آرنت خواني در تهران
محسن آزموده
اين روزها به گفته بسياري از كتابفروشهاي تهران، كتابها و آثار هانا آرنت از پرفروشهاست. در فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي نيز مقالات و كتابهاي او دست به دست ميشود و در ميان مكالمات و اظهارنظرها و «پست»ها، گزين گويههاي زيادي از او نقل ميشود و بسياري درست يا غلط و بجا يا نابجا، ايدهها و افكار و نام او را خرج ميكنند. شواهد نشان ميدهد كه موضوع صرفا به جامعه فرهنگي و كتابخوان ايران هم منحصر نيست و چنانكه ريچارد جي برنشتاين در كتابش با عنوان «اينك چرا آرنت بخوانيم؟» نشان داده، آرنت خواني و رجوع به انديشهها و افكار اين متفكر سياسي و اجتماعي در همه جاي دنيا طرفدار دارد، اما وجود دو ترجمه از همين كتاب به فارسي، يكي با عنواني كه اشاره شد، توسط شيرين كريمي (نشر كراسه) و ديگري با عنوان «چرا هانا آرنت را بايد امروز خواند» توسط حميد قانعي (نشر آشيان) نشان ميدهد كه اقبال به اين انديشمند آلماني-امريكايي بيشتر است، به گونهاي كه وقتي دو، سه سال پيش (1398)، كتاب ديگرش «آيشمن در اورشليم: گزارشي در ابتذال شر» با ترجمه زهرا شمس (نشر برج) منتشر شد، بسيار مورد توجه قرار گرفت و چند ناشر و مترجم ديگر هم اعلام كردند كه ترجمه آن را در دست انتشار دارند.
اما چرا آرنت تا اين اندازه مورد توجه فارسيزبانان اهل فلسفه و انديشه سياسي قرار گرفته و انگيزه كتابخوانهاي ايراني از مطالعه آثار او چيست؟ نگارنده پيشتر در يادداشت كوتاهي با عنوان «فيلسوفانه زندگي كرد» به روند ترجمه و انتشار آثار آرنت به فارسي پرداخته بود و در آنجا ضمن اشاره به نخستين ترجمههاي مترجمان صاحبنامي چون عزتالله فولادوند و محسن ثلاثي در دهه شصت، به ترجمه آثار فلسفيتر او توسط مسعود عليا و آثاري درباره او توسط خشايار ديهيمي پرداخته بود. در آن يادداشت، همچنين يك دليل جذابيت آرنت براي امروزيها را سازگاري و هماهنگي نظر و عمل در او و زيست فيلسوفانه اين متفكر معرفي كرده بود. مسووليتپذيري آرنت درقبال دغدغههاي سياسي و اجتماعي و حضور فعالانه و روشنفكرانه او، بيشك يكي از علل توجه معاصران به اوست.
تا جايي كه به فضاي فكري و فرهنگي جامعه ما مربوط ميشود، قطعا يكي از علل اقبال به آرنت انديشههاي او در كتاب بحث برانگيز «آيشمن در اورشليم: گزارشي در باب ابتذال شر» است. آنچه آرنت در اين كتاب راجع به جنايتكار به ظاهر بيتفاوتي چون آيشمن ميگويد و تحليل او از بررسي علل و عوامل همكاري فعالانه آيشمن با رژيم نازي، براي مخاطبان ايراني بسيار جذاب است. آرنت در اين كتاب نشان ميدهد كه چگونه يك آدم ظاهرا ميان مايه و مدعي وظيفهشناسي دست به مخوفترين جنايتها ميزند و در عين حال وجدانش كاملا آسوده است و به هيچ عنوان از كاري كه كرده، اظهار ندامت نميكند.
اما با تحليل آرنت از رفتار آيشمن موافق باشيم يا خير، بدون شك ديگر علت جذابيت كارش، شجاعت و جسارت اوست. آرنت در زمانهاي كه نقد سياستهاي صهيونيسم در اروپا و از سوي غربيان تابو محسوب ميشود، از انگها و برخوردهاي سلبي نترسيد و بر اصول عقلانيت و استدلالورزي پايدار ماند و ديدگاههاي خودش را مستدل بيان كرد. مسووليتپذيري او درقبال شرايط سياسي و اجتماعي مردمان زمانهاش با انفعال و فراتر از آن همكاري استاد نامدارش مارتين هايدگر با رژيم نازي قابل مقايسه است. هايدگر فيلسوفي بزرگ با انديشههايي اثرگذار بود. طرفه آنكه تا پيش از يك دهه پيش، در جامعه فكري و فرهنگي ما، نام او سكه روز بود و افكار و انديشههايش نقل محافل فلسفي و فكري. در آن سالها كه فلسفه قارهاي در ميان خيل جوانان علاقهمند به علوم انساني بسيار محبوب بود نام آرنت و انديشههاي فلسفي او صرفا زير سايه هايدگر و به عنوان يكي از شاگردان او به گوش ميرسيد. گويي بايد زمان ميگذشت تا تفاوتهاي جدي آرنت كه كار فلسفياش را با مفهوم عشق و محبت آغاز كرده بود، با هايدگري كه قرائت مرگ انديشانه از او در محافل فكري ايران غلبه داشت، آشكار شود.
نكته قابل تاملتر آنكه در آن زمان چپگرايي فلسفي و نظري در ميان علاقهمندان نظريه و علوم اجتماعي بسيار طرفدار داشت و در نتيجه آرنت به عنوان متفكري ليبرال تلقي ميشد و قاعدتا چندان در ميان جوانان علاقه بر نميانگيخت، چنانكه حسين بشيريه، پژوهشگر علوم سياسي صاحبنام و پرمخاطب با صبغه چپ، انديشههاي او را ذيل «ليبراليسم و محافظهكاري» معرفي كرد. غلبه اين نگاه سبب شده بود سويههاي تحولخواه و عملگرايانه آرنت كه در آثاري چون «حيات فعاليت» (وضع بشر) و «حيات ذهن» مغفول واقع شود. آرنت در اين آثار اصول سياستورزي برابري خواهانه و رهاييبخش را ترسيم ميكند و بر جنبههاي ايجابي مفهوم آزادي تاكيد ميكند، همچنانكه در اثر سترگش خاستگاههاي توتاليتاريسم، موانع و مشكلات آزادي منفي به عنوان شرط تحقق انسانيت انسان را بر ميشمارد.
كوتاه سخن آنكه راز جذابيت هانا آرنت به عنوان متفكري اصيل و مسوول، گذشته از زندگي فيلسوفانه، در انديشههاي ناب اوست كه چنانكه برنشتاين نيز در كتاب مذكور نشان ميدهد، مستقيما به وضعيت اكنوني ما گره خورده است. آرنت به عنوان يك متفكر بيوطن، تاملاتي جدي درباره پناهندگان دارد، به آزادي ميانديشد، عليه نظامهاي توتاليتر داد سخن سر ميدهد، بر مسووليت فردي آحاد جامعه تاكيد ميورزد، از حق حقوق داشتن و برابري انسانها دفاع ميكند، درصدد احياي سياست است و همگان را به انديشيدن و تفكر در خلوت فرا ميخواند.