فرصت يك چرخش
روابط متوازن با غرب و شرق بر اساس منافع ملي، مصالح ايران را تامين خواهد كرد
علي شيخ
در سياست منطقهگرايي جمهوري اسلامي ايران، وجود غرب و عليالخصوص امريكا در خاورميانه نوعي تهديد محسوب ميشود و بر همين مبنا لحن سران دولت ايران در قبال چين و روسيه در مقايسه با غربيها كاملا متفاوت است. اين مساله را شايد بتوان سياست استعماري غرب دانست اما با مرور تاريخ معاصر متوجه ميشويم كه هر دو سمت غربي و شرقي ضربه مهلكي به ايران و ايراني زدند.
ايران و عربستان غالبا دو سوي يك ميدان چه در جهان و چه در منطقه قرار دارند ليكن كمتر پيش آمده در يك سمت باشند؛ براي مثال بيبيسي عربي در مقالهاي، بخشي از اسناد بريتانيا درباره جزاير سهگانه را در تاريخ 18 ژوئيه 2021 افشا ميكند: «در اواخر رژيم پهلوي بحث الحاق جزاير سهگانه ابوموسي، تنبكوچك و تنببزرگ از سوي كويت مطرح ميشود كه عربستان مخالفت خود را اعلام و اذعان ميكند جدايي بحرين نيز امري اشتباه بوده، بهدليل اينكه جمعيت شيعه در آن منطقه، بحرانزا خواهد شد»؛ يا پس از حمله صدام به كويت، صفحه جديدي در روابط ايران و عربستان باز شد وليكن تضاد منافع دو كشور چه به لحاظ ديني و چه به لحاظ سياسي نسبت به همسويي آن سبقت گرفت.
اين مساله با نزديك شدن عربستان به چين نمود ديگري پيدا كرد. در حقيقت مهم اين نيست كه چين تعميق روابط با عربستان را به ايران ترجيح ميدهد مهم اين است كه در آيندهاي نزديك منافع ايران و عربستان در رابطه با چين در تضاد يكديگر قرار ميگيرند. در حال حاضر چين سعي نكرده بين ايران و عربستان يكي را انتخاب كند. سياست خارجي اين كشور همواره بر اساس «سياست خارجي دربِ باز» بوده. آنها هيچ دري را نميبندند و هيچ فرصتي را از دست نميدهند.
تحريمهاي يكجانبه عليه ايران، اقتصاد پنهان چيني را ميگرداند همانگونه كه بعد از صدور قطعنامههاي ششگانه شوراي امنيت سازمان ملل در رابطه با برنامه هستهاي ايران، بانكهاي كوچك و بينام و نشان تركيه در اثر دور زدن تحريمها سودهاي كلاني به دست آوردند.
در سال 1389 كه چينيها همچون روسيه قطعنامه 1929 را وتو نكردند، تا پنج سال بعد همكاريهاي لازم را با غربيها به منظور اجماع جهاني عليه ايران داشتند. در دوره كنوني هم چينيها با بستن قراردادهاي مبهم و بدون ضمانت اجرا با طرف ايراني، سودهاي كلاني را وارد اقتصاد پنهان خود كردند. با اين حساب نميتوان مدعي آن شد كه چينيها در روابط با سعودي، ايران را كنار بزنند بلكه با حفظ هر دو، دو جزو اقتصاد خود را رونق ميبخشند.
نكته قابل توجه درخصوص عربستان سعودي سفر خالد بن سلمان وزير دفاع اين كشور به بريتانيا و امضاي توافقنامه همكاري دفاعي ميان دو كشور، تنها چند روز پس از سفر شي جين پينگ، رييسجمهور چين به رياض بوده كه نشاندهنده چرخش به شرق و نگاه غرب به سعوديها، تصميم براي افزايش بازيگران منطقهاي جهت پراكندگي اهرم فشار و توازن است.
برخلاف كشورهاي حاشيه خليج فارس، ايران داراي قدرت دفاعي است كه هر چند قابل معامله با طرفهاي مقابل نيست اما پشتوانهاي براي هر مذاكره محسوب ميشود. عربستان سعودي با معرفي ايران به عنوان تهديد منطقهاي فرصتهاي تجاري را از ايران ربوده و به كشور خود آورد. ما هيچوقت دنبال تضمين امنيت خليج فارس نرفتيم، بلكه با هر تهديدي كه ميشنويم متقابلا ناامن كردن خليجفارس را پيش ميكشيم؛ اينگونه واكنشها نشاندهنده قدرت ما نيست چه بسا همين مساله، امريكاييها و صهيونيستها را به منطقه كشانده و در آينده چينيها را هم خواهد كشاند.
با اين كار، سعوديها در قبال حفاظت از شركتها و بنگاههاي اقتصادي غربي و شرقي، امنيتشان را تامين ميكنند. طبيعتا امريكا نميخواهد نقش خود در خاورميانه را به چين و روسيه واگذار كند اما پس از چند دهه حضور در اين منطقه، تجربه جنگهاي اسراييل و اعراب كه به تدريج اردن و مصر ضامن امنيت اسراييل شدند، جنگهاي عراق كه به سقوط صدام و ناامني پايگاههاي امريكايي منجر شد، جنگهاي خليج فارس، داعش و برنامه هستهاي ايران كه در اكثر اوقات خود امريكاييها مقصر بودند، دو راه را در پيش گرفتند، يا خروج از منطقه كه طبيعتا واگذاري قدرت به شرق را به همراه دارد يا سازش با عوامل موثر و تصميمساز منطقه يعني ايران و عربستان. افسوس كه توجه مناسبي به مورد دوم نشده است.
امريكا براي اينكه همچنان رقيب چين و روسيه در غرب آسيا باشد نيازمند همكاري بلندمدت با يكي از كشورهاي تصميمساز است و همين امر سبب ميشود تا فرصت چرخش و چه بسا فرصت امتيازگيري را فراهم كند. اكنون كه سعوديها به عنوان يكي از آن دو كشور تصميمساز منطقه، به شرق تمايل بيشتري پيدا كردهاند، چه فرصت غنيمتي است براي ما كه با وجود همكاريهاي علني و غير علني با چين و روسيه، اينبار غرب را هم در آن سمت كفه داشته باشيم. بدون شك روابط متوازن با غرب و شرق بر اساس منافع ملي، مصالح كشورمان را تامين خواهد كرد.
پژوهشگر مسائل خليج فارس