستهاي پنهاني كه در دولت قبلي از بيكفايتي مسوولان و در دولت فعلي از تحرك دشمنان خارجي و كفايت بالاي مسوولان ايجاد شده است) ميماند شرايط عادي كه به شكرانه نماهاي بسته همهچيز عادي است. حتي وضعيت دانشگاههايي كه آقاي رييس جمهمور و آقاي شهردار لطف كردند و همچون سنندج براي به دست آوردن دل ساكنانش به آنجا قدم گذاشتند.
پي نوشت: بنا بود اين نوشته اينطوري نباشد، اما بعد از تماشاي بخشهايي از سخنراني آقاي رييسجمهور و آقاي شهردار فعلي تهران و كانديداي رياستجمهوري قديم اينطوري شد. اميدوارم همانطور كه اين دو آقا با خيليها شوخي كردند و كسي به دل نگرفت(!) از شوخي نوشتاري از جنس خودشان دلگير نشوند.