توهم تربيت
احمد عابديني
شايد تاكنون در كشور ما، پيرامون هيچ سازمان و نهادي، به اندازه نهاد عظيم و تاثيرگذار تعليموتربيت در كشور اظهارنظر و صحبت نشده باشد؛ به همين دليل و صدها دليل ريز و درشت ديگر، مظلومتر از معلم و دانشآموز و در عمل مغفولتر از احوال نهاد تعليموتربيت سراغ ندارم.
به نظر ميرسد هرگاه قرار نيست در يك عرصهاي كاري انجام شود يا براي ارتقاي جايگاه نهاد يا صنفي، بهويژه در حوزه تعليموتربيت، اقدام بايسته، موثر و قابلتوجهي انجام شود؛ معمولا امور نمايشي افزون و به همان اندازه، اظهار فضلها و سخنان شاذ و نادر پيرامون اهميت و جايگاه آن فراوان گفته ميشود و احتمالا بعد از آن، گوينده نفس راحتي كشيده و وظيفه خود را خاتمه يافته تلقي ميكند و اين روند معيوب بارها و بارها تكرار و تكرار ميشود. به درستي و زيبايي گفتهاند: «بزرگي سراسر به گفتار نيست/ دو صد گفت، چون نيم كردار نيست»
من اين روش معمول را، با استفاده از مباحث روانشناسي، «مكانيسم جبران مديران» گذاشتهام. مكانيسم جبران بيش از همه، در نظريه «الفر آدلر» مورد استفاده و تاكيد قرار گرفته است. در اصطلاح تخصصي به آن Compensation گفته ميشود؛ به معناي صرف انرژي زياد در حوزههايي است كه انسان در آنها به شدت احساس ضعف، حقارت يا ناتواني ميكند و ميخواهد از آن و مسووليت ذاتي خود فرار كند. هرچند گاهي استفاده از اين روش ميتواند انسان را در مسير پيشرفت و تعالي قرار دهد، ولي اغلب جبرانهاي افراطي منجر به تشديد ضعفهاي او ميشود كه «خودشيفتگي» نوعي جبران بيمارگونه در برابر ضعف عملكرد يا اعتماد به نفس تضعيف شده يا به نوعي فرار از مسووليت است.
شايد در كنار همه اين مسائل و مصايب تعليم و تربيت كه آن هم ممكن است متاثر از مسائل كلان جامعه و سياستگذاريها در حوزه تعليموتربيت باشد، باور و پذيرش اين ادعا براي بسياري از ما، بهويژه دوستداران و متخصصان حوزه تعليموتربيت دشوار باشد، اگر گفته شود امروزه ما «به تعداد معلمان، روش تدريس» و «به تعداد مدارس، مقررات و ضوابط» داريم. اين موضوعِ مغفول مانده، به قدري ارزش و اهميت دارد كه ميطلبد مكرر، در مباحث عليحدهاي، به صورت مفصل به آن پرداخته شود و اين آنارشي و هرج و مرج در عرصه تعليموتربيت، بهويژه در امور پداگوژيك، برطرف و آموزش به مسير طبيعي و درست خود برگردد.
اين مساله زماني غمانگيزتر و دردناكتر ميشود كه هر روز در كنار تعدد حوزههاي تصميمگير و تصميمساز، شاهد آن باشيم كه حتي در امور كلان ديني و فرهنگي جامعه و در حوزه بزرگسالان نيز به تعداد مديران و دينداران، روشهاي تربيت ديني و توسعه فرهنگي متفاوت و عجيب و غريبي وجود دارد كه با كمال تاسف، بسياري آنها تابع هيچ نظريه علمي يا مبتني بر مباني فكري روشني نيستند، از هيچ يك از ديدگاههاي صائب و معتبر تغذيه و حتي از هيچ تجربه موفق بشري نيز پيروي نميكنند، بلكه صرفا محصول فكر و سليقه شخصي افرادي است كه به صورت تصادفي يا به واسطه روابط غيرمعمول در جايگاهي قرار ميگيرند يا چند صباحي صاحب موقعيت و قدرت ميشوند.
هيچ وقت فراموشم نميشود، امام جماعت محبوب و فرهيختهاي داشتيم در ساختمان مرحوم علاقهمندان (يكي از ساختمانهاي حوزه ستادي كه مدتي بود دبيرخانه شوراي عالي هم به اجبار توسط يكي از وزراي نه چندان فرهيخته، به آنجا منتقل شده بود) كه با اشتياق پاي صحبت ايشان مينشستم و ايشان هم متقابلا به من لطف داشتند.
روزي شنيدم در نمازخانه همان ساختمان، مسابقهاي بين نمازگزاران ترتيب داده شده و قرار است هرماه يا هر چندماه يكبار تكرار و جايزهاي به قيد قرعه به تعدادي از شركتكنندگان اهدا شود. در فرصت مناسبي، با حالت شوخيجدي، متعرض اين روش شدم و گفتم اين روش مناسبي براي ترغيب اشخاص، بهويژه افراد بزرگسالي با ويژگيهاي مخاطبان شما، براي شركت در نماز جماعت نيست. ايشان در دفاع از روش تربيتي خود! به نمونهاي از اقدامات مشابه پيامبر اكرم(ص) از صدر اسلام اشاره داشته و داستان مسابقه پيامبر را نقل كردند كه قرار شد پس از اقامه دو ركعت نماز با خضوع، شتري را به امام علي عليهالسلام اهدا كنند.
در پاسخ ايشان گفتم؛ اولا آن كار در صدر اسلام و به اقتضاي دوره جاهليت و آغاز پيامبري ايشان بوده و الان 1400 سال از آن زمان ميگذرد، ثانيا آن مسابقه براي آزمون و تاكيد بر اهميت حضور قلب در نماز بوده و اين كار شما براي شركت در نماز جماعت؛ آنهم براي افراد بالغي كه خود داراي جايگاه و تحصيلات عالي هستند و خودشان براي ميليونها دانشآموز و معلم برنامهريزي ميكنند، ثالثا ايشان امام علي بودند، اميرمومنان و مخاطبان شما افراد معمولي هستند، رابعا ايشان پيامبر اكرم، معصوم و صاحب كاملترين و جامعترين كتاب هدايت بشر بودند. آيا شما هم پيامبر اولوالعزم و معصوم هستيد.
اضافه كردم، تصور كنيد منِ نوعي، اگر به اندازه سرِ سوزني به اين دليل در نماز جماعت شما شركت كنم تا شايد در قرعهكشي شما برنده شده و صاحب يك جام آيينه يا يك دست قاشقوچنگال شوم يا هر فكر ديگري مرا از هدف اصلي دور كند، در اين حالت، ممكن است چه بر سر نماز و حضور قلب من در نماز بيايد؟! خوشبختانه معمولا نقدها را ميپذيرفتند.
@AndishevGhala
معاون پيشين دبير شوراي عالي آموزش و پرورش