• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۱ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5385 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۴ دي

به بهانه نمايش مستند «هيچ‌كس منتظرت نيست»

نيمي از جامعه درگير اعتياد!

احمد بخارايي

ساعت از پنج صبح گذشته. پنجره‌ اتاق نيمه‌باز است. با صداي اذان مسجد از خواب بيدار شده‌ام و ديگر خوابم نمي‌برد. سرم سنگين است...به مستند ديشب فكر مي‌كنم: «هيچ‌كس منتظرت نيست»، كاري از مستندساز، محسن اسلام‌زاده كه فعاليت‌هاي داوطلبانه‌ سپيده عليزاده براي ترك اعتياد زنان بي‌خانمان در جنوب تهران را به تصوير كشيده بود. ديشب دعوت شده‌ بودم تا فيلمك را در اكران خصوصي ببينم. كارشان محشر بود و نيز دردآور. اشكم را درآورد با اينكه زياد اهل گريه كردن نيستم. دست مريزاد. پس از اينكه از محل اكران بيرون آمدم از شدت درد و سرگيجه در خيابان تلوتلو مي‌خوردم. داستان، روايت همان درد قديمي بود: اعتياد! اما اين‌بار اعتياد زنان كارتن‌خواب. پس از ديدن مستند «هيچ‌كس منتظرت نيست» از خودم خجالت كشيدم. مي‌دانيد چرا؟ از ديشب و حتي در خواب دارم به اين فكر مي‌كنم اگر خانم عليزاده‌ها كه اينك مجوزش هم در حال ابطال است و كمكش نمي‌كنند و آقاي اسلام‌زاده‌ها كارگردان و تهيه‌كننده‌اي كه ۱۴۰ ساعت فيلمبرداري را در يك و نيم ساعت مستند گنجانده‌ بود، اين‌گونه انسان و دردمندند پس من كه ادعاي جامعه‌شناس بودن دارم چه و كه هستم و چرا اينقدر خواب؟! هنرمند چقدر مي‌تواند كارساز باشد به ويژه در جامعه‌ ما كه برخي بدي‌ها و زشتي‌ها عادي شده‌اند و سينما و مستند و هنر، آينه‌ انعكاس‌دهنده‌ آنهاست. وقتي ارتكاب يك زشتي در يك جامعه، عادي و هنجار مي‌شود تنها و تنها هنر يك هنرمند به ويژه يك سينماگر است كه با انعكاس پليدي‌هاي اجتماعي مي‌تواند وجدان‌هاي خفته را تلنگر بزند. جاي سينماگر به جرم دفاع از مردم و حمايت از قشرهاي آسيب‌پذير در زندان نيست! در آن مستند صحبت از ميليون‌ها انسان فراموش شده‌ بود؛ از معتادان و كارتن‌خواب‌ها! آنها مظلوم و قرباني‌اند و كجايند آنها كه ادعاي اصلاح و درمان دارند؟ چه كسي جز سياستگذاران مسوولند و چرا ميليون‌ها انسان دردمند فراموش شده‌اند و اين فراموشي نيز طي چهار دهه‌ اخير در همه دولت‌ها جريان داشته است؟  حداقل اگر پنج ذهن از ميان اطرافيان اين شش يا هفت ميليون معتاد درگيرشان باشد، حدود نيمي از جمعيت ايران با آن و عوارضش پيوند خورده است. آيا تصور مي‌شود اعتياد يك امر فردي است؟ ترديد نكنيد كه گسترش سرسام‌آور اعتياد محصول و پي‌آمد نظام حكمراني است كه وعده‌ها مي‌دهد، اما عمل نمي‌كند. نه آنكه نداند يا نخواهد، بلكه نمي‌تواند: «تكليف ما لا يطاق» يعني باري كه توان تحملش را ندارد.
از اين نظام چيزهايي مي‌خواهيم كه نمي‌تواند يعني امكان تحققش را ندارد؛ نه آنكه امكان مالي بلكه امكان فكري، برنامه‌ريزي، سازماني و ...! چرا ندارد؟ زيرا آشفته است. يعني براي كار سازماني و اين‌ جهاني آفريده نشده است و نمي‌تواند به جامعه نظم دهد و دست خودش هم نيست؛ اما تصور مي‌كند، مي‌تواند. نمي‌توان هم ايدئولوژيك فكر كرد و پاي خدا را براي توجيه كاستي‌ها به صحنه باز كرد و هم اينكه پا را روي زمين جامعه گذاشت و واقعيت عريان را فارغ از ايدئولوژي مشاهده و فهم كرد و كار درمان را به متخصصش سپرد! اين دو رويكرد با هم گاه در تعارضند.
افراد مندرج در سياست و برنامه‌ريزي در جامعه‌ ما اهل درد و نيز خوبند، اما اين‌كاره نيستند. لايه‌هاي تودرتوي رانت و تعصب ديني، اين اجازه را به اينها نمي‌دهد و اين مي‌شود كه فقط در يك زشتي اجتماعي در كنار ناملايمات عميق ديگر مانند افسردگي و خودكشي و فرار از كشور، طي سال‌ها با روند صعودي و دردآور معتادان و بي‌خانمان‌ها مواجهيم و با ديدن صحنه‌ها شرم و درد وجودمان را فرا مي‌گيرد. نمي‌دانم و نمي‌توانم شدت و گستردگي دردم را روي كاغذ آورم. وقتي ديشب از سالن اكران خصوصي خارج شدم و در ميدان ولي‌عصر تهران صف گارد ضدشورش (بخوانيد: ضداعتراض) را ديدم، لحظاتي ايستادم و با خود فكر كردم: مگر اين جوانان و اين مردم معترض دردشان بسيار فراتر از مرگ مظلومانه‌ مهسا اميني نيست و مگر اين‌گونه رخدادها قطره‌اي از درياي زشتي‌ها كه اعتياد بخشي از آن است، نيست؟! برادر و خواهر ارزشي، من نيز از شما هستم. لطفا لحظه‌اي انديشه كنيد. مسوول افزايش نرخ پليدي‌ها و آسيب‌هاي اجتماعي نظير اعتياد و خودكشي و افسردگي و فساد و ده‌ها مورد ديگر كيست و چرا؟ مگر مي‌توان در دل سرمايي كه در راه است، كارتن‌خوابي را ببينيم كه در بيابان جنوب تهران يا ديگر شهرها از شدت سرما به خود مي‌پيچد و مي‌لرزد و چهره‌اي ملتمس دارد و در رختخواب گرم خود از خدا بگوييم؟ دينداري بدون وجدان چه معنايي دارد؟ نه فقط دين‌خويان، هر سياستمداري در شرق و غرب كه ادعاي اصلاح جامعه‌ ايران را دارد، قبل از هر چيز و قبل از هر شعار زيباي سياسي بايد يه اين پرسش پاسخ دهد كه شكاف طبقاتي چه عوارضي دارد و ناملايمات اجتماعي و قشرهاي آسيب‌پذير چه هستند و چه بايد بشوند؟ كسي كه اينك براي شما دارد مي‌نويسد، بيش از 40 سال در پشت و جلوي صحنه بوده ‌است...  ديگر نمي‌توانم بنويسم...  همچنان به مستند ديشب فكر مي‌كنم و سرگيجه دارم... حالم خوب نيست...
جامعه‌شناس

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون