پيرو درخواست بيپاسخ مانده وزير ارشاد در هفته اخير
حالا هنرمندان مجوز صادر ميكنند يا مديران؟
گروه هنر و ادبيات
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي ظرف روزهاي اخير دو مورد موضعگيري داشت كه خبرساز شد. اظهاراتي متناقضنما و در ضديت با اصل برنامههايش. شايد لازم باشد كمي به عقب بازگرديم ولي پيش از آن دو مورد صحبتهاي محمدمهدي اسماعيلي را مرور كنيم:
نخست؛ بحث «درخواست» از هنرمندان براي برپايي كنسرتها كه واكنشهاي منفي زيادي به دنبال داشت. «هيچ محدوديتي براي آغاز فعاليتهاي هنري نيست. از عموم هنرمندان اهالي موسيقي خواهش ميكنم فعاليتهايشان را آغاز كنند، ما در معاونت هنري همه پيشبينيها را براي اين امر انجام دادهايم، از نظر دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هيچ مانعي براي برگزاري كنسرتها نيست كمااينكه درحال حاضر سينماها و تئاترها، تقريبا در همه تماشاخانههاي مهم فعال هستند، براي حوزه موسيقي نيز محدوديتي وجود ندارد؛ انشاءالله بتوانيم به زودي شاهد رونق آن باشيم» (۲۲ آذر - خبرگزاري ايسنا) .
دوم؛ او هفت روز بعد يك بار ديگر درخواستش را تكرار كرد. «اتفاقي كه رخ داده اين است كه عدهاي اقتصاد هنر و معيشت هنرمندان را به بازيهاي سياسيشان گره زدهاند. تئاترها فعال هستند و در حال حاضر روي صحنه تئاتر شهر و تماشاخانه سنگلج اجراهاي نمايشي برگزار ميشود. ما به خصوصيها هم مجوز دادهايم و مشكلي نداريم. يك زماني مشكل از سمت ماست، ميگوييم مجوز نميدهيم، اجازه نميدهيم اما درحال حاضر اصرار ميكنيم كه همه مجوز بگيرند و خودمان هم پيش قدم شديم. به مديركل موسيقي وزارت ارشاد هم گفتهام با تهيهكنندگان موسيقي كه برنامههاي خوانندهها را در دست دارند جلسه بگذارد و تقويم زماني را آماده كنند؛ ما آماده هستيم.»
اسماعيلي البته برخلاف اظهارات قبلي، اينبار پاي نهادهاي ديگر كه خواهان بازگشت فعاليتهاي فرهنگي - هنري به روال عادي شدهاند را به ميان كشيد. «نهادهاي امنيتي به هيچوجه مشكلي ندارند، همه آنها از جمله شاك و شعام (شوراي امنيت كشور و شوراي عالي امنيت ملي) مرتب از ما پيگيري ميكنند تا فعاليتهاي هنري به صورت عادي برگزار شود و ما هم مشكلي نداريم.» (۲۹ آذر - خبرگزاري كار ايران)
اين سخنان او پرسشي را در افكار عمومي مطرح ميكرد كه مگر وجود وزارتخانهاي مانند ارشاد براي پيگيري فعاليتهاي هنري كافي نيست كه حالا- به گفته وزير- ديگر نهادها پيگير فعال شدن هنرمندان هستند؟ ارشاد بايد شفاف در اين زمينه پاسخ دهد كه دقيقا كجاي معادله ايستاده است؟ در مقام «تسهيلگر» بين ديگر نهادها و هنرمندان؟ اين با نص صريح قانون اساسي كشور مبني بر اصل رعايت تفكيك قوا در تضاد نيست؟
بعد از آن اسماعيلي سعي كرد به اين پرسشها پاسخ بدهد. او در گفتوگو به خبرگزاري ايسنا گفت: «هنرمندان از طرف مقابل تحت فشار هستند و ما خواستيم فشار را از روي آنهابرداريم. از من پرسيدند آيا نهادهاي امنيت مانع برگزاري اين برنامههاي فرهنگي هستند كه من گفتم نه آنها مثل ساير بخشها مشوق و پيگير آغاز برنامهها هستند. نهادهاي امنيتي هيچ دخالت سلبي و ايجابي ندارند. در حوزه فرهنگ و هنر كار به صورت متمركز در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انجام ميشود.»
