درد زنان افغانستان را ما التيام بخشيم
بيش از 50درصد در مراكز آموزش عالي كرسيهاي دانشجويي را دراختيار دارند. آنان فرصتهاي يگانه جامعه هستند! چراكه زن آموزشديده و باسواد قادر است مادري فرهيخته و شهروندي مسوول باشد؛ ازاين رو سوادآموزي و ارتقاي سطح تحصيلات در تمدن بشري براي زنان يك الزام تاريخي و هويتي است! اقداماتي كه موجب كاهش سطح دسترسي زنان به مراكز آموزشي اعم از ابتدايي تا سطوح دانشگاهي شود، موجبات دور ماندن جامعه از نيمي از ظرفيت كشورها براي تعالي و پيشرفت و تربيت نسلي پرنشاط و آموزشديده است! اقدام طالبان در ممنوعيت زنان براي تحصيل نه تنها خواهران افغاني را محروم ساخته بلكه جامعه بشري را از داشتن فرهيختگان زن دور نگه داشته است كه اين امر نيازمند توجه همه كشورها به خصوص همسايگان اين كشور در جهت توجيه آنها براي رفع اين مهم است! نكته قابل تامل در اين امر ميل به تحصيل از سوي زنان افعانستان است كه احتمالا بستر مهاجرت بيشتر آنها از يكسو و تمايل خانوادهها براي ادامه تحصيل دختران ازسوي ديگر امكان ورود به كشورهاي همسايه را بيشتر ميكند؛ از اين رو ضروري است تدارك لازم براي پذيرش مهاجران بيشتر در كشور و شهرها به خصوص شهرهاي مرزي در زمينه آموزش دختران ديده شود و دوم اينكه همسايگان افغانستان، مسوولان اين كشور را نسبت به عواقب سوء بيتوجهي به ادامه تحصيل دختران و هزينههاي تحميلي آن به جامعه افغانستان يادآور شوند!
از آنجا كه امروز خواهران و برادران افغانستاني به دليل شرايط سخت زندگي در آن كشور با روي كار آمدن طالبان تمايل به خروج دارند و ايران و شهرهاي آن پذيراي آنها است، ضروري است نسبت به شرايط ادامه تحصيل دختران دانشجوي اين كشور در ايران نيز بستر لازم تدارك ديده شود، چراكه همزباني و هممرزي و همدلي جامعه ايراني با افغانستان امروزه دو كشور را آنگونه به هم نزديك كرده كه رنج آنان رنج ماست! اين مهم بهرغم بيتوجهي جامعه جهاني به شرايط ناگوار تحصيل و فعالين زنان افغانستان ضرورت توجه همسايگان ازجمله ايراني را نسبت به آنان بيشتر ساخته است! خواهران و دختران اين كشور در يك رويارويي با ممانعت از آموزش روبهرو هستند كه جهان در پي فتح فضاهاي ديگر است و زنان در اين عرصه نهتنها از نظر دانش و علم در اين عرصه حضور دارند بلكه در برخي موارد پيشگام نيز هستند! از اين رو ضروري است كه مسوولان شهرها و كشورها نسبت به ادامه روند تازه مهاجرتهاي تحصيلي آمادگي لازم را داشته باشند! هماكنون بخش بزرگي از جمعيت دانشجويي كشور را دختران و زنان افغانستاني تشكيل ميدهند كه احتمالا ارقام آن بالاتر نيز خواهد رفت!
توجه به اين مهم دو اثر دارد: نخست آنكه ايران كه در اين منطقه توانسته مساله آموزش را براي زنان و دختران در شهر و روستا مرتفع كند و در اين حوزه فرصتهاي خوبي را ايجاد كرده است، به عنوان الگوي آموزش زنان، آموزههاي لازم را به كشور همسايه ارايه كند و دوم آنكه اين مهم يك اصل بشري است كه ميبايستي در جهت حمايت از آموزش دختران اين كشور گامهاي لازم برداشته شود!
شايد بتوان با گسترش آموزش مجازي، پرديسهاي بينالمللي براي آموزش دانشجويان دختر اين كشور بخشي از نياز آنها را برطرف كرد.