دروغ فردي
دروغ نهادي
علي ميرزامحمدي
دروغگويي نهادي به تدريج فرهنگ رياكاري و تزريق اطلاعات غلط را ترويج ميدهد
دروغ را ميتوان سخن، اظهارنظر يا نوشته خلاف حقيقت و نادرستي دانست كه فرد در ارتباط خود با ديگران بيان ميكند. اما از منظر جامعهشناسي همه دروغها را نميتوان از يك نوع تلقي كرد. در اين ميان دروغها را ميتوان به دو دسته دروغهاي فردي و دروغهاي نهادي تقسيمبندي كرد. اين دستهبندي از آن جهت در جامعه امروزي ايران داراي اهميت است كه ميتواند به ما در تبيين شكاف ارتباطي بين مردم و حاكميت و جستوجوي راههايي براي ترميم آن ياري رساند. نهادها براي پاسخگويي به تغييرات محيطي و اجتماعي خود، نيازمند انجام اصلاحات و تغييرات هستند. چنانچه اين تغييرات توسط كارگزاران و تصميمسازان انجام گيرد، نهادها به حيات متعادل خود ادامه ميدهند؛ اما در صورت عدم التزام به انجام اين اصلاحات، چارهاي جز تظاهر و نمايش سازگاري نهاد با تغييرات محيطي وجود ندارد و نقطه شروع دروغهاي نهادي نيز همين مساله است. براي مثال وقتي در اصول قانون اساسي كشوري به صراحت به آموزش و پرورش رايگان تاكيد شود، اما وزارت متبوعه به علت كمبود امكانات نتواند به اين اصل پايبند بماند، در اين صورت مجبور خواهد بود مديران مدارس را به گرفتن پول از اوليا ترغيب كند. نتيجه آنكه براي در امان ماندن از اتهام عدم پايبندي به اصل مربوطه چارهاي جز بهرهگيري از ادبيات مزورانهاي نخواهد داشت كه نتيجه آن رشد و نمو دروغگويي نهادي است. مقاومت در برابر دروغگويي نهادي كار بسيار دشواري است و هزينه زيادي به همراه دارد. بيشتر افرادي كه در برابر دروغگويي نهادي مقاومت ميكنند و در پي افشاي دروغهاي نهادي يا نقد آنها هستند به دليل تمرد با برچسبهاي مختلف كنار گذشته ميشوند يا اينكه خود اين افراد از ادامه همكاري منصرف خواهند شد. دروغگويي نهادي به تدريج فرهنگ رياكاري و وارونه جلوه دادن و تزريق اطلاعات غلط را ترويج ميدهد.
دروغگويي نهادي براي برخي افراد با اين انگيزه كه به بقاي نهاد كمك ميكند، توجيهپذير ميشود. به عبارت بهتر، با ديدگاهي پديدارشناسانه، افراد با فرآيند ذهني «خنثيسازي»، نهتنها خود را از اتهام دروغگويي تبرئه ميكنند، بلكه با اعلام تبعيت از اصول والاتر و هنجارهاي مهم مثل حفظ نهاد تابعه خود، ولو به قيمت تخلف از اخلاقيات، شرم دروغگويي را از نظر رواني از خود دور ميكنند. بر اين اساس اگر در سخنرانيها و اظهارنظرهاي همراه با دروغ، سياستمداران و مديران ادارات را بسيار آرام و بدون استرس و حتي در مواردي با لبخند ميبينيم، نبايد تعجب كنيم؛ چراكه در دروغگويي نهادي رابطه بين انجام عمل ضداخلاقي با واكنشهاي رواني كه عامل شرم، تاثر و پشيماني است، مختل ميشود. اين اختلال تا حدي پيش ميرود كه دروغگويان نهادي، حرفهاي دروغ خود را نيز باور ميكنند و به درستي آنها ايمان ميآورند؟! دروغ نهادي هر روز رشد پيدا ميكند و كل نهاد را در بر ميگيرد. دروغگويان نهادي ادبياتي را ترويج ميدهند كه در رسانهها به ويژه رسانههاي رسمي بازنشر مييابد. اين ادبيات ديوار بين واقعيت و درك افراد از آن را هر روز بلندتر ميكند. دروغگويان نهادي ممكن است در زندگي فردي و زناشويي خود بسيار كم دروغ بگويند و از اين حيث آدمهاي مورد اعتماد و شريفي باشند. اين پارادوكس در دروغگويي، ميتواند مورد توجه علماي اخلاق قرار گيرد. علماي اخلاق، دروغ نهادي را از دروغ شخصي متمايز نكردهاند؛ هر چند درباره دروغ مصلحتي و موارد آن مطالبي ذكر شده است. با اين همه دروغ نهادي با دروغ مصلحتي مدنظر علم اخلاق و فقه تفاوت دارد. دروغ نهادي را نميتوان در رده دروغ مصلحتي جاي داد؛ چراكه اين دروغ نتيجه مقاومت در برابر انجام اصلاحات نهادي است و با انجام اين اصلاحات، دروغ نهادي موضوعيت خود را از دست خواهد داد. دروغگويي نهادي با اختلال در رابطه بين تكليف و مسووليت، كارگزاران را به عدم پاسخگويي و تفسير به راي امور و عمل سليقهاي ترغيب ميكند. دروغ نهادي، نه تنها نهادها را از خطر فروپاشي نجات نميدهد، بلكه فرصت اصلاحات به موقع را از كارگزاران ميگيرد. از طرف ديگر دروغ نهادي به رابطه بين مردم و حاكميت آسيب جدي وارد كرده و شكاف بين آنها را تشديد ميكند.
استفاده از دروغگويي نهادي به عنوان رويكرد كنترلي، اعتماد اجتماعي را تخريب و خرمن سرمايه اجتماعي را خاكستر ميكند كه در نتيجه آن هزينههاي سنگيني متوجه حاكميت ميشود.
نقطه شروع مقابله با دروغگويي نهادي، بازنگري در آموزههاي اخلاقي است. نظام آموزشي ما در آموزش اخلاق بر قباحت دروغگويي شخصي تاكيد كرده، اما چون دروغگويي نهادي را از دروغگويي شخصي متمايز نكرده است، درباره قباحت آن نيز مطلبي به چشم نميخورد.