اما اشاره وزير ارشاد به لزوم برگزاري جلسه با تهيهكنندگان موسيقي جالبترين بخش اظهارات اوست. چون تنها يك سال قبل و در متن برنامههايش نظرات متفاوتي ارايه كرده بود. منظور برنامه ۸۳ صفحهاي مرداد سال 1400 است كه پيش از دريافت راي اعتماد از مجلس در اختيار رسانهها قرار گرفت. «وضع موجود» حوزه موسيقي در بخشي از متن برنامه اينگونه توصيف و تشريح شد:
- اعطاي مجوز به گروههاي موسيقايي و يا خوانندگان تركيهاي (كه توسط جريان فاسد تهيهكنندگان حاكم بر موسيقي كشور در حال پيگيري است)
- غالب شدن شبكه فاسدي از تهيهكنندگان بر موسيقي كشور كه به راستي علاوه بر ايجاد احساس نياز كاذب، در فرسايش زبان فارسي و تغيير گنجينه واژگان مخاطبين، از بسياري محرمات و ادبيات مبتذل نيز قبحزدايي كرده و ميكنند .
از دغدغه زبان فارسي آقاي وزير در اين متنِ نگران از فرسايش زبان فارسي در آثار موسيقي نازل بگذريم و سوالي را طرح كنيم:
ظرف يك سالي كه از سر كار آمدن دولت گذشت، چه اتفاق عجيب و غريبي رخ داده كه «شبكه فاسد تهيهكنندگان موسيقي» طبق توصيف برنامههاي وزير ارشاد دولت سيزدهم، به جريان پاك و پالوده بدل شدند و امروز ديگر ميتوان با آنها جلسه گذاشت و تقويم كنسرت هنرمندان زير نظرشان را فهرست كرد؟ آيا جريان حاكم بر وزارت ارشاد صحبتهاي سال گذشتهاش را پس گرفته و پشيمان است؟
در همين زمينه بد نيست اظهارات جنجالي معاون هنري محمدمهدي اسماعيلي را يك بار ديگر مرور كنيم و ببينيم تا همين تابستان امسال چه روحيهاي بر ارشاد حاكم بود. اين يادآوري اتفاقا براي مديران مياني و تحليل بهتر دلايل عدم اقبال هنرمندان مفيد است؛ وگرنه فعالان عرصه هنر و رسانهها كه ميدانستند و ميدانند جريان چيست!
محمود سالاري معاون هنري وزارت ارشاد اوايل امسال در گفتوگو با خبرگزاري دولت (ايرنا) با صراحت كامل گفت كه نماينده هنرمندان نيست: «من معاون هنري وزارت فرهنگ و ارشاد دولت جمهوري اسلامي ايران هستم؛ اينكه هنرمندان بگويند نماينده ما هستيد، چنين موضوعي صحت ندارد. برخي از هنرمندان علاقهمند به ياركشي هستند، من نماينده هنرمندان نيستم، نماينده دولت جمهوري اسلامي ايران هستم و بايد منويات آن را اجرا كنم.» (10 شهريور ۱۴۰۱)
بفرماييد اجرا كنيد! طبيعي است گفتار نسنجيده نتايج خلاف انتظار به همراه بياورد. خودكرده را تدبير نيست و هيچ راهي وجود ندارد جز درك درست از جايگاه نهاد دولت و اينكه اين نهاد آمده تا «منويات مردم را اجرايي كند» و «كارگزار و خدماتدهنده به مردم» - و در اينجا اهل فرهنگ و هنر- باشد.
«نيروي اجتماعي دولت» كجاست؟
وقتي از نيروي اجتماعي دولت حرف ميزنيم، منظور دقيقا چه كسري از مردم است؟ كدام مردم را ميگوييم؟ پاسخ به اين پرسش طلب ميكند دقايقي از زمينه هنري بحث جدا شويم و ردپاي شرايط منجر به وضعيت كنوني را در حوزهاي ديگر دنبال و آمار انتخابات رياستجمهوري 1400 را دوباره بررسي كنيم. ستاد انتخابات وزارت كشور، تعداد واجدان شرايط انتخابات سيزدهم رياستجمهوري را ۵۹۳۱۰۳۰۷ نفر اعلام كرد و بعد اعلام كرد كه از اين ميزان ۲۸۹۳۳۰۰۴ نفر در انتخابات شركت كردهاند؛ در نتيجه - بر اساس آمار اعلامشده- مشاركت 8/48 درصدي رقم خورد. عددي كه در تاريخ 13 دوره انتخابات رياستجمهوري گذشته سابقه نداشت. يعني براساس آمارهاي رسمي در طول سالهاي بعد از انقلاب، هيچگاه مشاركت مردمي در انتخابات رياستجمهوري زير 50 درصدي ثبت نشده است. جالب آنكه در انتخابات سيزدهم تعداد آراي باطله سهميليون و ۷۲۶هزار و ۸۷۰ رأي يعني معادل 8/12 درصد از كل آرايي بود كه به صندوق ريخته شد؛ علاوه بر آن حدود ۴۰۰ هزار رأي هم به آراي سرگردان يا غيرقابلشمارش اختصاص داشت. اعدادي كه نبايد به سادگي از كنارشان گذشت. جالب است آراي باطله تهران حدود 86/11 درصد اعلام ميشود كه بعد از آراي تعلقگرفته به ابراهيم رييسي در مرتبه دوم قرار دارد.
