افقهاي نوين در سياست و روابط خارجي ايران
كتاب «افقهاي نوين در سياست و روابط خارجي ايران» نوشته دكتر «محمدجعفر جوادي ارجمند» عضو هيات علمي دانشگاه تهران در 336 صفحه ازسوي انتشارات «ميزان» منتشر شد. كتاب حاصل تلاش و تحقيق علمي سه دهه اخير نويسنده در حوزه سياست و روابط خارجي ايران است. كتاب
در برگيرنده 12 مقاله در جنبههاي گوناگون سياست و روابط خارجي ايران دوره معاصر است كه تعداد بيشتر آنها مربوط به دوره ج.ا.ايران است. هدف اصلي كتاب به ضرورت بازتوليد ادبيات حوزه سياست و روابط خارجي ايران برميگردد. در طول چهار دهه بعد از انقلاب اسلامي، منابع مختلفي در حوزه سياست و روابط خارجي توسط دانشگاهها، مراكز پژوهشي و انجمنهاي علمي در ايران منتشر شده كه با مباني و روشهاي علمي تدوين شده است. در سياست خارجي و روابط خارجي دولتها، سه مفهوم بنياني قدرت، هويت و امنيت وجود دارد. به تعبير ديگر ميتوان گفت اولين متغير بنياني سياست خارجي دولتها، امنيت ملي به مثابه حياتيترين جنبه تامين منافع ملي هر واحد سياسي است. به عبارت ديگر، الزامات امنيت ملي در راس آنها تماميت و بقاي ملي، مهمترين نيروهاي هدايتكننده سياست خارجي دولتها از جمله دولت ج.ا.ايران است. دومين متغير اساسي دولتها، توسعه و رفاه اقتصادي است كه لازمه آن برخورداري از قدرت درونزا و بروننگر ميباشد. داشتن ابزارهاي قدرت، بهويژه قدرت اقتصادي در چند دهه اخير، نقش كليدي در تامين منافع ملي در سياست و روابط خارجي ايران داشته است. منافع ملي، مفهومي است كه عناصر و اجزاي مختلفي را ميتوان براي آن درنظر گرفت. رشد و توسعه اقتصادي منفعتي است كه بهخصوص در جهان معاصر اهميت اساسي آن براي دولتها آشكار ميباشد. سومين متغير بنياني، ملاحظات هويتي در سياست خارجي دولتها، از جمله ايران ميباشد. ملاحظات هويتي، پيوند پايهاي با تعلقات فرهنگي و ايدئولوژيك دولتها دارد و در كنار منافع مادي، به باورها و ارزشها توجه دارد. دولتها در فرآيند سياستگذاري، تحتتاثير ارزشها و هنجارهاي داخلي قرار ميگيرند و از سوي ديگر، براي ترويج آنها فراسوي مرزهاي ملي تلاش ميكنند. در دوره ج.ا.ايران، عامل هويت و بهويژه هويت اسلامي و ديني در ابعاد سياست و روابط خارجي يكي از عناصر تعيينكننده و شكلدهنده منافع، امنيت و قدرت ج.ا.ايران ميباشد.نگاهي كوتاه به مقالات مجموعه نشاندهنده انعكاس محتوايي متغيرهاي فوق ميباشد. قابل ذكر است كه هر يك از مقالات با دو يا سه متغير بنياني سياست خارجي همسويي نشان ميدهند. با توجه به اينكه مقالات از دو دهه قبل به تدريج در نشريات علمي منتشر شده است، بنابراين با گذشت زمان برخياز آنها نياز به اصلاحات داشتند كه صورت گرفته است. در مقاله اول شناسايي و تحليل عوامل نقشآفرين در روابط بين دو كشور (ايران و امريكا) از منظر «نظريه پيوستگي» جيمز روزنا، مورد بررسي قرار داده شده است. سوال مطرح شده در اين نوشتار اين است كه چه عوامل و متغيرهايي باعث آغاز و همچنين گسترش روابط، بين ايران و امريكا از 1285 تا سال 1325 گرديد. در مقاله دوم، در حوزه تعامل ساختار - كارگزار در سياست خارجي، نويسندگان به اين پرسش پاسخ ميدهند كه باوجود اشغال، قحطي، چنددستگي در تصميمگيري كشور و فشارهاي بينالمللي در ايرانِ زمان جنگ اول جهاني، چه عواملي در حفظ تماميت ارضي ايران پس از پايان جنگ كارساز بوده است؟ مقاله سوم نگاهي به روابط ايران و اسراييل در مقطع زماني كودتاي 28 مرداد، مربوط به سالهاي 27 تا 32 ميباشد. مقاله درصدد است در چارچوب نظريه «نقش سياست خارجي»، تبيين نويني از چرايي و چگونگي تغيير رفتار ايران در قبال اسراييل، در دو مقطع تاريخي 1330ـ1327 و 1332ـ1330 ارايه دهد. در مقاله چهارم، بررسي الگوهاي ارتباطي ميان امنيت-توسعه و شيوههاي سياستگذاري كه متناسب با اين الگوهاست؛ تلاش شده ضمن مطالعه موردي مقطعي ويژه از تاريخ سياست خارجي ايران به اين پرسش پاسخ داده شود كه در اين دوره (1357ـ1340) چه ارتباطي ميان امنيت-توسعه برقرار شده است؟ از مقاله پنجم به بعد، موضوعات مربوط به حوزه سياست خارجي ج.ا.ايران از نظر مفهومي و عملياتي مورد بحث واقع شدهاند. در مقاله جهتگيري مقاومت در سياست خارجي ج.ا.ايران، مهمترين هدف ايران، از اتخاذ جهتگيري مقاومت در سياست خارجي، تامين امنيت هستي شناختي، حفظ و تداوم هويت انقلابي- اسلامي، استقلالطلبي، سلطهستيزي، صلحطلبي و عدالتخواهي ميباشد كه هر يك مورد بررسي قرار گرفتهاند.نوشتار ششم به يكي از موضوعات كليدي در حوزه سياست خارجي ايران يعني كشف يك الگوي شناختي در تحليل سياست خارجي پرداخته است. اين پژوهش با روش تحليل ساختاري و تكنيك تحليل تاثير متقابل به دنبال پاسخ به اين سوال است كه الگوي روابط عوامل كليدي تاثيرگذار بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران چيست. در مقاله هفتم، مفهوم چالشبرانگيز رويكرد درونگرايي و چگونگي نگاه به جهاني شدن در سياست خارجي ج.ا.ايران به بحث گذاشته شده است. از اينرو، سوال اصلي مقاله اين است كه «سياست خارجي ايران بايد از چه الگويي پيروي كند كه در عين حفظ هويت اسلامي-انقلابي جمهوري اسلامي عامل و تسهيلگر براي بهرهبرداري از امكانات نظام بينالملل جهت توسعه كشور باشد؟ هشتمين مقاله، پيرامون هويت و سياست خارجي ج.ا.ايران است. سوال اصلي نوشتار اين است كه عمدهترين شاخص سياست خارجي ايران كدام است و تحت تاثير كدام مولفه هويتي قرار دارد؟ همچنين اين سوال مطرح است كه منافع اقتصادي در شاخصهاي سياست خارجي از چه جايگاهي برخوردار است؟ مقاله نهم به تاثير جهاني شدن فرهنگ بر جايگاه ديپلماسي عمومي اختصاص دارد. در اين مقاله تلاش شده است به اين سوال پاسخ داده شود كه جهاني شدن فرهنگ چگونه به توسعه و گسترش ديپلماسي عمومي در سياست خارجي ايران منجر خواهد شد؟ در مقاله دهم موضوع تهاجم نظامي امريكا بر عراق و تاثير آن بر قدرت هوشمند ايران در اين كشور مورد بررسي قرار گرفته است. در اين مقاله با تركيب متغيرهاي ديپلماسي رسمي و غيررسمي به تشريح قدرت هوشمند ايران در اين كشور پرداخته ميشود. مقاله يازدهم به مواضع و عملكرد كشورهاي ساحلي درياي خزر نسبت به تعيين رژيم حقوقي اين درياچه اختصاص دارد. پس از فروپاشي شوروي و افزايش كشورهاي حاشيه درياي خزر از 2 به 5 كشور، اين درياچه اهميت بينالمللي يافت كه علل آن به موقعيت ژئوپليتيك و ژئواكونوميك آن بازميگردد. دوازدهمين مقاله به بحث لابي اعراب و گسترش ايرانهراسي در سياست خارجي امريكا بازميگردد.