حال پرسشي از گروه مسلط بر وزارت ارشاد دولت سيزدهم داريم. بهخصوص از معاون هنري وزارت ارشاد- و جريانهاي حامي ايشان- كه خود را برخوردار از پايگاه مردمي ميدانند و اعداد و ارقامي كه ارايه ميدهند حكايت از اقبال درصدي از افراد به جرياني دارد كه آنها آن را نمايندگي ميكنند. اگر از اين پايگاه اجتماعي برخوردارند، چرا ظرفيتهاي فرهنگي نيروي اجتماعي خود را بسيج نميكنند و مدام رو به فضاي نامتناهي درخواست بازگشت فعاليتهاي هنري- فرهنگي به روال عادي دارند؟ نيروي اجتماعي دولت سيزدهم لابد بايد در تمام زمينههاي فرهنگي و هنري افراد شاخص و مخاطبپسند و داراي جايگاه اجتماعي بين هنردوستان و فرهنگدوستان داشته باشد. پس اين نيرو كجا پنهان شده كه رخ نشان نميدهد تا نگذارد با - به قول آنها- «شبكه تهيهكنندگان فاسد موسيقي» جلسه برگزار شود؟
حالا هنرمندان مجوز ميدهند يا وزارت ارشاد؟
درست كه اين اواخر در مملكت وضعيتي پيش آمده كه نبايد ميآمد تا وزارت ارشاد حالا ناچار شود در سطح عاليترين مقام خود تكرار كند «هيچ محدوديتي براي فعاليت هنرمندان نيست»؛ ولي به هر حال اين اتفاق افتاده و آن وضعيت ناگوار پيش آمده است و اين يك واقعيت است؛ واقعيتي كه وزير را ناگزير كرده است به اينكه در يك هفته، دو بار به محضر اهل فرهنگ و هنر درخواست دهد. غمانگيز است كه مديران فراموش ميكنند كه اختيار انجام كار هنري با هنرمندان است و آنها هستند كه تصميم ميگيرند كار كنند يا نه! اگر دلشان خواست و به اصطلاح حال دلشان خوش بود، كار ميكنند؛ خلق هنر دستورپذير نيست. مشكل اينجاست كه بعضي وزرا به تحليلهاي پرخطاي مشاوران و آمارسازيهاي مديران مياني و پاييندستي - از جمله مديركل هنرهاي نمايشي- اعتماد و اعتنا كرده و تصور ميكنند يا دلشان ميخواهد اينطور خيال كنند كه وضعيت عادي است.
نمونه: اگر تئاترها در سالنهاي دولتي «برگزار» ميشود و همهچيز خوب و خوش در جريان است كه ديگر مشكل كجاست؟ اينجا است كه واقعيت (آمار) نشان ميدهد افكار چقدر از هم فاصله گرفته كه منجر به اين درخواستها ميشود. وقتي وزير ميگويد «يك زماني مشكل از سمت ماست، ميگوييم مجوز نميدهيم، اجازه نميدهيم اما در حال حاضر اصرار ميكنيم كه همه مجوز بگيرند و خودمان هم پيش قدم شديم.» همچنان اين پيام را ميفرستد كه هر زمان دلمان خواست مجوز ميدهيم و هر زمان «مشكل» داشتيم، مجوز نميدهيم. نتيجه رويكرد تقابلي يك جبهه فكري به خصوص با هنرمندان كه كليدش در برنامههاي وزير ارشاد روشن شد، همين ميشود كه حالا ايشان «مشكل ندارند» حتي «اصرار دارند» ولي هرچه ميزنند به در بسته ميخورد. يكي از كارگردانهاي سينماي ايران هم كه مانند معاون هنري شفاف و روشن پاسخ داد. حالا بياييد كلاهمان را قاضي كنيم؛ چه گروهي مجوز جاري شدن و به صحنه آمدن آثارِ هنري را صادر ميكند؟ هنرمندان يا مديرانِ ارشاد؟